بازگشت

آنها كه بار گناه ديگران را بر دوش مي كشندـ


در آيات گذشته سخن از مستكبران بود و در اين آيه منطق هميشگى اين گروه بى ايمان منعكس شده است , مى گويد: ((و هنگامى كه به آنها گفته شود پروردگارشما چه چيز نازل كرده است ؟ در پـاسـخ مـى گويند: (اينها وحى الهى نيست ) همان افسانه هاى دروغين پيشينيان است )) (واذا قيل لهم ماذا انزل ربكم قالوا اساطيرالا ولين ).
جـالـب اين كه مستكبران امروز نيز غالبا موذيانه براى فرار از حق و همچنين براى گمراه ساختن ديـگران به اين تهمت متوسل مى شوند, حتى در كتب جامعه شناسى شكل به اصطلاح علمى به آن داده اند و مذهب را زاييده جهل بشر وتفسيرهاى مذهبى را اسطوره ها مى نامند!.
اما آنها با مذاهب خرافى و ساختگى هرگز جنگ و ستيز ندارند, مخالفت آنها تنها بامذاهب راستين است كه افكار انسانها را بيدار مى كند, و زنجيرهاى استعمار رادرهم مى شكند سد راه مستكبران و استعمارگران است .
(آيـه ) ايـن آيـه نتيجه اعمال اين كوردلان را چنين بيان مى كند: ((اينها بايدروز رستاخيز هم بار گـنـاهـان خود را بطور كامل بر دوش بكشند و هم سهمى ازگناهان كسانى را كه بخاطر جهل گمراه كرده اند)) ! (ليحملوا اوزارهم كاملة يوم القيمة ومن اوزار الذين يضلونهم بغير علم ).
((بدانيدآنها بدترين وزر و مسؤوليت را بر دوش مى كشند)) (الا سا ما يزرون ).
چرا كه گاهى گفتار آنها سبب گمراهى هزاران نفر مى شود, چقدر دشوار است كه انسان هم بار گـنـاهـان خـود را بـر دوش كـشد و هم سهمى از گناهان هزاران نفر ديگررا, و هرگاه سخنان گـمـراه كـننده آنها باقى بماند و سرچشمه گمراهى نسلها شود بارآنها نيز بر دوششان سنگينى مى كند!.
(آيـه ) ايـن آيـه بـه بيان اين نكته مى پردازد كه اين اولين بار نيست كه مستكبران به رهبران الهى تهمت مى زنند و وحى آسمانى را اساطير اولين مى شمارند, بلكه ((آنهايى كه قبل از اينها بودند نيز از ايـن گـونـه تـوطئه ها داشتند, ولى خداوند به سراغ شالوده زندگى آنها رفت و از اساس آن را ويـران نـمود, و سقف برسرشان از بالا فرود آمد)) ! (قد مكر الذين من قبلهم فاتى اللّه بنيانهم من القواعدفخر عليهم السقف من فوقهم ).
((و عـذاب و مجازات الهى از آنجا كه (باور نمى كردند و) نمى دانستند به سراغشان آمد)) (واتيهم العذاب من حيث لا يشعرون ).
ريـشه كن كردن ساختمان و فرود آمدن سقف , ممكن است اشاره به ساختمان و سقف ظاهرى آنها بـاشد كه بر اثر زلزله ها و صاعقه ها درهم كوبيده شد و بر سر آنان فرود آمد, و ممكن است كنايه از سـازمـان و تـشـكـيـلات آنـهـا بـاشـد كه به فرمان خدا ازريشه بركنده شد, ونابود گشت , ضمنا مانعى ندارد كه آيه اشاره به هردو معنى باشد.
(آيـه ) آنـچه گفته شد عذاب دنياى آنان است ولى مجازاتشان به همين جاپايان نمى گيرد, بلكه ((بعد از اين در روز رستاخيز خدا آنها را رسوا مى سازد)) (ثم يوم القيمة يخزيهم ).
و آنها را مورد سؤال قرار مى دهد و مى گويد: ((شريكانى كه شما براى من ساختيد (و به آنها عشق مـى ورزيديد) و به خاطر آنها با ديگران دشمنى مى كرديد,كجا هستند ؟ (ويقول اين شركاى الذين كنتم تشاقون فيهم ).
در اينجا آنها پاسخى براى اين سؤال مسلما ندارند ولى : ((كسانى كه به آنهاعلم داده شده (زبان به سـخـن مى گشايند و) مى گويند: شرمندگى و رسوايى وبدبختى , امروز بر كافران است )) (قال الـذيـن اوتـوا العلم ان الخزى اليوم والسؤعلى الكافرين ) و اين خود يك نوع مجازات و كيفر روانى براى آنهاست .
(آيـه ) ايـن آيـه بـا تـعبيرى كه درس تكان دهنده اى براى بيدار كردن غافلان وبى خبران است در توصيف كافران مى گويد: آنها ((كسانى هستند كه فرشتگان مرگ روح آنها را مى گيرند, در حالى كه به خود ظلم كرده بودند)) (الذين تتوفيهم الملا ئكة ظالمى انفسهم ).
زيـرا انسان هر ظلم و ستمى كند در درجه اول به خودش باز مى گردد و خانه خويشتن را قبل از خانه ديگران ويران مى سازد.
امـا آنها هنگامى كه خود را در آستانه مرگ مى بينند و پرده هاى غرور و غفلت از مقابل چشمانشان كـنـار مـى رود ((فـورا تـسليم مى شوند, (و به دروغ مى گويند:) ماكار بدى انجام نمى داديم )) ! (فالقوا السلم ما كنا نعمل من سؤ).
آيا دروغ مى گويند, به خاطر اين كه دروغ بر اثر تكرار, صفت ذاتى آنها شده است ؟ و يا مى خواهند بـگـويـند ما مى دانيم اين اعمال را انجام داده ايم ولى اشتباه كرده ايم و سؤنيت نداشته ايم , ممكن است هر دو باشد.
ولى بلافاصله به آنها گفته مى شود شما دروغ مى گوييد, اعمال زشت فراوانى انجام داديد ((آرى خـداونـد بـه آنچه انجام مى داديد (و همچنين از نيتهاى شما) باخبراست )) (بلى ان اللّه عليم بما كنتم تعملون ).
بنابراين جاى انكار كردن و حاشا نمودن نيست ! و اين ايمان اضطرارى هم سودى ندارد.
(آيه ) ((اكنون كه چنين است از درهاى جهنم وارد شويد در حالى كه جاودانه درآن خواهيد بود)) (فادخلوا ابواب جهنم خالدين فيها).
((چه جاى بدى است جايگاه متكبران )) (فلبئس مثوى المتكبرين ).