بازگشت

فرمان عذاب نزديك است


قـسـمـت مـهمى از آيات آغاز اين سوره در ((مكه )) نازل شده است , در همان ايام كه پيامبر(ص ) درگـيـرى شـديـدى بـا مـشـركـان و بت پرستان داشت , و هر روز در برابردعوت حيات آفرين و آزاديـبـخش او به بهانه هايى متوسل مى شدند, از جمله اين كه هرگاه پيامبر(ص ) آنها را تهديد به عذاب الهى مى كرد بعضى از لجوجان مى گفتند:اگر اين عذاب و كيفر كه مى گويى راست است پس چرا به سراغ ما نمى آيد ؟!.
و شايد گاهى اضافه مى كردند كه اگر فرضا عذابى در كار باشد ما دست به دامن بتها مى شويم تا در پيشگاه خدا شفاعت كنند تا اين عذاب را از ما بر دارد.
نخستين آيه اين سوره , خط بطلان بر اين اوهام كشيده , مى گويد: ((عجله نكنيد فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان ) قطعا فرا رسيده است )) (اتى امراللّه فلا تستعجلوه ).
و اگر فكر مى كنيد بتان شفيعان درگاه اويند سخت در اشتباهيد ((خداوند منزه و برتر از آن است كه آنها براى او شريك مى سازند)) (سبحانه وتعالى عما يشركون ).
(آيـه ) و از آنـجـا كـه هيچ مجازات و كيفرى بدون بيان كافى و اتمام حجت عالادنه نيست , اضافه مـى كـنـد: ((خداوند فرشتگان را با روح الهى به فرمانش بر هركس از بندگانش كه بخواهد نازل مى كند)) (ينزل الملا ئكة بالروح من امره على من يشا من عباده ).
و به آنها دستور مى دهد كه : مردم را انذار كنيد (و بگوييد:) معبودى جز من نيست )) (ان انذروا انه لا اله الا انـا).
بـنـابـرايـن , تـنـهـا ((از (مخالفت دستور) من بپرهيزيد)) و در برابر من احساس مسؤوليت كنيد (فاتقون ).
منظور از ((روح )) در اين آيه وحى و قرآن و نبوت است كه مايه حيات و زندگى انسانهاست .
(آيـه ) در ايـنـجا قرآن براى ريشه كن ساختن شرك و توجه به خداوند يكتااز دو راه وارد مى شود: نـخـسـت از طـريق دلائل عقلى به وسيله نظام شگرف آفرينش و عظمت خلقت , و ديگر از طريق عاطفى و بيان نعمتهاى گوناگون خداوند نسبت به انسان و تحريك حس شكرگزارى او.
در آغاز مى گويد: ((خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريد)) (خلق السموات والا رض بالحق ).
حقانيت آسمانها و زمين هم از نظام عجيب و آفرينش منظم و حساب شده آن روشن است و هم از هدف و منافعى كه در آنها وجود دارد.
و بـه دنـبـال آن اضـافـه مى كند: ((خدا برتر از آن است كه براى او شريك مى سازند)) (تعالى عما يشركون ).
آيا بتهايى كه آنها را شريك او قرار داده اند هرگز قادر به چنين خلقتى هستند ؟و يا حتى مى توانند پشه كوچك و يا ذره غبارى بيافرينند!.
(آيـه ) بـعـد از اشـاره بـه مـساله آفرينش آسمان و زمين و اسرار بى پايان آنها, سخن از خود انسان مـى گـويـد, انـسـانى كه به خودش از هركس ديگر نزديكتر است ,مى فرمايد: ((انسان را از نطفه بـى ارزشـى آفـريـد, امـا سـرانجام به جايى رسيد كه موجودى (متفكر و فصيح و بليغ و) مدافع از خويشتن و سخنگوى آشكار شد))(خلق الا نسان من نطفة فاذا هو خصيم مبين ).
(آيـه ) پـس از آفرينش انسان به نعمت مهم ديگرى يعنى خلقت چهارپايان , و فوائد مختلفى كه از آنـهـا عايد مى شود اشاره كرده , مى گويد: ((خداوندچهارپايان را آفريد در حالى كه در آنها وسيله پـوشـش بـراى شماست و منافع ديگر واز گوشت آنها مى خوريد)) (والا نعام خلقها لكم فيها دف ومنافع ومنها تاكلون ).
