بازگشت

با اين همه نشانه ها باز ايمان نياوردند


در چند آيه پيش از اين خوانديم كه مشركان چه تقاضاهاى عجيب و غريبى از پيامبر داشتند .
در ايـجا در حقيقت نمونه اى از اين صحنه را در امتهاى پيشين بيان مى كند كه چگونه انواع خارق عادات و معجزات را ديدند و باز هم بهانه گرفتند و راه انكار راهمچنان ادامه دادند.
نخست مى گويد: ((ما به موسى نه آيه و نشانه روشن داديم )) (ولقد آتيناموسى تسع آيات بينات ).
ايـن آيـات عـبـارتـند از: عصا, يد بيضا, طوفان , ملخ , يكنوع آفت نباتى به نام قمل , فزونى قورباغه , خون , خشكسالى , كمبود ميوه ها.
سـپـس براى تاكيد بيشتر اضافه مى كند: اگر مخالفانت حتى اين موضوع راانكار كنند براى اتمام حـجـت بـه آنـها ((از بنى اسرائيل سؤال كن كه در آن زمان كه (اين آيات ) به سراغشان آمد چگونه بودند)) (فسئل بنى اسرائيل اذ جاهم ).
ولـى بـا ايـن حال نه تنها تسليم نشدند بلكه موسى را متهم به ساحر بودن و ياديوانه بودن كردند ((پس فرعون به او گفت : من گمان مى كنم اى موسى تو ساحر ياديوانه اى )) (فقال له فرعون انى لا ظنك يا موسى مسحورا).
ايـن روش هـمـيشگى مستكبران است كه مردان الهى را به خاطر نوآوريها, وحركت بر ضد مسير جـامـعـه هاى فاسد, و همچنين نشان دادن خارق عادات متهم به سحر و يا جنون مى كردند, تا در افكار مردم ساده دل نفوذ كنند و آنها را از گردپيامبران پراكنده سازند.
(آيـه ) ولـى مـوسى در برابر اين تهمت ناروا سكوت نكرد و با قاطعيت هرچه تمامتر ((گفت : (اى فـرعـون ) تـو بـه خـوبى مى دانى كه اين آيات روشنى بخش راجز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است )) (قال لقد علمت ما انزل هؤلا الا رب السموات والا رض بصائر).
بـنابراين تو با علم و اطلاع و آگاهى حقايق را انكار مى كنى , تو به خوبى مى دانى كه اينها از طرف خداست , و منهم مى دانم كه مى دانى !.
و به همين دليل چون حق را دانسته انكار مى كنى ((من فكر مى كنم اى فرعون !تو سرانجام هلاك خواهى شد)) (وانى لا ظنك يا فرعون مثبورا).
(آيـه ) چون فرعون نتوانست در برابر استدلالهاى دندان شكن موسى مقاومت كند به همان چيزى متوسل شه كه همه طاغوتيان بى منطق در تمام قرون واعصار به آن متوسل مى شدند, مى فرمايد: ((پس (فرعون ) تصميم گرفت آنان را ازآن سرزمين ريشه كن سازد ولى ما او و تمام كسانى را كه با او بودند, غرق كرديم ))(فاراد ان يستفزهم من الا رض فاغرقناه ومن معه جميعا).
(آيه ) ((و بعد از آن به بنى اسرائيل گفتيم : در اين سرزمين [مصر و شام ]ساكن شويد)) (وقلنا من بعده لبنى اسرائيل اسكنوا الا رض ).
((امـا هنگامى كه وعده آخرت فرا رسد همه شما را دسته جمعى (به آن دادگاه عدل ) مى آوريم )) (فاذا جا وعد الا خرة جئنابكم لفيفا).
(آيه ) بار ديگر قرآن به سراغ اهميت و عظمت اين كتاب آسمانى مى رودو به پاسخ بعضى از ايرادات و يا بهانه جوئيهاى مخالفان مى پردازد.
نخست مى گويد: ((و ما قرآن را بحق نازل كرديم )) (وبالحق انزلناه ).
بلافاصله اضافه مى كند: ((و بحق نازل شد)) (وبالحق نزل ).
