بازگشت

اقوامي كه نابود شدند


اين آيه و آيه بعد در واقع ((فهرستى )) است , اجمالى از سرگذشت اقوام متعددى همچون قوم نوح و فرعون و عاد و ثمود و لوط كه بعدا خواهد آمد.
قـرآن در ايـنجا به آنهايى كه از تعليمات انبيا سرپيچى مى كنند و به جاى اصلاح خويش و ديگران بـذر فـساد مى پاشند, شديدا اخطار مى كند كه نگاهى به زندگانى اقوام پيشين بيفكنيد و ببينيد ((چـقـدر از شهرها و آباديها را ويران كرديم ))ومردم فاسد آنها را به نابودى كشانيديم ! (وكم من قرية اهلكناها).
سـپس چگونگى هلاكت آنها را چنين تشريح مى كند: ((عذاب دردناك ما, دردل شب (در ساعاتى كه در آرامش فرو رفته بودند) يا در وسط روز, به هنگامى كه پس از فعاليتهاى روزانه به استراحت پرداخته بودند به سراغ آنها آمد)) (فجاهاباسنا بياتا اوهم قائلون ).
(آيـه ) در ايـن آيـه سـخـن را چـنـين ادامه مى دهد: ((آنها به هنگامى كه درگرداب بلا گرفتار مـى شـدنـد و تـوفان مجازات زندگيشان را درهم مى كوبيد (از مركب غرور و نخوت پياده شده ) فـرياد مى زدند: ما ستمگر بوديم )) و اعتراف مى كردند كه ظلم و ستمهايشان دامانشان را گرفته است ! (فما كان دعويهم اذ جاهم باسنا الا ان قالوا انا كنا ظالمين ).
ولـى اعـترافى كه سودى به حال آنها نداشت , زيرا يك نوع اعتراف ((اجبارى واضطرارى )) بود كه حـتـى مغرورترين افراد خود را از آن ناگزير مى بينند, و كمترين نشانه اى از انقلاب روحى در آن نيست .
قابل ذكر است كه اين گونه آيات اخطارهاى كوبنده اى است براى امروز وبراى فردا, براى ما و همه اقوام آينده , زيرا در سنت و قانون الهى تبعيض مفهوم ندارد.
هـم اكـنـون , انسان صنعتى با تمام قدرتى كه پيدا كرده است , در مقابل يك زلزله , يك توفان , يك بـاران شـديـد و مـانـند اينها به همان اندازه ضعيف و ناتوان است كه انسانهاى قبل از تاريخ ناتوان بودند, بنابراين همان عواقب شوم و دردناكى كه ستمكاران اقوام گذشته و انسانهاى مست غرور و شهوت و افراد سركش و آلوده پيدا كردند, از انسانهاى امروز دور نيست .
(آيه ).