بازگشت

تهديدهاي بيهوده


هنگامى كه ضربه تازه اى با پيروزى موسى (ع ) بر ساحران و ايمان آوردن آنهابه موسى (ع ) بر اركان قدرت فرعون فرود آمد, فرعون بسيار متوحش و دستپاچه شد, لذا بلافاصله دست به دو ابتكار زد:.
نخست اتهامى كه شايد عوام پسند هم بود به ساحران بست , سپس باشديدترين تهديد آنها را مورد حمله قرار داد, ولى بر خلاف انتظار فرعون ساحران آنچنان مقاومتى در برابر اين دو صحنه از خود نشان دادند كه ضربه سومى برپايه هاى قدرت لرزان او فرود آمد.
چـنـانـكـه قرآن مى گويد: ((فرعون به ساحران گفت : آيا پيش از اين كه به شمااجازه دهم به او (موسى ) ايمان آورديد)) ؟! (قال فرعون آمنتم به قبل ان آذن لكم ).
و ايـن بـالاتـرين نوع استعمار است كه ملتى آنچنان برده و اسير گردند كه حتى حق فكر كردن و انديشيدن و ايمان قلبى به كسى يا مكتبى را نداشته باشند.
اين همان برنامه اى است كه در ((استعمار نو)) نيز دنبال مى شود.
سپس فرعون اضافه كرد ((اين توطئه و نقشه اى است كه شما در اين شهر (وديار) كشيده ايد تا به وسيله آن اهل آن را بيرون كنيد)) (ان هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها اهلها).
اين تهمت به قدرى بى اساس و رسوا بود كه جز عوام الناس و افراد كاملابى اطلاع نمى توانستند آن را بپذيرند.
سـپـس فرعون بطور سربسته اما شديد و محكم آنها را تهديد كرد و گفت : ((امابه زودى خواهيد فهميد)) ! (فسوف تعلمون ).
(آيـه ) در اين آيه تهديد سربسته اى را كه در جمله قبل به آن اشاره شدبطور وضوح بيان مى كند, مى گويد: ((سوگند ياد مى كنم كه دستها و پاهاى شما رابطور مخالف (دست راست و پاى چپ و دسـت چـپ و پـاى راست را) قطع مى كنم سپس همگى شما را به دار خواهم آويخت )) (لا قطعن ايديكم وارجلكم من خلا ف ثم لا صلبنكم اجمعين ).
بـرنـامـه فـرعون در اينجا براى مبارزه با ساحرانى كه به موسى (ع ) ايمان آورده بودند, يك برنامه عمومى در مبارزات ناجوانمردانه جباران با طرفداران حق است كه از يكسو از حربه تهمت استفاده مـى كـنـنـد, تا موقعيت حق طلبان را در افكارعمومى تضعيف كنند و از سوى ديگر تكيه بر زور و قدرت و تهديد به قتل و نابودى مى نمايند تا اراده آنها را درهم بشكنند.
(آيـه ) ساحران در برابر هيچ يك از دو حربه فرعون از ميدان در نرفتند,يكدل و يكجان در پاسخ او ((گفتند: ما به سوى پروردگار خود باز مى گرديم )) (قالواانا الى ربنا منقلبون ).
يعنى , اگر آخرين تهديد تو عملى بشود, سرانجامش اين است كه ما شربت شهادت خواهيم نوشيد, و اين نه تنها به ما زيانى نمى رساند و از ما چيزى نمى كاهد, بلكه سعادت و افتخار بزرگى براى ما محسوب مى شود.
(آيـه ) سـپس براى اين كه پاسخى به تهمت فرعون داده باشند و حقيقت امر را بر انبوه مردمى كه تـمـاشـاچـى ايـن صـحنه بودند, روشن سازند و بى گناهى خويش را ثابت كنند, چنين گفتند: ((انـتـقام تو از ما تنها به خاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خود, هنگامى كه به سراغ ما آمد, ايمان آورده ايم )) (وما تنقم منا الا ان آمنا بيات ربنا لما جاتنا).
سـپـس روى از فرعون برتافتند و متوجه درگاه پروردگار شدند و از او تقاضاى صبر واستقامت كـردند, زيرا مى دانستند بدون حمايت و يارى او, توانايى مقابله با اين تهديدهاى سنگين را ندارند, لذا گفتند: بار الها ! صبر و استقامت بر ما فرو ريز ! (وآخرين درجه شكيبايى را به ما مرحمت فرما !) و ما را مسلمان بميران !)) (ربنا افرغ علينا صبرا وتوفنا مسلمين ).
و سـرانـجـام چنانكه در روايات و تواريخ آمده است , آنقدر در اين راه ايستادگى به خرج دادند كه فـرعـون , تـهـديد خود را عملى ساخت , و بدنهاى مثله شده آنان را در كنار رود نيل بر شاخه هاى درختان بلند نخل آويزان نمود.
