بازگشت

مراحل چهارگانه مجازات الهي


در تـعـقـيب آيه قبل كه خاطر نشان مى كرد ((هرگز فرد يا گروهى را بدون بعث رسولان و بيان دسـتورات خود مجازات نمى كنيم )) در اين آيه همين اصل اساسى به صورت ديگرى تعقيب شده اسـت , مى گويد: ((و هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را هلاك كنيم , نخست اوامر خود را براى مترفين (و ثروتمندان مست شهوت ) آنجابيان مى داريم , سپس هنگامى كه به مخالفت برخاستند و اسـتحقاق مجازات يافتندآنها را به شدت درهم مى كوبيم )) و هلاك مى كنيم (واذا اردنا ان نهلك قرية امرنامترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا).
بنابراين خداوند هرگز قبل از اتمام حجت و بيان دستوراتش كسى را مؤاخذه و مجازات نمى كند, بـلـكـه نـخـسـت به بيان فرمانهايش مى پردازد, اگر مردم از دراطاعت وارد شدند و آنها را پذيرا گـشـتـند چه بهتر كه سعادت دنيا و آخرتشان در آن است , و اگر به فسق و مخالفت برخاستند و هـمـه را زيـر پـا گـذاشـتند اينجاست كه فرمان عذاب درباره آنها تحقق مى پذيرد و به دنبال آن هلاكت است .
از آيه استفاه مى شود كه سرچشمه غالب مفاسد اجتماعى ثروتمندان از خدابى خبرى هستند كه در ناز و نعمت و عيش و هوس غرقند.
(آيـه ) ايـن آيه به نمونه هايى از مساله فوق به صورت يك اصل كلى اشاره كرده , مى گويد: ((و چه بـسيار مردمى كه در قرون بعد از نوح زندگى مى كردند (و طبق همين سنت ) هلاك و نابودشان كرديم )) (وكم اهلكنا من القرون من بعد نوح ).
سپس اضافه مى كند: چنان نيست كه ظلم و ستم و گناه فرد يا جمعيتى از ديده تيزبين علم خدا مـخـفـى بـمـانـد, ((هـمين مقدار كافى است كه خدا از گناهان بندگانش آگاه و نسبت به آن بيناست )) (وكفى بربك بذنوب عباده خبيرا بصيرا).
ايـن كه مخصوصا روى ((قرون بعد از نوح )) تكيه شده , ممكن است به خاطرآن باشد كه زندگى انـسـانـها قبل از نوح بسيار ساده بود و اين همه اختلافات مخصوصا تقسيم جوامع به ((مترف )) و ((مستضعف )) كمتر وجود داشت و به همين دليل كمتر گرفتار مجازاتهاى الهى شدند