جـالـب ايـن كـه در مـيان اين همه فوائد, قبل از هر چيز مساله ((پوشش )) و((مسكن )) را مطرح مـى كـنـد, زيـرا بسيارى از مردم (بخصوص باديه نشينان ) هم لباسشان از پشم و مو يا پوست تهيه مـى شـود, و هـم خـيمه هايشان كه آنها را از سرما وگرما حفظ مى كند, و به هر حال اين دليل بر اهميت پوشش و مسكن و مقدم بودن آن بر هر چيز ديگر است .
(آيه ) جالب اين كه تنها به منافع معمولى و عادى اين چهارپايان سودمنداكتفا نمى كند بلكه روى جـنـبـه اسـتـفـاده روانـى از آنها نيز تكيه كرده , مى گويد: ((و در اين حيوانات براى شما زينت و شكوهى است به هنگامى كه آنها را به استراحتگاهشان باز مى گردانيد, و هنگامى كه (صبحگاهان ) به صحرا مى فرستيد)) (ولكم فيها جمال حين تريحون وحين تسرحون ).
ايـن در واقـع جـمال استغنا و خودكفايى جامعه است , جمال توليد و تامين فرآورده هاى مورد نياز يك ملت است , و به تعبير گوياتر جمال استقلال اقتصادى وترك هرگونه وابستگى است !.
(آيـه ) در ايـن آيـه به يكى ديگر از منافع مهم بعضى از اين حيوانات اشاره كرده , مى گويد: ((آنها بارهاى سنگين شما را (بر دوش خود) حمل مى كنند و به سوى شهر و ديارى كه جز با مشقت زياد به آن نمى رسيديد مى برند)) (وتحمل اثقالكم الى بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الا نفس ).
اين نشانه رحمت و رافت خداوند است كه اين چهارپايان را با اين قدرت ونيرو آفريده است , و آنها را رام و تـسـلـيـم شما نيز گردانيده ((چرا كه پروردگار شما رؤف و رحيم است )) (ان ربكم لرؤف رحيم ).
به اين ترتيب اين چهارپايان در درجه اول , پوشش و وسائل دفاعى براى انسان در برابر گرما و سرما تـولـيـد مـى كـنـنـد, و در درجـه بـعـد از فـرآورده هاى لبنياتى آنهااستفاده مى شود, و سپس از گـوشتشان , و بعد از آثار روانى كه در دلها مى گذارند,مورد توجه قرار گرفته و سرانجام باربرى آنها.
(آيـه ) آنـگـاه بـه سـراغ گـروه ديـگرى از حيوانات مى رود كه براى سوارى انسان از آنها استفاده مـى شـود, مى فرمايد: ((خداوند اسبها و استرها و الاغها را آفريدتا شما بر آن سوار شويد, و هم مايه زينت شما باشد)) (والخيل والبغال والحميرلتركبوها وزينة ).
در پايان آيه به مساله مهمترى اشاره كرده و افكار را به وسائل نقليه و مركبهاى گوناگونى كه در آيـنـده در اخـتيار بشر قرار مى گيرد و بهتر و خوبتر از اين حيوانات مى تواند استفاده كند متوجه مـى سـازد, و مـى گـويد: ((و خداوند چيزها (وسائل نقليه ديگرى ) مى آفريند كه شما نمى دانيد)) (ويخلق ما لا تعلمون ).
(آيه ) به دنبال نعمتهاى مختلفى كه در آيات گذشته بيان شد در اينجا به يكى از نعمتهاى بسيار مهم معنوى اشاره كرده , مى فرمايد: ((بر خداست كه راه راست و صراط مستقيم را (كه هيچ گونه انحراف و كژى در آن نيست ) در اختياربندگان بگذارد)) (وعلى اللّه قصد السبيل ).
در ايـن كـه ايـن راه راست اشاره به جنبه تكوينى يا تشريعى مى كند, مفسران تفسيرهاى مختلفى دارند, ولى هيچ مانعى ندارد كه هر دو جنبه را شامل شود.
بـه ايـن تـرتـيـب كه خداوند از نظر خلقت و آفرينش و تكوين , انسان را مجهز به عقل و استعداد و نيروهاى لازم براى پيمودن اين صراط مستقيم كرده است .
