بازگشت

ابراهيم به تنهايي يك امت س بود


گـفـتيم اين سوره , سوره بيان نعمتهاست و هدف از آن تحريك حس شكرگزارى انسانهاست , به گونه اى كه آنها را به شناخت بخشنده اين همه نعمت برانگيزد.
در ايـن آيـه سـخـن از يك مصداق كامل بنده شكرگزار خدا, يعنى ((ابراهيم ))قهرمان توحيد, به ميان آمده كه مخصوصا از اين نظر نيز براى مسلمانها عموما وعربها خصوصا الهام آفرين است كه او را پيشوا و مقتداى نخستين خود مى دانند.
از ميان صفات برجسته اين مرد بزرگ به پنج صفت اشاره شده است .
1ـ در آغاز مى گويد ((ابراهيم خود امتى بود)) (ان ابرهيم كان امة ).
آرى ! ابراهيم يك امت بود, يك پيشواى بزرگ بود, يك مرد امت ساز بود, ودر آن روز كه در محيط اجتماعيش كسى دم از توحيد نمى زد او منادى بزرگ توحيدبود.
2ـ وصف ديگر او (ابراهيم ) اين بود كه ((بنده مطيع خدا بود)) (قانتا للّه ).
3ـ ((او همواره در خط مستقيم اللّه و طريق حق , گام مى سپرد)) (حنيفا).
4ـ ((او هـرگز از مشركان نبود)) و تمام زندگى و فكر و زواياى قلبش را تنها نور((اللّه )) پر كرده بوده (ولم يك من المشركين ).
(آيـه ) پـنـجـم : و بـه دنـبـال ايـن ويـژگـيـها سرانجام او مردى بود كه : ((همه نعمتهاى خدا را شكرگزارى مى كرد)) (شاكرا لا نعمه ).
و پـس از بـيـان ايـن اوصـاف پـنج گانه به بيان پنج نتيجه مهم اين صفات پرداخته مى گويد: 1ـ ((خداوند ابراهيم را (براى نبوت و ابلاغ دعوتش ) برگزيد)) (اجتبيه ).
2ـ و خـدا او را بـه راه راسـت هـدايت كرد)) و از هرگونه لغزش و انحراف حفظنمود (وهديه الى صراط مستقيم ).
چـرا كـه هـدايت الهى به دنبال لياقتها و شايستگيهايى است كه انسان از خودظاهر مى سازد چون بى حساب چيزى به كسى نمى دهند.
(آيه ) سوم : ((و ما در دنيا به او حسنه داديم )) (وآتيناه فى الدنيا حسنة ).
از مقام نبوت و رسالت گرفته , تا نعمتهاى مادى و فرزندان شايسته و مانند آن .
4ـ ((و او در آخرت از صالحان است )) (وانه فى الا خرة لمن الصالحين ).
و ايـن نشانه عظمت مقام صالحان است كه ابراهيم با اين همه مقام در زمره آنها محسوب مى شود, مـگـر نـه ايـن كـه خـود ابـراهـيـم از خـدا ايـن تـقاضا را كرده بود((رب هب لى حكما والحقنى بالصالحين )): ((خداوندا! نظر صائب به من عطا كن ومرا از صالحان قرار ده )) (شعرا/83).
(آيـه ) پـنـجـم : آخرين امتيازى كه خدا به ابراهيم در برابر آن همه صفات برجسته داد اين بود كه مـكـتـب او نـه تـنـهـا براى اهل عصرش كه براى هميشه ,مخصوصا براى امت اسلامى يك مكتب الـهـام بـخـش گـرديد, به گونه اى كه قرآن مى گويد: ((سپس به تو وحى فرستاديم كه از آيين ابراهيم , آيين خالص توحيد,پيروى كن )) (ثم اوحينا اليك ان اتبع ملة ابرهيم حنيفا).
بار ديگر تاكيد مى كند ((ابراهيم از مشركان نبود)) (وما كان من المشركين ).
(آيـه ) بـا تـوجـه بـه آيات گذشته سؤالى در اينجا پيش مى آيد و آن اين كه اگرآيين اسلام آيين ابراهيم است و مسلمانان در بسيارى از مسائل از سنن ابراهيم پيروى مى كنند از جمله احترام روز جمعه , پس چرا يهود شنبه را عيد مى دانند وتعطيل مى كنند؟.
ايـن آيـه بـه پـاسـخ اين سؤال مى پردازد و مى گويد: تحريمهاى ((روز شنبه (براى يهود) فقط به عـنـوان يك مجازات بود كه در آن هم اختلاف كردند)) بعضى آن راپذيرفتند و بكلى دست از كار كشيدند و بعضى هم نسبت به آن بى اعتنايى كردند(انما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه ).
جـريـان از ايـن قـرار بـود كـه طبق بعضى از روايات , موسى (ع ) بنى اسرائيل رادعوت به احترام و تـعـطـيـل روز جمعه كرد كه آيين ابراهيم بود, اما آنها به بهانه اى ازآن سر باز زدند و روز شنبه را تـرجيح دادند, خداوند روز شنبه را براى آنها قرار داد,اما توام با شدت عمل و محدوديتها, بنابراين بـه تعطيلى روز شنبه نبايد استناد كنيد,چرا كه جنبه فوق العاده و مجازات داشته است , و بهترين دليل بر اين مساله اين است كه يهود حتى در اين روز انتخابى خود نيز اختلاف كردند, گروهى آن را ارج نهادند و احترام نمودند و گروهى نيز احترام آن را شكستند, و به كسب و كارپرداختند و به مجازات الهى گرفتار شدند ((4)) .
در پـايـان آيـه مـى فـرمـايـد: ((و پـروردگـارت روز قـيامت , در آنچه اختلاف داشتند,ميان آنها داورى مى كند)) (وان ربك ليحكم بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون ).