بازگشت

دروغ رسوا


ايـن آيـه ايـرادهـايـى را كـه مـشـركان به آيات الهى مى گرفتند بيان مى كند, نخست مى گويد: ((هـنـگـامـى كه آيه اى را به آيه ديگر مبدل كنيم (حكمى را نسخ نماييم ) وخدا بهتر مى داند چه حكمى را نازل كند, آنها مى گويند: تو افترا مى بندى ! امابيشترشان (حقيقت را) نمى دانند)) (واذا بدلنا آية مكان آية واللّه اعلم بما ينزل قالوا انما انت مفتر بل اكثرهم لا يعلمون ).
آنـها نمى دانند كه قرآن در پى ساختن يك جامعه انسانى است , جامعه اى پيشرو با معنويت عالى با اين حال بديهى است كه اين نسخه الهى گاهى نياز به تبديل و تعويض دارد.
آرى ! آنـهـا از اين حقايق بى خبرند و از شرايط نزول قرآن , بى اطلاع , وگرنه مى دانستند ((نسخ )) پـاره اى از دسـتورات و آيات قرآن , يك برنامه دقيق و حساب شده تربيتى است كه بدون آن , هدف نـهـايى و نيل به تكامل تامين نمى شود, و دليل بر تناقض گويى پيامبر(ص ) و يا افترابستن به خدا نيست .
(آيـه ) ايـن آيـه , هـمين مساله را تعقيب و تاكيد كرده , به پيامبر(ص ) دستور مى دهد((بگو: آن را روح القدس از جانب پروردگارت بر حق نازل كرده است )) (قل نزله روح القدس من ربك بالحق ).
((روح الـقـدس )) يـا ((روح مـقدس )) همان پيك وحى الهى , ((جبرئيل امين )) است ,اوست كه به فـرمان خدا آيات را اعم از ناسخ و منسوخ , بر پيامبر(ص ) نازل مى كند,آياتى كه همه حق است همه واقـعـيـتـى را تـعقيب مى كند وآن واقعيت چيزى جز تربيت انسانها نيست , تربيت كه وصول به آن گاهى احكام ناسخ ومنسوخ ‌را ايجاب مى كند.
بـه هـمـيـن دلـيـل بـه دنـبال آن مى فرمايد: ((هدف اين است كه افراد با ايمان را درمسير خود ثـابـت قـدمتر گرداند, و هدايت و بشارتى براى عموم مسلمين است ))(ليثبت الذين آمنوا وهدى وبشرى للمسلمين ).
بـه هـر حـال بـراى محكم كردن نيروى ايمان و پيمودن راه هدايت و بشارت ,گاهى چاره اى , جز بـرنـامه هاى كوتاه مدت و موقت كه بعدا جاى خود را به برنامه نهايى و ثابت مى دهد نيست , و اين است رمز وجود ناسخ و منسوخ در آيات الهى .
(آيه ) سپس به بهانه ديگر, و يا صحيحتر, افتراى مخالفين به پيامبراسلام (ص ) اشاره نموده , چنين مى گويد: ((و ما مى دانيم آنها مى گويند: اين آيات رابشرى به او تعليم مى دهد)) (ولقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر).
قـرآن بـا يك پاسخ دندان شكن خط بطلان بر اين ادعاهاى بى پايه مى كشد ومى گويد: اينها توجه نـدارد, ((زبـان كسى كه قرآن را به او نسبت مى دهند عجمى است , در حالى كه اين قرآن به زبان عربى فصيح و آشكار (نازل شده ) است )) (لسان الذى يلحدون اليه اعجمى وهذا لسان عربى مبين ) .
از ايـن آيـه بـه خـوبى استفاده مى شود كه اعجاز قرآن تنها در جنبه محتواى آن نيست بلكه الفاظ قـرآن نـيـز در سـرحـد اعـجـاز اسـت , و كشش و جاذبه و شيرينى وهماهنگى خاصى كه درالفاظ وجمله بنديها وجود دارد مافوق قدرت انسانهاست .
(آيـه ) سپس با لحنى تهديدآميز به بيان اين حقيقت مى پردازد كه اين اتهامات و انحرافات همه به خـاطـر رسوخ بى ايمانى در نفوس آنهاست و ((كسانى كه ايمان به آيات الهى ندارند خداوند آنها را هـدايـت نـمى كند (نه هدايت به صراطمستقيم و نه به راه بهشت و سعادت جاويدان ) و براى آنها عذاب دردناكى است ))(ان الذين لا يؤمنون بيات اللّه لا يهديهم اللّه ولهم عذاب اليم ).
چـرا كـه آنـها آنچنان گرفتار تعصب و لجاجت و دشمنى با حقند كه شايستگى هدايت را از دست داده اند, و جز براى عذاب اليم آمادگى ندارند!.
(آيـه ) و در ايـن آيه اضافه مى كند: ((تنها كسانى (به مردان حق ) دروغ مى بندند كه ايمان به آيات الـهـى نـدارنـد, و دروغـگـويان واقعى آنها هستند)) (انمايفترى الكذب الذين لا يؤمنون بيات اللّه واولئك هم الكاذبون ).
و چـه دروغـى از اين بزرگتر كه انسان به مردان حق اتهام ببندد و ميان آنها وانسانهايى كه تشنه حقيقتند, سد و مانعى ايجاد كند.