بازگشت

پنج صفت ويژه مؤمنان


در آيه گذشته به تناسب گفتگويى كه در امر غنايم ميان بعضى از مسلمانان روى داده بود سخن از تقوا و پرهيزكارى و ايمان به ميان آمد, براى تكميل اين موضوع به پنج قسمت از صفات برجسته مـؤمـنان اشاره كرده كه سه قسمت آن ,جنبه معنوى و باطنى دارد و دو قسمت آن جنبه عملى و خـارجـى , سـه قـسمت اول عبارتند از ((احساس مسؤوليت )) و ((تكامل ايمان )) و ((توكل )) و دو قسمت ديگرعبارتند از ((ارتباط با خدا)) و ((ارتباط و پيوند با خلق خدا)).
نـخـسـت مـى گـويـد: ((مـؤمـنان تنها كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود, دلهاى آنها (بـه خاطر درك عظمت او و احساس مسؤوليت در پيشگاهش ) ترسان مى گردد))(انما المؤمنون الذين اذا ذكراللّه وجلت قلوبهم ).
سـپـس دومـيـن صـفـت آنـها را چنين بيان مى كند: آنها همواره در مسير تكامل پيش مى روند و لـحـظـه اى آرام ندارند ((و هنگامى كه آيات خدا بر آنها خوانده شود برايمانشان افزوده مى شود)) (واذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا).
آنـها همچنان مردگان زنده نما در جا نمى زنند و در يك حال ركود و يكنواختى مرگبار نيستند, هر روز كه نو مى شود فكر و ايمان و صفات آنها هم نو مى شود.
سـومـيـن صفت بارز آنها اين است كه : ((تنها بر پروردگار خويش تكيه و توكل مى كنند)) (وعلى ربهم يتوكـلون ).
مـفـهـوم توكل خودسازى و بلندنظرى و عدم وابستگى به اين و آن وژرف نگرى است , استفاده از عـالـم اسباب جهان طبيعت و حيات , عين توكل برخداست , زيرا هر تاثيرى در اين اسباب است به خواست خدا و طبق اراده اوست .
(آيـه ) پـس از ذكـر اين سه قسمت , از صفات روحانى و نفسانى مؤمنان راستين مى گويد: آنها در پـرتو احساس مسؤوليت و درك عظمت پروردگار وهمچنين ايمان فزاينده و بلندنگرى توكل , از نـظـر عمل داراى دو پيوند محكمند,پيوند و رابطه نيرومندى با خدا و پيوند و رابطه نيرومندى با بندگان خدا ((آنها كسانى هستند كه نماز را (كه مظهر رابطه با خداست ) بر پا مى دارند و از آنچه بـه آنـهـا روزى داده ايـم در راه بـنـدگـان خـدا انـفـاق مى كنند)) (الذين يقيمون الصلوة ومما رزقناهم ينفقون ).
تـعـبـيـر بـه ((اقـامـه نـمـاز)) (به جاى خواندن نماز) اشاره به اين است كه نه تنهاخودشان نماز مى خوانند بلكه كارى مى كنند كه اين رابطه محكم با پروردگار هميشه و در همه جا بر پا باشد.
(آيه ) در اين آيه موقعيت و مقام والا و پاداشهاى فراوان اين گونه مؤمنان راستين را بيان مى كند, نخست مى گويد: ((مؤمنان حقيقى تنها آنها هستند)) (اولئ ك هم المؤمنون حقا).
سـپس سه پاداش مهم آنها را بيان مى كند: ((آنها درجات مهمى نزدپروردگارشان دارند)) (لهم درجات عند ربهم ).
درجاتى كه ميزان و مقدار آن تعيين نشده , و همين ابهام دلالت برفوق العادگى آن دارد.
به علاوه آنها ((مشمول مغفرت (و رحمت و آمرزش ) او خواهند شد))(ومغفرة ) ((و روزيهاى كريم (يعنى مواهب بزرگ و مستمر و هميشگى كه نقص وعيبى در آن راه ندارد و حد و حسابى براى آن نيست ) در انتظارشان مى باشد))(ورزق كريم ).
(آيـه ) در آيـه اول ايـن سـوره خـوانـديم كه پاره اى از مسلمانان تازه كار ازچگونگى تقسيم غنائم ((بـدر)) تـا حدى ناراضى بودند, در اين آيه خداوند به آنهامى گويد: اين تازگى ندارد كه چيزى نـاخـوشـايند شما باشد در حالى كه صلاحتان درآن است , همان گونه كه اصل جنگ بدر كه فعلا گفتگو بر سر غنائم آن است براى بعضى ناخوشايند بود و ديديد سرانجام چه نتايج درخشانى براى مسلمانان دربرداشت .
آيه مى گويد: اين ناخشنودى پاره اى از افراد از طرز تقسيم غنائم بدر ((همانندآن است كه خداوند تـو را بـه حـق از خـانـه و جـايگاهت در مدينه بيرون فرستاد درحالى كه بعضى از مؤمنان كراهت داشتند)) (كما اخرجك ربك من بيتك بالحق وان فريقا من المؤمنين لكارهون ).
(آيه ) اين گروه ظاهربين و كم حوصله در مسير راه به سوى بدر ((مرتبا با تومجادله و گفتگو در ايـن فرمان حق داشتند, و با اين كه اين واقعيت را دريافته بودند))كه اين فرمان خداست , ولى باز دست از اعتراض خويش برنمى داشتند (يجادلونك فى الحق بعد ما تبين ).
و آنـچـنـان تـرس و وحـشـت سراسر وجود آنها را فراگرفته بود كه ((گويى به سوى مرگ رانده مـى شـونـد و مـرگ و نـابودى خويش را با چشم خود مى بينند)) (كـانـمايساقون الى الموت وهم ينظرون ).
ولـى حـوادث بـعـد نشان داد كه آنها چقدر گرفتار اشتباه و ترس و وحشت بى دليل بودند, و اين جـنـگ چـه پيروزيهاى درخشانى براى مسلمانان به بار آورده , با ديدن چنين صحنه اى چرا بعد از جنگ بدر, در مورد غنائم زبان به اعتراض مى گشايند.