آرى ! اگـر ايـمـان بـا آگـاهـى كـامـل تـوام گردد از چنين عشقى سر بر مى آورد كه اين گونه ايستادگيها و فداكاريها در راه آن شگفت انگيز نيست .
(آيـه ) بـاز قـرآن صحنه ديگرى را از گفتگوى فرعون و اطرافيانش پيرامون وضع موسى (ع ) بيان مى كند.
در ايـن آيـه مـى گـويـد: ((جمعيت اشراف و اطرافيان فرعون به عنوان اعتراض به او گفتند: آيا موسى و قومش را به حال خود رها مى كنى كه در زمين فساد كنند, وتو و خدايانت را رها سازند)) ؟! (وقال الملا من قوم فرعون اتذر موسى وقومه ليفسدوا فى الا رض ويذرك والهتك ).
از اين تعبير استفاده مى شود كه فرعون بعد از شكست در برابر موسى (ع )مدتى او و بنى اسرائيل را آزاد گـذارد و آنـها نيز بيكار ننشستند و به تبليغ آيين موسى (ع ) پرداختند و نيز فرعون هم براى خود بتها و معبودها و خدايانى داشت .
فـرعـون با اخطار اطرافيان به شدت عمل در برابر بنى اسرائيل تشويق شد ودر پاسخ هواخواهانش چـنـيـن ((گـفـت : به زودى پسران آنها را به قتل مى رسانيم و نابودمى كنيم و زنانشان را (براى خـدمـت ) زنده مى گذاريم , و ما بر آنها تسلط كامل داريم ))(قال سنقتل ابناهم ونستحيى نساهم وانا فوقهم قاهرون ).
(آيـه ) ايـن آيـه در حـقـيـقـت , نقشه و برنامه اى است كه موسى (ع ) به بنى اسرائيل براى مقابله با تـهـديـدهـاى فـرعون , پيشنهاد مى كند, كه اگر سه برنامه راعملى كنند, قطعا بر دشمن پيروز خواهند شد ((موسى به قوم خود گفت : از خدايارى جوييد)) (قال موسى لقومه استعينوا باللّه ).
ديگرا ين كه : ((استقامت و پايدارى پيشه كنيد)) (واصبروا) و از تهديدها وحملات دشمن نهراسيد و از ميدان بيرون نرويد.
و بـراى تـاكـيـد مطلب و ذكر دليل , به آنها گوشزد مى كند كه : ((سراسر زمين از آن خداست (و مالك و فرمانرواى مطلق اوست ) و به هر كس از بندگانش بخواهد آن رامنتقل مى سازد)) (ان الا رض للّه يورثها من يشا من عباده ).
و آخرين شرط اين است كه تقوا را پيشه كنيد, زيرا ((عاقبت (نيك وپيروزمندان ) براى پرهيزكاران است !)) (والعاقبة للمتقين ).
ايـن سـه شرط تنها شرط پيروزى قوم بنى اسرائيل بر دشمن نبود, بلكه هر قوم و ملتى بخواهند بر دشمنانشان پيروز شوند, بدون داشتن اين برنامه سه ماده اى امكان ندارد.
(آيـه ) اين آيه شكوه و گله هاى بنى اسرائيل را از مشكلاتى كه بعد از قيام موسى (ع ) با آن دست به گـريـبان بودند, منعكس مى سازد و مى گويد: ((آنها به موسى گفتند: پيش از آن كه تو بيايى ما آزار مـى ديديم اكنون هم كه آمده اى باز آزارمى بينيم )) كى اين آزارها سر خواهد آمد و گشايشى در كار ما پيدا مى شود ؟ (قالوااوذينا من قبل ان تاتينا ومن بعد ما جئتنا).
گويا بنى اسرائيل مثل بسيارى از ما مردم انتظار داشتند كه با قيام موسى (ع )يك شبه همه كارها روبه راه شود.
ولى موسى (ع ) به آنها فهماند با اين كه سرانجام پيروز خواهند شد, اما راه درازى در پيش دارند, و اين پيروزى طبق سنت الهى در سايه استقامت و كوشش وتلاش به دست خواهد آمد, همانطور كه آيه مورد بحث مى گويد: ((موسى گفت اميداست پروردگار شما دشمنتان را نابود كند و شما را جانشينان آنها در زمين قرار دهد))(قال عسى ربكم ان يهلك عدوكم ويستخلفكم فى الا رض ).
و در پايان آيه مى فرمايد: خداوند اين نعمتها را به شما خواهد داد و آزادى ازدست رفته را به شما بر مى گرداند, ((تا ببيند چگونه عمل خواهيد كرد)) (فينظر كيف تعملون ).