بازگشت

دعوت به سوي حيات و زندگي


در تـعقيب آيات گذشته كه مسلمانان را به علم و عمل و اطاعت و تسليم دعوت مى كرد در اينجا همان هدف از راه ديگرى دنبال مى شود.
نـخست مى گويد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اجابت كنيد دعوت خدا وپيامبر را به هنگامى كه شما را به چيزى مى خواند كه شما را زنده مى كند)) (يا ايهاالذين آمنوا استجيبوا للّه وللرسول اذا دعاكم لما يحييكم ).
آيـه فـوق بـا صـراحـت مـى گـويـد كـه دعـوت اسلام , دعوت به سوى حيات وزندگى در تمام زمينه هاست S( و مردم عصر جاهليت تنها از حيات مادى و حيوانى برخوردار بودند.
سپس مى گويد: ((و بدانيد كه خداوند ميان انسان و قلب او حائل مى شود, واين كه همه شما نزد او در قيامت اجتماع خواهيد كرد)) (واعلموا ان اللّه يحول بين المر وقلبه وانه اليه تحشرون ).
خـداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد, در عين اين كه با موجودات اين جـهان يكى نيست از آنها جدا و بيگانه هم نمى باشد, مرگ وحيات , علم و قدرت , آرامش و امنيت , تـوفيق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و به همين دليل انسان نه چيزى را مى تواند از او مـكتوم دارد و نه كارى را بى توفيق او انجام دهد و نه سزاوار است به غير او روى آورد و از غير او تقاضاكند, چرا كه او مالك همه چيز و محيط به تمام وجود انسان است !.
(آيه ) سپس اشاره به عواقب شوم عدم پذيرش دعوت حيات بخش خداو پيامبر مى كند و مى گويد: ((از فتنه اى بپرهيزيد كه تنها دامن ستمكاران شما رانمى گيرد)) بلكه همه را فرا خواهد گرفت (واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصة ).
در آيـه مـورد بحث ((فتنه )) به معناى بلاها و مصائب اجتماعى است كه دامن همه را مى گيرد, و مـفهوم آن اين است : افراد جامعه نه تنها موظفند وظايف خود راانجام دهند بلكه موظفند ديگران را هم به انجام وظيفه وا دارند زيرا اختلاف وپراكندگى و ناهماهنگى در مسائل اجتماعى موجب شكست برنامه ها خواهد شد ودود آن در چشم همه مى رود.
در پـايان آيه با زبان تهديدآميز مى گويد: ((بدانيد خداوند مجازاتش شديد است ))(واعلموا ان اللّه شديد العقاب ).
(آيـه ) بـار ديـگر قرآن دست مسلمانان را گرفته و به گذشته تاريخشان بازمى گرداند و به آنها حـالـى مى كند كه در چه پايه اى بوديد و اكنون در چه مرحله اى قرار داريد تا درسى را كه در آيات قبل به آنها آموخت به خوبى درك كنند.
مـى گـويـد: ((بـه خـاطر بياوريد آن زمان را كه شما گروهى كوچك و ناتوان بوديدو در چنگال دشـمـنـان گـرفـتـار, و آنـهـا شـما را به ضعف و ناتوانى كشانده بودند)) !(واذكروا اذ انتم قليل مستضعفون فى الا رض ).
((آن چـنـان كـه مى ترسيديد مشركان و مخالفان شما را بسرعت بربايند))(تخافون ان يتخطفكم الناس ).
اين تعبير, نهايت ضعف و كمى نفرات مسلمانان را در مكه قبل از هجرت دربرابر مشركان نيرومند و يا بعد از هجرت در مقابل قدرتهاى بزرگ آن روز همانندايران و روم آشكار مى سازد.
((ولى خداوند شما را پناه داد)) (فاويكم ).
((و با يارى خود شما را تقويت كرد)) (وايدكم بنصره ).
((و از روزيهاى پاكيزه شما را بهره مند ساخت )) (ورزقكم من الطيبات ).
((شايد شكر نعمت او را به جا آريد)) (لعلكم تشكرون ).
