بازگشت

بلاهاي پي درپي و رنگارنگ


در اين آيه , به مرحله ديگرى از بلاهاى پى درپى ودرسهاى بيداركننده اى كه خدا به قوم فرعون داد, اشاره شده است .
نخست به عنوان مقدمه اى براى نزول اين بلاها مى گويد: آنها همچنان درانكار دعوت موسى (ع ), مقاومت به خرج دادند, ((و گفتند: هرگاه آيتى براى مابياورى كه بخواهى ما را با آن سحر كنى , ما به تو ايمان نخواهيم آورد)) (وقالوا مهماتاتنا به من آية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين ).
(آيـه ) ولـى از آنجا كه خداوند بدون اتمام حجت كافى , هيچ جمعيتى راكيفر نمى دهد در اين آيه مـى فـرمـايـد كـه مـا چـنـديـن بلا بر آنها نازل كرديم شايد بيدارشوند, نخست ((توفان را بر آنها فرستاديم )) (فارسلنا عليهم الطوفان ).
سپس ((ملخ را)) بر زراعتها و درختان آنها, مسلط ساختيم (والجراد).
هـر بار كه بلايى فرا مى رسيد, دست به دامن موسى مى زدند, تا از خدابخواهد رفع بلا كند, بعد از طـوفان و ملخ خوارگى نيز همين تقاضا را كردند, وموسى (ع ) پذيرفت و بلا برطرف شد, ولى باز دست از لجاجت خويش برنداشتند,بار سوم ((قمل را)) را بر آنها مسلط ساختيم (والقمل ).
((قمل )) يك نوع آفت نباتى بود كه به غلات آنها افتاد, و همه را فاسد كرد.
هـنـگـامـى كه امواج اين بلا فرونشست و باز ايمان نياوردند, بار ديگر خداوند,((نسل قورباغه را)) آنـچـنـان افزايش داد كه به صورت يك بلا زندگى آنها را فرا گرفت (والضفادع ) ولى باز در برابر حق زانو نزدند و تسليم نشدند.
در اين هنگام خداوند ((خون را)) بر آنها مسلط ساخت (والدم ).
و در پايان مى فرمايد: ((اين آيات و معجزات آشكار و نشانه هاى حقانيت موسى كه از هم جدا بودند را به آنها نشان داديم , اما آنها در برابر آن تكبر ورزيدند واز قبول حق سر باز زدند و جمعيت مجرم و گنهكارى بودند)) (آيات مفصلا ت فاستكبروا وكانوا قوما مجرمين ).