بازگشت

برخورد منطقي با همه مخالفان


از آنـجـا كـه در آيات پيشين سخن از مبدا و معاد و دلائلى بر اين دو مساله مهم اعتقادى در ميان بود, در اينجا روش گفتگو و استدلال با مخالفان مخصوصا مشركان را مى آموزد چرا كه مكتب هر قـدر عـالى باشد و منطق قوى و نيرومند ولى اگر باروش صحيح بحث و مجادله توام نگردد و به جاى لطف و محبت , خشونت بر آن حاكم گردد, بى اثر خواهد بود.
لذا آيه مى گويد: ((و به بندگان من بگو: سخنى را بگويند كه بهترين باشد))(وقل لعبادى يقولوا التى هى احسن ).
بـهترين از نظر محتوى , بهترين از نظر طرز بيان , و بهترين از جهت توام بودن بافضائل اخلاقى و روشهاى انسانى .
((چـرا كـه (اگـر قـول احـسن را ترك گويند و به خشونت در كلام و مخاصمه ولجاج برخيزند) شيطان در ميان آنها فساد و فتنه مى كند)) (ان الشيطان ينزغ بينهم ).
و فـرامـوش نكنيد شيطان در كمين نشسته و بى كار نيست ((زيرا شيطان از آغازدشمن آشكارى براى انسان بوده است )) (ان الشيطان كان للا نسان عدوا مبينا).
گـاهى مؤمنان تازه كار طبق روشى كه از پيش داشتند با هر كس كه در عقيده باآنها مخالف بود به خشونت مى پرداختند.
از اين گذشته تعبيرات توهين آميز مخالفان نسبت به پيامبر(ص ) كه بعضى ازآنها در آيات پيشين گـذشـت مـانند مسحور, مجنون , كاهن , شاعر, گاهى سبب مى شد كه مؤمنان عنان اختيار را از دست بدهند و به مقابله با آنها در يك مشاجره لفظى خشن برخيزند و هرچه مى خواهند بگويند.
((قـرآن )) مـؤمنان را از اين كار باز مى دارد و دعوت به نرمش و لطافت در بيان وانتخاب بهترين كلمات را مى كند تا از فساد شيطان بپرهيزند.
(آيـه ) ايـن آيـه اضـافـه مـى كند: ((پروردگار شما از حال شما آگاهتر است اگربخواهد شما را مـشـمول رحمت خويش قرار مى دهد, و اگر بخواهد مجازاتتان خواهد كرد)) (ربكم اعلم بكم ان يشا يرحمكم او ان يشا يعذبكم ).
در پـايـان آيـه روى سـخـن را بـه پـيـامـبر(ص ) كرده و به عنوان دلدارى و پيشگيرى از ناراحتى فوق العاده پيامبر(ص ) از عدم ايمان مشركان مى فرمايد: ((و ما تو را وكيل بر آنها نفرستاده ايم )) كه ملزم باشى حتما آنها ايمان بياورند (وما ارسلناك عليهم وكيلا ).
وظيفه تو ابلاغ آشكار و دعوت مجدانه به سوى حق است , اگر ايمان آوردندچه بهتر وگرنه زيانى به تو نخواهد رسيد.
(آيـه ) ايـن آيـه سـخـن را از اين فراتر مى برد و مى گويد: خدا تنها آگاه از حال شما نيست بلكه : ((پـروردگارت نسبت به حال همه كسانى كه در آسمانها و زمين هستند, از همه آگاهتر است )) (وربك اعلم بمن فى السموات والا رض ).
سپس اضافه مى كند: ((و ما بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر فضيلت بخشيديم و به داوود كتاب زبور داديم )) (ولقد فضلنا بعض النبيين على بعض وآتيناداود زبورا).
ايـن جمله در حقيقت پاسخ به يكى از ايرادات مشركان است , كه با تعبير تحقيرآميزمى گفتند: آيا خـداونـد شـخص ديگرى را نداشت كه محمد يتيم را به نبوت انتخاب كرد؟ وانگهى چه شد كه او سرآمد همه پيامبران و خاتم آنها شد؟!.
قرآن مى گويد: اين جاى تعجب نيست خداوند از ارزش انسانى هر كس آگاه است و پيامبران خود را از مـيـان هـمـيـن توده مردم برگزيده , يكى را به عنوان خليل اللهى مفتخر ساخت , ديگرى را كـلـيم اللّه , و ديگرى را روح اللّه قرار داد, پيامبراسلام (ص ) را به عنوان حبيب اللّه برگزيد و خلاصه بعضى را بر بعضى فضيلت بخشيد, طبق موازينى كه خودش مى داند و حكمتش اقتضا مى كند.
بـا اين كه داوود داراى حكومت عظيم و كشور پهناورى بود, خداوند اين راافتخار او قرار نمى دهد بلكه كتاب زبور را افتخار او مى شمرد تا مشركان بدانندعظمت يك انسان به مال و ثروت و داشتن قدرت و حكومت ظاهرى نيست و يتيم و بى مال بودن دليلى بر تحقير نخواهد شد.
(آيه ) در اين آيه باز سخن از مشركان است و در تعقيب بحثهاى گذشته به پيامبر(ص ) مى گويد: ((بـه آنـها بگو: معبودهايى را كه غير خدا شايسته پرستش مى پنداريد بخوانيد, آنها نه قدرت دارند مـشـكـلات و گـرفتاريها را از شما برطرف سازند و نه دگرگونى در آن ايجاد كنند)) (قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلا يملكون كشف الضر عنكم ولا تحويلا ).
در حقيقت اين آيه همانند بسيارى ديگر از آيات قرآن , منطق و عقيده مشركان را از اين راه ابطال مـى كـنـد كـه پرستش و عبادت آلهه يا به خاطر جلب منفعت است يا دفع زيان , در حالى كه اينها قدرتى از خود ندارند كه مشكلى رابرطرف سازند و نه حتى مشكلى را جابه جا كنند.
تـعـبـيـر بـه ((الـذيـن )) در اين آيه بيانگر آن است كه منظور همه معبودهاى غيراللّه نيست , بلكه معبودهايى همچون فرشتگان و حضرت مسيح (ع ) و مانند آنهاست .
(آيه ) اين آيه در حقيقت دليلى است براى آنچه در آيه قبل گفته شد,مى گويد: مى دانيد چرا آنها قادر نيستند مشكلى را از دوش شما, بدون اذن پروردگاربردارند براى اين كه خودشان براى حل مـشـكـلات بـه در خـانـه خدا مى روند,خودشان سعى دارند به ذات پاك او تقرب جويند و هرچه مـى خـواهـنـد از اوبـخـواهـند: ((كسانى را كه آنان مى خوانند, خودشان وسيله اى (براى تقرب ) به پروردگارشان مى جويند)) (اولئك الذين يدعون يبتغون الى ربهم الوسيلة ).
((وسيله اى هر چه نزديكتر)) (ايهم اقرب ).
((و به رحمت او اميدوارند)) (ويرجون رحمته ).
((و از عذاب او مى ترسند)) (ويخافون عذابه ).
((چرا كه عذاب پروردگارت (چنان شديد مى باشد كه ) همواره درخور پرهيزو وحشت است )) (ان عذاب ربك كان محذورا).