بازگشت

دين يكي و معبود يكي


در تعقيب بحث توحيد و خداشناسى از طريق نظام آفرينش , در اينجا به نفى شرك مى پردازد, تا با تقارن اين دو به يكديگر, حقيقت آشكارتر شود.
در آغاز مى گويد: ((خدا دستور داده كه دو معبود براى خود انتخاب نكنيد))(وقال اللّه لا تتخذوا الهين اثنين ).
((معبود تنها يكى است )) (انما هو اله واحد).
وحـدت نـظـام آفـريـنش و وحدت قوانين حاكم بر آن , خود دليلى بر وحدت آفريدگار و وحدت معبود است .
اكـنـون كـه چـنين است , ((تنها از (كيفر) من بترسيد)) و از مخالفت فرمان من بيم داشته باشيد (فاياى فارهبون ).
(آيـه ) و بـه دنـبال اين دستور ضمن سه آيه , دليل توحيد عبادت را با چهاربيان مشخص مى كند: نخست مى گويد: ((آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست )) (وله ما فى السموات والا رض ).
آيا در مقابل كسى كه مالك عالم هستى است بايد سجده كرد يا بتهاى فاقدهمه چيز؟.
سـپـس اضـافه مى كند: نه تنها آسمانها و زمين از آن اوست كه ((همواره دين و تمام قوانين نيز از ناحيه او مى باشد)) (وله الدين واصبا).
و در پـايان اين آيه مى فرمايد: با اين حال كه همه قوانين و دين و اطاعت از آن خداست ((آيا از غير خدا پرهيز مى كنيد)) ؟ (افغيراللّه تتقون ).
مگر بتها مى توانند به شما زيانى برسانند ؟ يا نعمتى به شما ببخشند ؟ كه ازمخالفتشان بيم داريد و عبادتشان را لازم مى شمريد ؟!.
(آيه ) ((با اين كه آنچه از نعمتها داريد همه از ناحيه خداست )) (وما بكم من نعمة فمن اللّه ).
ايـن در حقيقت سومين بيان است براى لزوم پرستش معبود يگانه يعنى ((اللّه ))و منظور اين است كـه اگـر پرستش بتها به خاطر شكر نعمت است , سر تا پاى وجودشما را نعمتهاى خدا فراگرفته است .
عـلاوه بـر اين : ((هنگامى كه ناراحتيها, مصائب بلاها و رنجها به سراغ شمامى آيد (براى رفع آنها) تنها دست تضرع به درگاه او برمى داريد و او را مى خوانيد))(ثم اذا مسكم الضر فاليه تجئرون ).
بـنـابراين , اگر پرستش بتها به خاطر دفع ضرر و حل مشكلات است , آن هم كه از ناحيه خداست و اين چهارمين بيان براى مساله توحيد عبادت است .
(آيه ) آرى ! در اين گونه موارد خداوند نداى شما را مى شنود و به آن پاسخ مى گويد و مشكلاتتان را برطرف مى سازد ((سپس هنگامى كه زيان و رنج را ازشما برطرف ساخت گروهى از شما براى پـروردگـارشـان هـمتا قرار مى دهند)) و به سراغ بتها مى روند (ثم اذا كشف الضر عنكم اذا فريق منكم بربهم يشركون ).
در حقيقت قرآن به اين نكته باريك اشاره مى كند كه فطرت توحيد در وجودهمه شما هست , ولى در حال عادى , پرده هاى غفلت و غرور و جهل و تعصب وخرافات آن را مى پوشاند.
(آيـه ) در اين آيه پس از ذكر دلائل منطقى فوق و روشن شدن حقيقت , بالحنى تهديدآميز چنين مـى گـويـد: بـگذار ((تا نعمتهايى را كه به آنها داده ايم كفران كنندو(اكنون ) چند روزى از (متاع دنـيـا) بـهـره مـنـد شويد اما به زودى خواهيد دانست ))نتيجه و پايان كارتان چيست (ليكفروا بما آتيناهم فتمتعوا فسوف تعلمون ).
اين درست به آن مى ماند كه انسان شخص متخلف و منحرفى را با دلائل مختلف , نصيحت و ارشاد كـند و سرانجام چون امكان دارد اين نصايح و اندرزها دراو اثر نكند با يك جمله تهديدآميز گفتار خود را پايان مى دهد و مى گويد: با توجه به اين مطالبى كه گفتم بازهم هر چه از دستت بر مى آيد بكن ولى نتيجه كارت را به زودى خواهى ديد.
(آيه ) در تعقيب بحثهاى مستدل پيرامون نفى شرك و بت پرستى , دراينجا به سه قسمت از بدعتها و عـادات شوم مشركان اشاره كرده , مى گويد: آنها براى بتهايى كه هيچ گونه سود و زيانى از آنها سراغ ندارند, سهمى از آنچه به آنان روزى داده ايم قرار مى دهند)) (ويجعلون لما لا يعلمون نصيبا مما رزقناهم ).
ايـن سـهم , قسمتى از شتران و چهارپايان و بخشى از زراعت بوده كه در سوره انعام آيه 136 به آن اشاره شده كه مشركان در جاهليت آنها را مخصوص بتان مى دانستند و در راه آنها خرج مى كردند.
سپس اضافه مى كند: ((به خدا سوگند (در دادگاه عدل قيامت ) از اين دروغهاو تهمتها بازپرسى خواهيد شد)) ! (تاللّه لتسئلن عما كنتم تفترون ).
بـنابراين عمل زشت و شوم شما هم زيان دنيا دارد زيرا قسمتى از سرمايه هاى شما را مى بلعد و هم زيان مجازات در جهان ديگر.