بازگشت

رستاخيز قطعي است


در آيـات گـذشته سخن از ((توحيد)) و مبارزه با شرك بود, اما در اينجا سخن از((معاد)) كه در هـمـه جـا مـكـمل مساله توحيد است به ميان آمده , و به سه سؤال و يا سه ايراد منكران معاد پاسخ گفته شده است : ((و آنها گفتند: آيا هنگامى كه ما به استخوانهاى پوسيده تبديل و پراكنده شديم دگربار آفرينش تازه اى خواهيم يافت ))؟(وقالوا اذا كنا عظاما ورفاتا انا لمبعوثون خلقا جديدا).
ايـن تـعبير نشان مى دهد كه پيامبر(ص ) همواره در دعوت خود سخن از مساله ((معاد جسمانى )) مـى گـفـت كـه ايـن جـسـم بعد از متلاشى شدن باز مى گردد,وگرنه هرگاه سخن تنهااز معاد روحانى بود اين گونه ايرادهاى مخالفان به هيچ وجه معنى نداشت .
(آيـه ) قـرآن در پـاسـخ آنها مى گويد: ((بگو: (استخوان پوسيده و خاك شده كه سهل است ) شما سنگ باشيد يا آهن )) باز خدا قادر است لباس حيات در تنتان بپوشاند (قل كونوا حجارة او حديدا).
(آيـه ) ((يـا هـر مـخـلـوقى كه در نظر شما از آن هم سخت تر است )) و از حيات و زندگى دورتر مى باشد, باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدد بازگرداند (اوخلفا مما يكبر فى صدركم ).
دومـيـن ايراد آنها اين بود كه مى گفتند: بسيار خوب اگر بپذيريم كه اين استخوانهاى پوسيده و مـتـلاشـى شـده قابل بازگشت به حيات است چه كسى قدرت انجام اين كار را دارد, چرا كه اين تـبـديـل را يـك امـر بسيار پيچيده و مشكل مى دانستند ((پس آنها مى گويند: چه كسى ما را باز مى گرداند))؟ (فسيقوون من يعيدنا).
پـاسخ اين سؤال را قرآن چنين مى گويد: ((به آنها بگو: همان كسى كه شما رابار اول آفريد)) (قل الذى فطركم اول مرة ).
سرانجام به سومين ايراد آنها پراخته , مى گويد: ((پس آنها سر خود را از روى تعجب و انكار به سوى تـو تـكـان مـى دهند و مى گويند: چه زمانى اين معاد واقع مى شود))؟ (فسينغضون اليك رؤسهم ويقولون متى هو).
آنـهـا در حـقـيقت با اين ايراد خود مى خواستند اين مطلب را منعكس كنند كه به فرض اين ماده خـاكـى قـابـل تـبديل به انسان باشد, و قدرت خدا را نيز قبول كنيم ,اما اين يك وعده نسيه بيش نيست و معلوم نيست در چه زمانى واقع مى شود؟.
قرآن در پاسخشان مى گويد: ((به آنها بگو: شايد زمان آن نزديك باشد)) (قل عسى ان يكون قريبا).
و البته نزديك است چرا كه مجموعه عمر اين جهان هرچه باشد در برابر زندگى بى پايان در سراى ديگر لحظه زودگذرى بيش نيست .
و از اين گذشته , اگر قيامت در مقياسهاى كوچك و محدود ما دور به نظربرسد آستانه قيامت كه مـرگ اسـت بـه هـمـه مـا نزديك است چرا كه مرگ قيامت صغرى است ((اذا مات الا نسان قامت قيامته )), درست است كه مرگ , قيامت كبرى نيست ولى يادآور آن است .
(آيـه ) در ايـن آيـه بـى آنكه تاريخ دقيقى از قيامت ذكر كند بعضى ازخصوصيات آن را چنين بيان مـى كـنـد: ((ايـن بـازگـشت به حيات ((همان روز (ى خواهدبود) كه شما را (از قبرهايتان ) فرا مـى خواند, شما هم اجابت مى كنيد در حالى كه حمد او را مى گوييد)) (يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده ).
و آن روز است كه فاصله مرگ و رستاخيز يعنى دوران برزخ را كوتاه خواهيدشمرد ((و مى پنداريد تنها مدت كوتاهى (در جهان برزخ ) درنگ كرده ايد)) (وتظنون ان لبثتم الا قليلا ).