گـاهى انسان شروع به كارى مى كند اما چون قدرتش محدود است نمى تواندآن را تا به آخر بطور صـحـيـح پياده كند, اما كسى كه از همه چيز آگاه است , و بر همه چيز تواناست , هم آغاز را بطور صحيح شروع مى كند و هم انجام را بطوركامل تحقق مى بخشد, فى المثل گاهى انسان آب زلالى را از سرچشمه رها مى كند, اما چون نمى تواند در مسير راه آن را از آلودگيها حفظ كند پاك و زلال به دست مصرف كننده نمى رسد, ولى آن كس كه از هر نظر بر كار خود مسلط است , هم آن را پاك و زلال ازچـشـمـه بـيـرون مـى آورد, و هـم آن را پاك و زلال در ظرفهاى تشنگان و نوشندگان واردمى سازد.
قرآن نيز درست چنين كتابى است كه به حق از ناحيه خداوند نازل شده است و در تمام مسير ابلاغ چه در آن مرحله كه واسطه جبرئيل بوده , و چه در آن مرحله كه گيرنده پيامبر(ص ) بود, در همه حـال آن را از هـر نـظر حفظ و حراست فرمود و حتى با گذشت زمان دست هيچ گونه تحريف به دامانش دراز نشده و نخواهد شد, چرا كه خدا پاسداريش را بر عهده گرفته است .
بـنابراين , اين آب زلال وحى الهى از عصر پيامبر(ص ) تا پايان جهان دست نخورده به همه دلها راه مى يابد.
و در پـايـان مى فرمايد: ((و ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده نفرستاديم )) وحق هيچ گونه تغيير در محتواى قرآن ندارى (وما ارسلناك الا مبشرا ونذيرا).
(آيـه ) در ايـن آيه به پاسخ يكى از بهانه گيريهاى مخالفان كه مى گفتند: چراقرآن يكجا بر پيامبر نـازل نشده , و روش نزول آن حتما تدريجى است پرداخته , مى گويد:)) و قرآنى كه آياتش را از هم جـدا كـرديـم , تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى S( و آن را بتدريج نازل كرديم )) (وقرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث ونزلناه تنزيلا ).
قرآن كتابى است كه با حوادث عصر خود يعنى با بيست و سه سال دوران نبوت پيامبر اسلام (ص ) و رويدادهايش پيوند و ارتباط ناگسستنى دارد.
مگر ممكن است همه حوادث 23 سال را در يك روز جمع آورى كرد, تامسائل مربوط به آن يك جا در قرآن نازل شود؟!.
در ضـمـن نـزول تـدريجى مفهومش ارتباط دائمى پيامبر(ص ) با مبدا وحى بودولى نزول دفعى ارتباط پيامبر(ص ) را بيش از يك بار تضمين نمى كرد.
(آيه ) اين آيه براى درهم شكستن غرور مخالفان نادان مى گويد: ((بگو:خواه به آن ايمان بياوريد, و خواه ايمان نياوريد, كسانى كه پيش از آن به آنها دانش داده شده , هنگامى كه (اين آيات ) بر آنان خـوانـده مى شود, سجده كنان به خاك مى افتند)) (قل آمنوا به اولا تؤمنوا ان الذين اوتوا العلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرون للا ذقان سجدا).
(آيـه ) در ايـن آيـه گفتارشان را به هنگامى كه به سجده مى افتند بازگو كرده ,مى فرمايد: ((آنها مى گويند: پاك و منزه است پروردگار ما, وعده هاى پروردگارمان انجام شدنى است )) (ويقولون سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولا ).
آنـهـا بـا ايـن سـخـن نـهايت ايمان و اعتقاد خود را به ربوبيت پروردگار و صفات پاك او و هم به وعده هايى كه داده است , اظهار مى دارند.
(آيه ) باز براى تاكيد بيشتر و تاثير آن آيات الهى و اين سجده عاشقانه مى گويد: ((آنها (بى اختيار) به زمين مى افتند و گريه مى كنندS( و (تلاوت اين آيات همواره ) بر خشوعشان مى افزايد)) (ويخرون للا ذقان يبكون ويزيدهم خشوعا).
((خـشـوع )) آن حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است كه انسان در مقابل شخص و يا حقيقتى داشته باشد.
آيـه ـ شـان نـزول : چـنـين نقل شده كه پيامبر يك شب در مكه در حال سجده بود و خدا را به نام يا رحـمـان و يا رحيم مى خواند, مشركان بهانه جو از فرصت استفاده كرده و گفتند: ببينيد اين مرد (مـا را سرزنش مى كند كه چرا چند خدايى هستيم اما) خودش دو خدا را پرستش مى كند آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت .