بازگشت

رعايت اعتدال در انفاق و بخشش


در ايـنـجـا فـصـل ديـگـرى از سلسله احكام اصولى اسلام را در رابطه با اداى حق خويشاوندان و مـستمندان و در راه ماندگان , و همچنين انفاق را بطوركلى , دور ازهرگونه اسراف و تبذير بيان مى كند.
نـخست مى گويد: ((و حق نزديكان را بپرداز)) (وات ذا القربى حقه )((ذاالقربى )) مفهوم وسيعى دارد و هـمـه خـويـشاوندان را شامل مى شود, گرچه اهل بيت پيامبر از روشنترين مصداقهاى آن مى باشند و شخص پيامبر از روشنترين افراد مخاطب به اين آيه است .
((و (همچنين حق ) مستمندان و در راه مانده را)) (والمسكين وابن السبيل ).
در عـيـن حـال ((هـرگز دست به تبذير نيالاى )) (ولا تبذر تبذيرا) و بيش از حداستحقاق به آنها انفاق مكن .
دقـت در مـساله اسراف و تبذير تا آن حد است كه در حديثى مى خوانيم :پيامبر(ص ) از راهى عبور مـى كـرد, يـكـى از يـارانش به نام سعد مشغول وضو گرفتن بود, و آب زيادى ريخت , فرمود: چرا اسراف مى كنى اى سعد! عرض كرد: آيا درآب وضو نيز اسراف است ؟ فرمود: نعم وان كنت على نهر جا رS( ((آرى ! هرچند دركنار نهر جارى باشى )).
(آيـه ) ايـن آيـه بـه مـنزله استدلال و تاكيدى بر نهى از تبذير است ,مى فرمايد: ((تبذيركنندگان بـرادران شـيـاطـيـنـنـد)) (ان المبذرين كا نوا اخوان الشياطين )چرا كه نعمتهاى خدا را كفران مى كنند.
((و شيطان , در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس بود)) (وكان الشيطان لربه كفورا).
زيرا خداوند نيرو و توان و هوش و استعداد فوق العاده اى به او داده بود, و اواين همه نيرو را در غير موردش يعنى S( در طريق اغوا و گمراهى مردم صرف كرد.
(آيـه ) و از آنـجا كه گاهى مسكينى به انسان رو مى آورد و امكاناتى براى پاسخ ‌گويى به نياز او در اخـتـيـارش نـيـسـت , اين آيه طرز برخورد صحيح با نيازمندان رادر چنينى شرايطى بيان كرده , مى گويد: ((هرگاه از آنان [ مستمندان ] روى برتابى (به خاطر نداشتن امكانات و) انتظار رحمت پـروردگارت را داشته باشى (تا گشايشى در كارت پديد آيد و به آنها كمك كنى ) با گفتار نرم و آمـيخته با لطف با آنها سخن بگو)) حتى اگر مى توانى وعده آينده را به آنها بده و مايوسشان نساز (واما تعرضن عنهم ابتغا رحمة من ربك ترجوها فقل لهم قولا ميسورا).
(آيـه ) و از آنجا كه رعايت اعتدال در همه چيز حتى در انفاق و كمك به ديگران شراط است در اين آيـه روى ايـن مساله تاكيد كرده , مى گويد: ((و هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن )) و ترك انفاق و بخشش منما (ولا تجعل يدك مغلولة الى عنقك ).
ايـن تـعـبـيـر كنايه لطيفى است از اين كه دست دهنده داشته باش , و همچون بخيلان كه گويى دستهايشان به گردنشان با غل و زنجير بسته است و قادر به كمك وانفاق نيستند مباش .
((و بـيش از حد (نيز) دست خود را مگشاى , تا مورد سرزنش قرار گيرى و ازكار فرومانى ))! (ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا).
(آيـه ) در ايـنـجا اين سؤال مطرح مى شود كه اصلا چرا بعضى از مردم محروم و نيازمند و مسكين هـسـتـنـد كـه لازم باشد ما به آنها انفاق كنيم آيا بهتر نبودخداوند خودش به آنها هر چه لازم بود مى داد تا نيازى نداشته باشند كه ما به آنهاانفاق كنيم .
اين آيه گويى اشاره به پاسخ همين سؤال است , مى فرمايد: ((خداوند روزيش را بر هر كس بخواهد گـشـاده مى دارد و بر هر كس بخواهد تنگ , چرا كه او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست )) (ان ربك يبسط الرزق لمن يشا ويقدر انه كان بعباده خبيرا بصيرا).
اين يك آزمون براى شماست وگرنه براى او همه چيز ممكن است , اومى خواهد به اين وسيله شما را تربيت كند, و روح سخاوت و فداكارى و ازخودگذشتگى را در شما پرورش دهد.
بـه علاوه بسيارى از مردم اگر كاملا بى نياز شوند راه طغيان و سركشى پيش مى گيرند, و صلاح آنها اين است كه در حد معينى از روزى باشند, حدى كه نه موجب فقر گردد نه طغيان .
از هـمـه ايـنـهـا گـذشـته وسعت و تنگى رزق در افراد انسان ـبه جز موارداستثنائى يعنى از كار افتادگان و معلولين ـ بستگى به ميزان تلاش و كوشش آنها داردو اين كه مى فرمايد خدا روزى را براى هر كس بخواهد تنگ و يا گشاده مى دارد, اين خواستن هماهنگ با حكمت اوست و حكمتش ايـجـاب مـى كـند كه هر كس تلاشش بيشتر باشد سهمش فزونتر و هر كس كمتر باشد محرومتر گردد.