بازگشت

فلسفه تحريم زنا


ـ پـيـدايـش هـرج و مـرج در نظام خانواده , و از ميان رفتن رابطه فرزندان وپدران , رابطه اى كه وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است , بلكه موجب حمايت كامل از فرزندان مى گردد.
زيـرا در جـامعه اى كه فرزندان نامشروع و بى پدر فراوان گردند روابط اجتماعى كه بر پايه روابط خانوادگى بنيان شده سخت دچار تزلزل مى گردد.
از ايـن گـذشـتـه از عـنصر محبت كه نقش تعيين كننده اى در مبارزه با جنايتها وخشونتها دارد مـحروم مى شوند, و جامعه انسانى به يك جامعه كاملا حيوانى توام باخشونت در همه ابعاد, تبديل مى گردد.
2ـ تـجـربـه نشان داده و علم ثابت كرده است كه اين عمل باعث اشاعه انواع بيماريهاست و با تمام تـشكيلاتى كه براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم كرده اند باز آمار نشان مى دهد كه تا چه اندازه افراد از اين راه سلامت خود را ازدست داده و مى دهند.
3ـ نـبـايـد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها مساله اشباع غريزه جنسى نيست بلكه اشتراك در تـشـكيل زنديگى و انس روحى آرامش فكرى , و تربيت فرزندان و همكارى در همه شئون حيات از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر و تحريم ((زنا)) هيچ يك از اينها امكان پذير نيست .
(آيه ) سوم : حكم ديگر كه اين آيه به آن اشاره مى كند احترام خون انسانهاو حرمت شديد قتل نفس اسـت مى گويد: ((و كسى كه خداوند خونش را حرام كرده است به قتل نرسانيد مگر (آنجا كه ) به حق باشد)) (ولا تقتلوا النفس التى حرم اللّه الا بالحق ).
نه تنها قتل نفس بلكه كمترين و كوچكترين آزار يك انسان از نظر اسلام مجازات دارد, و مى توان با اطـمـيـنان گفت اين همه احترام كه اسلام براى خون و جان وحيثيت انسان قائل شده است در هيچ آئينى وجود ندارد.
ولى مواردى پيش مى آيد كه احترام خون برداشته مى شود, و اين در موردكسانى است كه مرتكب قتل و يا گناهى همانند آن شده اند, لذا در آيه فوق با جمله ((الا بالحق )) اين گونه افراد را استثنا مى كند.
البته احترام به خون انسانها در اسلام مخصوص مسلمانها نيست , بلكه غيرمسلمانانى كه با مسليمن سـر جـنـگ نـدارنـد و در يك زندگى مسالمت آميز با آنهابه سر مى برند, جان و مال و ناموسشان محفوظ است و تجاوز به آن حرام و ممنوع .
سـپـس بـه حق قصاص كه براى اولياى دم ثابت است اشاره كرده , مى گويد:((وكسى كه مظلوم كشته شود براى ولى او سلطه قرار داديم )) سلطه قصاص قاتل (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا).
امـا در عـين حال ((او نبايد (بيش از حق خود مطالبه كند و) در قتل اسراف نمايد چرا كه او مورد حمايت است )) (فلا يسرف فى القتل انه كان منصورا).
آرى ! اولـيـاى مـقـتول مادام كه در مرز اسلام گام برمى دارند و از حد خود تجاوزنكرده اند مورد نصرت الهى هستند.
ايـن جـمـلـه اشاره به اعمالى است كه در زمان جاهليت وجود داشت , و امروزه نيز گاهى صورت مـى گـيـرد كـه احـيانا در برابر كشته شدن يك نفر از يك قبيله , قبيله مقتول خونهاى زيادى را مـى ريزند ويا اين كه در برابر كشته شدن يك نفر, افرادبى گناه و بى دفاع ديگرى غير از قاتل را به قتل مى رسانند.
(آيه ) چهارم : اين آيه چهارمين دستور از اين سلسله احكام را شرح مى دهد نخست به اهميت حفظ مـال يـتـيـمـان پـرداخته و با لحنى مشابه آنچه در موردعمل منافى عفت در آيات قبل گذشت مى گويد: ((و به اموال يتيمان نزديك نشويد))(ولا تقربوا مال اليتيم ).
نه تنها اموال يتيمان را نخوريد بلكه حتى حريم آن را كاملا محترم بشماريد.
ولـى از آنـجـا كه ممكن است اين دستور دستاويزى گردد براى افراد ناآگاه كه تنها به جنبه هاى مـنـفـى مـى نـگـرنـد, و سبب شود كه اموال يتيمان را بدون سرپرست بگذارند و به دست حوادث بـسـپـارنـد, لذا بلافاصله استثنا روشنى براى اين حكم ذكر كرده , مى گويد: ((مگر به طريقى كه بهترين شيوه ها است )) (الا بالتى هى احسن ).
بـنـابراين هرگونه تصرفى در اموال يتيمان كه به منظور حفظ, اصلاح , تكثير واضافه كردن بوده باشد, مجاز است .
الـبـتـه اين وضع تا زمانى ادامه دارد كه به حد رشد فكرى و اقتصادى برسدآن گونه كه قرآن در ادامـه آيـه مـورد بـحث از آن ياد مى كند: ((تا زمانى كه به حد بلوغ (وقدرت ) برسد)) (حتى يبلغ اشده ).
5ـ سـپـس بـه مساله وفاى به عهد پرداخته , مى گويد: ((به عهد خود وفا كنيدچرا كه از وفاى به عهد سؤال مى شود)) (واوفوا بالعهد ان العهد كان مسؤلا ).
بـسـيـارى از روابـط اجتماعى و خطوط نظام اقتصادى و مسائل سياسى همگى بر محور عهدها و پيمانها دور مى زند كه اگر تزلزلى در آنها پيدا شود به زودى نظام اجتماع فرو مى ريزد.
(آيـه ) شـشـم : آخـرين حكم در رابطه با عدالت در پيمانه و وزن و رعايت حقوق مردم و مبارزه با كـم فـروشـى اسـت , مى فرمايد: ((و هنگامى كه با پيمانه چيزى را مى سنجيد حق آن را ادا كنيد)) (واوفوا الكيل اذا كلتم ).
((و با ميزان و ترازوى صحيح و مستقيم وزن كنيد)) (وزنوا بالقسطاس المستقيم ).
((چرا كه اين كار به سود شماست , و سرانجامش (از همه ) بهتر است )) (ذلك خير واحسن تاويلا ).
اصولا حق و عدالت و نظم و حساب در همه چيز و همه جا يك اصل اساسى و حياتى است , و اصلى اسـت كه بر كل عالم هستى حكومت مى كند, وهرگونه انحراف از اين اصل , خطرناك و بدعاقبت است , مخصوصا كم فروشى سرمايه اعتماد و اطمينان را كه ركن مهم مبادلات است از بين مى برد, و نظام اقتصادى را به هم مى ريزد.