آيـه ـ شان نزول : نقل شد, كه پيامبر دستور داد يهود ((بنى قريظه )) رامحاصره كنند اين محاصره 21 شـب ادامـه يـافـت لـذا نـاچـار شدند پيشنهاد صلحى همانند صلحى كه برادرانشان از طائفه ((بنى نضير)) كرده بودند بكنند به اين ترتيب كه از سرزمين مدينه كوچ كرده و به سوى شام بروند .
پيامبر از اين پيشنهاد امتناع كرد و فرمود: تنها بايد حكميت ((سعدبن معاذ)) رابپذيريد آنها تقاضا كردند كه پيامبر ((ابو لبابه )) را نزد آنها بفرستد و ((ابولبابه )) با آنهاسابقه دوستى داشت و خانواده و فرزندان و اموالش نزد آنها بود.
پيامبر(ص ) ابولبابه را نزد آنها فرستاد آنها با ((ابولبابه )) مشورت كردند كه آياصلاح است حكميت ((سـعدبن معاذ)) را بپذيرند ؟ ابولبابه اشاره به گلوى خود كرديعنى اگر بپذيريد كشته خواهيد شد.
پيك وحى خدا جبرئيل اين موضوع را به پيامبر(ص ) خبر داد.
ابـولبابه مى گويد: هنوز گام برنداشته بودم متوجه شدم كه من به خدا و پيامبرخيانت كردم اين آيه و آيه بعد در باره او نازل شد.
در ايـن هـنـگام ((ابولبابه )) سخت پريشان گشت بطورى كه خود را با طنابى به يكى از ستونهاى مـسـجد پيامبر بست هفت شبانه روز گذشت نه غذا خورد و نه آب نوشيد آن چنان كه بى هوش به روى زمين افتاد خداوند توبه او را پذيرفت .
تفسير: نخست خداوند روى سخن را به مؤمنان كرده و مى گويد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! به خدا و پيامبر خيانت نكنيد)) (يا ايها الذين آمنوا لا تخونوااللّه والرسول ).
خـيـانـت بـه خـدا و پـيامبر آن است كه اسرار نظامى مسلمانان را در اختيارديگران بگذارند, و يا دشمنان را در مبارزه خود تقويت كنند.
سپس مى گويد: ((در امانات خود نيز خيانت نكنيد در حالى كه مى دانيد)) اين كار گناه بزرگى است ! (وتخونوا اماناتكم وانتم تعلمون ).
((خيانت )) به معناى خوددارى از پرداخت حقى است كه انسان پرداختن آن را تعهد كرده و امانت گـرچه معمولا به امانتهاى مالى گفته مى شود ولى در منطق قرآن مفهوم وسيعى دارد كه تمام شؤون زندگى اجتماعى و سياسى و اخلاقى را دربر مى گيرد.
(آيـه ) در ايـن آيـه بـه مـسـلمانان هشدار مى دهد كه مواظب باشند علاقه به امور مادى و منافع زودگـذر شخصى پرده بر چشم و گوش آنها نيفكند و مرتكب خيانتهايى كه سرنوشت جامعه آنها را بـه خـطر مى افكند نشوند, مى گويد: ((و بدانيداموال واولاد شما وسيله آزمايش و امتحان شما هستند)) (واعلموا انما اموالكم واولا دكم فتنة ).
بايد اگر يك روز لغزشى از ما سر زد ((ابولبابه )) وار در مقام جبران لغزش برآييم و حتى اموالى كه سبب چنين لغزشى شده است در اين راه قربانى كنيم .
و در پـايـان آيـه بـه آنـهـا كـه از ايـن دو مـيدان امتحان پيروز بيرون مى آيند بشارت مى دهد كه : بدانيد((پاداش بزرگ نزد پروردگار است )) (وان اللّه عنده اجر عظيم ).
هـر قدر عشق به فرزند بزرگ جلوه كند, و هر اندازه اموالى كه مورد نظر است زياد و مهم و جالب باشد, باز اجر و پاداش پروردگار از آنها برتر و عالى تر و بزرگتراست .