بازگشت

نماز شب يك عبادت بزرگ روحاني ـ


غـوغـاى زنـدگى روزانه از جهات مختلف , توجه انسان را به خود جلب مى كند, و فكر آدمى را به واديـهاى گوناگون مى كشاند بطورى كه جمعيت خاطر وحضور قلب كامل , در آن بسيار مشكل اسـت امـا در دل شـب و به هنگام سحر وفرونشستن غوغاى زندگى مادى , و آرامش روح وجسم انسان در پرتو مقدارى خواب , حالت توجه و نشاط خاصى به انسان دست مى دهد كه بى نظير است .
بـه همين دليل دوستان خدا هميشه از عبادتهاى آخر شب , براى تصفيه روح و حيات قلب وتقويت اراده و تكميل اخلاص , نيرو مى گرفته اند.
امـيـرمـؤمـنـان عـلى (ع ) مى فرمايد: ((قيام شب موجب صحت جسم و خشنودى پروردگار و در معرض رحمت او قرار گرفتن و تمسك به اخلاق پيامبران است )).
حـتـى در بـعضى از روايات مى خوانيم كه اين عبادت به قدرى اهميت دارد كه جزپاكان و نيكان موفق به آن نمى شوند.
در حـديـثـى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((انسان گاهى دروغ مى گويد و سبب محروميتش از نـمـاز شـب مـى شود, هنگامى كه از نماز شب محروم شد از روزى (ومواهب مادى و معنوى ) نيز محروم مى شود)).
نماز شب به سه بخش تقسيم مى شود:.
الف ) چهار نماز دو ركعتى كه مجموعا هشت ركعت مى شود و نامش نافله شب است .
ب ) يك نماز دو ركعتى كه نامش نافله ((شفع )) است .
ج ) نماز يك ركعتى كه نامش نافله ((وتر)) است , و طرز انجام اين نمازهادرست همانند نماز صبح است ولى اذان و اقامه ندارد, و قنوت وتر را هر چه طولانى تر كنند بهتر است .
(آيـه ) ايـن آيـه بـه يكى از دستورات اصولى اسلام كه از روح ايمان وتوحيد, سرچشمه مى گيرد اشاره كرده , مى گويد: ((و بگو: پروردگارا! مرا (در هر كار)با صداقت وارد كن , و با صداقت خارج ساز)) (وقل رب ادخلنى مدخل صدق واخرجنى مخرج صدق ).
هـيـچ كـار فـردى واجـتماعى را جز با صدق و راستى آغاز نكنم , همچنين هيچ برنامه اى را جز به راستى پايان ندهم , راستى و صداقت و درستى و امانت , خطاصلى من در همه كارها باشد و آغاز و انجام همه چيز با آن صورت گيرد.
در حقيقت رمز اصلى پيروزى در همين جا نهفته شده است و راه و روش انبياو اولياى الهى همين بوده كه فكر, گفتار و اعمالشان از هرگونه غش و تقلب و خدعه و نيرنگ و هر چه بر خلاف صدق و راستى است پاك بود.
در پايان آيه به دومين اصل ـكه از يك نظر ميوه درخت توحيد, و از نظرديگر نتيجه ورود و خروج صـادقـانـه در كارهاست ـ اشاره شده است : ((و خداوندا!براى من از سوى خودت سلطان و ياورى قرار ده )) (واجعل لى من لدنك سلطانانصيرا).
(آيـه ) و از آنجا كه به دنبال ((صدق )) و ((توكل )) كه در آيه قبل به آن اشاره شد, اميد به پيروزى قـطـعى , خود عامل ديگرى براى موفقيت است در اين آيه به پيامبرش مى گويد: ((و بگو: حق فرا رسيد و باطل مضمحل و نابود شد)) (وقل جاالحق وزهق الباطل ).
((اصولا طبيعت باطل (همين است كه ) مضمحل و نابود شدنى است )) (ان الباطل كان زهوقا).
بـاطـل جـولانى دارد ولى دوام وبقايى نخواهد داشت و سرانجام , پيروزى ازآن حق و طرفداران و پيروان حق خواهد بود