و از سوى ديگر, خدا پيامبران را با وحى آسمانى و تعليمات كافى و قوانين مورد نياز انسان فرستاده اسـت , تـا از نـظر تشريع , راه را از چاه مشخص كرده و با انواع بيانها او را تشويق به پيمودن اين راه كنند و از مسيرهاى انحرافى باز دارند.
سـپـس از آنجا كه راههاى انحرافى فراوان است , به انسانها هشدار مى دهد ومى گويد: ((بعضى از اين راهها منحرف و بيراهه است )) (ومنها جائر).
و از آنجا كه نعمت اختيار و آزادى اراده و انتخاب , يكى از مهمترين عوامل تكامل انسان مى باشد با يـك جمله كوتاه به آن اشاره كرده , مى گويد: ((اگر خدا مى خواست همه شما را (به اجبار) به راه راست هدايت مى كرد)) به گونه اى كه نتوانيد گامى از آن فراتر بگذاريد (ولو شا لهديكم اجمعين ) .
ولى اين كار را نكرد, چرا كه هدايت اجبارى , نه افتخار است و نه تكامل !.
(آيـه ) در ايـن آيه باز به سراغ نعمتهاى مادى مى رود تا حس شكرگزارى انسانها را برانگيزد, آتش عشق خدا را در دلهايشان بيفروزد, و آنها را به شناخت بيشتر بخشنده اين نعمتها دعوت كند.
مى گويد: ((او كسى است كه از آسمان آبى فرستاد)) (هو الذى انزل من السما ما).
آبـى حيات بخش , زلال , شفاف , و خالى از هرگونه آلودگى ((كه نوشيدن شمااز آن است )) (لكم منه شراب ).
((و نـيز گياهان و درختانى از آن به وجود مى آيد كه (حيوانات خود را) در آن به چرا مى فرستيد)) (ومنه شجر فيه تسيمون ).
بـدون شـك مـنـافـع آب بـاران تـنـهـا نوشيدن انسان و روييدن درختان و گياهان نيست , بلكه شستشوى زمينها, تصفيه هوا, ايجاد رطوبت لازم براى طراوت پوست تن انسان و راحتى تنفس او, و مانند آن همه از فوائد باران است , ولى از آنجا كه دوقسمت ياد شده , از اهميت بيشترى برخوردار بوده روى آن تكيه شده .
(آيه ) باز همين مساله را چنين ادامه مى دهد: ((خداوند با آن (آب باران )براى شما زراعت و زيتون و نـخل و انگور, و از همه ميوه ها مى روياند)) (ينبت لكم به الزرع والزيتون والنخيل والا عناب ومن كل الثمرات ).
((مـسـلـما در آفرينش اين (ميوه هاى رنگارنگ و پربركت و اين همه محصولات كشاورزى ) نشانه روشنى (از خدا) براى انديشمندان است )) (ان فى ذلك لا ية لقوم يتفكرون ).
(آيـه ) سپس به نعمت تسخير موجودات مختلف جهان در برابر انسان اشاره كرده , مى فرمايد: ((و (خـداونـد) شـب و روز را بـراى شما مسخر كرد و همچنين خورشيد و ماه را)) (وسخر لكم الليل والنهار والشمس والقمر).
((و ستارگان نيز به فرمان او مسخر شما هستند)) (والنجوم مسخرات بامره ).
((مـسـلـمـا در اين امور نشانه هايى است (از عظمت خدا و بزرگى آفرينش ) براى آنها كه انديشه مى كنند)) (ان فى ذلك لا يات لقوم يعقلون ).
(آيـه ) عـلاوه بر اينها ((مخلوقاتى را كه در زمين براى شما آفريده )) نيزمسخر فرمان شما ساخت (وما ذرا لكم فى الا رض ).
((مخلوقاتى گوناگون و رنگارنگ )) (مختلفا الوانه ).
از انواع پوششها, غذاها, همسران پاك , وسائل رفاهى گرفته تا انواع معادن ومنابع مفيد زيرزمينى و روزمينى و ساير نعمتها.
((در ايـنـهـا نيز نشانه اى است (آشكار) براى مردمى كه متذكر مى شوند)) (ان فى ذلك لا ية لقوم يذكرون )