بازگشت

وسوسه هاي شيطان


در ايـنـجا شرايط تبليغ و رهبرى و پيشوايى مردم را به طرز بسيار جالب وفشرده بيان مى كند و با آيـات گـذشـته كه اشاره به مساله تبليغ مشركان داشت نيزتناسب دارد, نخست به سه قسمت از وظـايف رهبران و مبلغان به صورت خطاب به پيامبر(ص ) شده , در آغاز مى گويدS( در طرز رفتار با مردم سختگير مباش , عذرشان رابپذير, و بيش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه و به هر حال ((با آنها مدارا كن ))(خذاالعفو).
سـپـس دومين دستور را به اين صورت مى دهد: ((مردم را به كارهاى نيك وآنچه را عقل و خرد, شايسته مى شناسد و خداوند آن را نيك معرفى كرده , دستورده )) (وامر بالعرف ).
در مـرحـلـه سـوم دستور به تحمل و بردبارى در برابر جاهلان داده , مى گويد: ((ازجاهلان روى بگردان و با آنها ستيزه مكن )) (واعرض عن الجاهلين ).
رهـبران و مبلغان در مسير خود با افراد متعصب , لجوج , جاهل و بى خبر, وافرادى كه سطح فكر و اخـلاق آنـهـا بـسـيـار پـايـين است , روبرو مى شوند, از آنها دشنام مى شنوند, هدف تهمتشان قرار مى گيرند, سنگ در راهشان مى افكنند.
راه پيروزى بر اين مشكل گلاويز شدن با جاهلان نيست , بلكه بهترين راه تحمل و حوصله , ناديده گرفتن و نشنيده گرفتن اين گونه كارهاست , و تجربه نشان مى دهد براى بيدار ساختن جاهلان و خاموش كردن آتش خشم و حسد وتعصبشان , اين بهترين راه است .
(آيـه ) در ايـن آيـه دسـتـور ديـگرى مى دهد كه در حقيقت چهارمين وظيفه رهبران و مبلغان را تشكيل مى دهد و آن اين كه بر سر راه آنها همواره وسوسه هاى شيطانى در شكل مقام , مال , شهوت و امثال اينها خودنمايى مى كند.
قرآن دستور مى دهد كه : ((و هرگاه وسوسه اى از شيطان به تو رسد, به خداپناه برS( كه او شنونده و داناست )) ! (واما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ باللّه انه سميع عليم ).
(آيـه ) درا يـن آيـه راه غـلـبه و پيروزى بر وسوسه هاى شيطان را, به اين صورت بيان مى كند كه : ((پـرهـيـزكـاران هـنگامى كه وسوسه هاى شيطانى , آنها رااحاطه مى كند به ياد خدا (و نعمتهاى بى پايانش , به ياد عواقب شوم گناه و مجازات دردناك خدا) مى افتند, در اين هنگام (ابرهاى تيره و تـار وسـوسه از طرف قلب آنهاكنار مى رود و) راه حق را به روشنى مى بينند و انتخاب مى كنند)) (ان الذين اتقوا اذامسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذا هم مبصرون ).
اصـولا هر كس در هر مرحله اى از ايمان و در هر سن و سال گهگاه گرفتاروسوسه هاى شيطانى مى گردد, و گاه در خود احساس مى كند كه نيروى محرك شديدى در درون جانش آشكار شده و او را به سوى گناه دعوت مى كند, اين وسوسه ها و تحريكها, مسلما در سنين جوانى بيشتر است .
تـنها راه نجات از آلودگى , نخست فراهم ساختن سرمايه ((تقوا)) است كه درآيه فوق به آن اشاره شـده , و سپس ((مراقبت )) و سرانجام توجه به خويشتن و پناه بردن به خدا, ياد الطاف و نعمتهاى او, و مجازاتهاى دردناك خطاكاران است .
(آيه ) در آيه گذشته مشاهده كرديم كه چگونه پرهيزكاران در پرتو ذكرخدا از چنگال وسوسه هاى شيطانى رهايى مى يابند, و اين در حالى است كه گناهكاران آلوده , كه برادران شيطانند در دام او گـرفـتـارنـد اين آيه در اين باره چنين مى گويد: ((و (ناپرهيزكاران را) برادرانشان (از شياطين ) پـيـوسـتـه در گـمراهى پيش مى برند, و باز نمى ايستند)) ! بلكه بى رحمانه حملات خود را بطور مداوم بر آنهاادامه مى دهند (واخوانهم يمدونهم فى الغى ثم لا يقصرون ).
(آيـه ) سـپـس حـال جـمـعى از مشركان و گنهكاران دور از منطق را شرح مى دهد و مى گويد هـنـگامى كه آيات قرآن را براى آنها بخوانى آن را تكذيب مى كنند((و هنگامى كه آيه اى براى آنها نـياورى (و در نزول وحى تاخير افتد) مى گويند: (پس اين آيات چه شد ؟) چرا از پيش خود آنها را تنظيم نمى كنى )) ؟ مگر همه اينها وحى آسمانى نيست ؟ (واذا لم تاتهم بية قالوا لو لا اجتبيتها).
امـا ((بـه آنـهـا بـگـو: من تنها از آنچه به سويم وحى مى شود پيروى مى كنم , و جزآنچه خدا نازل مى كند, چيزى نمى گويم )) (قل انما اتبـع ما يوحى الى من ربى ).
((ايـن قـرآن و آيـات نـورانيش وسيله بيدارى و بينايى از طرف پروردگار است ))كه به هر انسان آماده اى ديد و روشنايى و نور مى دهد (هذا بصائر من ربكم ).
((و مـايـه هـدايـت و رحمت براى افراد با ايمان و آنها كه در برابر حق تسليمندمى باشد)) (وهدى ورحمة لقوم يؤمنون ).