بازگشت

بيهوده گويان


در آيـه گـذشته نمونه اى از منطق عملى ((مشركان )) خرافى مكه بيان شد, دراينجا نمونه اى از منطق فكرى آنها منعكس شده است تا روشن شود كه آنها نه داراى سلامت فكر بودند و نه درستى عمل , بلكه همه برنامه هايشان بى اساس و ابلهانه بود!.
نـخـسـت مـى گـويد: ((هنگامى كه آيات ما بر آنها خوانده شود مى گويند آن راشنيديم (اما چيز مهمى نيست ) اگر بخواهيم مثل آن را مى گوييم )) ! (واذا تتلى عليهم آياتنا قالوا قد سمعنا لو نشا لقلنا مثل هذا).
((ايـنـهـا (كـه مـحتواى مهمى ندارد) همان افسانه هاى پيشينيان است )) ! (ان هذاالا اساطير الا ولين ).
اين سخن را در حالى مى گفتند كه بارها به فكر مبارزه با قرآن افتاده , و از آن عاجز گشته بودند و به خوبى مى دانستند كه توانايى بر معارضه با قرآن ندارند.
(آيه ) در اين آيه منطق عجيب ديگرى را بازگو مى كند, مى گويد: به خاطربياور ((هنگامى را كه (دسـت بـه دعـا بر مى داشتند و) مى گفتند: خداوندا ! اگر اين (آيين و اين قرآن ) حق و از ناحيه تـوسـت بـارانـى از سنگ از آسمان بر سر ما فرودآورد)) ! (واذ قالوا اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السما).
((يا به عذاب دردناك (ديگرى ) ما را گرفتار كن )) (اوائتنا بعذاب اليم ).
ايـن سـخن را به خاطر آن مى گفتند كه بر اثر شدت تعصب و لجاجت چنان مى پنداشتند كه آيين اسـلام صـددرصد بى اساس است وگرنه كسى كه احتمال حقانيت آن را مى دهد چنين نفرينى به خود نمى كند.
(آيـه ) در آيـات گذشته دو ايراد از ناحيه مخالفان به پيامبر(ص ) شد كه يكى از آنها باطل بودنش واضح بوده , لذا قرآن به پاسخ آن نپرداخته , و آن اين كه گفتند: ((ما اگر بخواهيم مى توانيم مثل قرآن را بياوريم )).
ايـراد دوم آنـها اين بود كه اگر اين آيات حق است و از طرف خداست پس بايدما را مجازات كند و بلا بر ما فرود آرد قرآن در اينجا به آنها چنين پاسخ مى دهد:.
((هـيچ گاه خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد در حالى كه تو در ميان آنهاهستى )) (وما كان اللّه ليعذبهم وانت فيهم ).
سپس اضافه مى كند: ((همچنين خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد درحالى كه استغفار كنند)) و از او تقاضاى عفو نمايند (وما كان اللّه معذبهم وهم يستغفرون ).
مفهوم آيه اختصاص به مردم عصر پيامبر ندارد بلكه يك قانون كلى در باره همه مردم است , لذا در حديث معروفى از حضرت على (ع ) مى خوانيم : ((در روى زمين دو وسيله امنيت از عذاب الهى بود يـكـى از آنها (كه وجود پيامبر بود) برداشته شد هم اكنون به دومى (يعنى استغفار) تمسك جوييد سپس آيه فوق را تلاوت فرمود)).
(آيـه ) در اين آيه مى گويد اينها استحقاق عذاب الهى را دارند: ((چراخداوند آنها را عذاب نكند و حـال آن كه مانع از رفتن مؤمنان به مسجدالحرام مى شوند)) (وما لهم الا يعذبهم اللّه وهم يصدون عن المسجد الحرام ).
و اين اشاره به زمانى است كه مسلمانان در مكه بودند و حق نداشتند آزادانه در كنار خانه خدا نماز جـمـاعـت اقـامه كنند و يا اشاره به ممانعتهايى است كه بعدا ازانجام مراسم حج و عمره نسبت به مؤمنان به عمل مى آوردند.
عـجـيـب ايـن كـه ايـن مشركان آلوده خود را صاحب اختيار و سرپرست اين كانون بزرگ عبادت مـى پـنـداشـتند ولى قرآن اضافه مى كند: ((آنها هرگز سرپرستان اين مركز مقدس نبودند)) (وما كانوا اولياه ).
((تنها كسانى حق اين سرپرستى را دارند كه موحد و پرهيزكار باشند)) (ان اولياؤه الا المتقون ).
((ولى غالب آنها از اين واقعيت بى خبرند)) (ولكن اكثرهم لا يعلمون ).
گرچه اين حكم در باره مسجدالحرام گفته شده است , ولى در واقع شامل همه كانونهاى دينى و مـسـاجـد و مـراكـز مـذهـبـى مـى شـود كـه ((مـتوليان )) و ((متصديان ))آنها بايد از پاكترين و پرهيزكارترين و فعالترين مردم باشند كه اين كانونها را پاك وزنده و مركز تعليم و تربيت و بيدارى و آگاهى قرار دهند.
(آيـه ) عـجـيبتر اين كه آنها مدعى بودند كه نماز و عبادتى دارند و به كارهاى احمقانه خود, نعره زدنـها و كف زدنها در اطراف خانه خدا, نام نمازمى گذاشتند, لذا قرآن اضافه مى كند: ((نماز آنها در كنار خانه خدا (كعبه ) چيزى جزسوت كشيدن و كف زدن نبود)) (وما كان صلا تهم عندالبيت الا مكا وتصدية ).
در تـاريـخ مـى خـوانـيـم كه گروهى از اعراب در زمان جاهليت به هنگام طواف خانه كعبه لخت مادرزاد مى شدند, و سوت مى كشيدند و كف مى زدند و نام آن راعبادت مى گذاشتند.
در تعقيب اين جمله مى گويد اكنون كه همه كارهاى شما حتى نماز وعبادتتان اين چنين ابلهانه و زشـت و شـرم آور اسـت مـسـتحق مجازاتيد ((پس بچشيدعذاب الهى را به خاطر اين كفرتان )) (فذوقواالعذاب بما كنتم تكفرون ).
آيه ـ شان نزول : اين آيه و آيه بعد در مورد جنگ بدر و كمكهاى مالى مردم مكه نازل شده است , زيرا هنگامى كه مشركان مكه به وسيله قاصد ابوسفيان ازجريان آگاه شدند اموال فراوانى جمع و جور كردند تا به جنگجويان خود كمك كنند, اما سرانجام شكست خوردند و كشته شدند و به سوى آتش دوزخ شتافتند وآنچه را در اين راه مصرف كرده بودند مايه حسرت و اندوهشان شد.
تـفـسـيـر: مفهوم آيه يك مفهوم جامع است كه تمام كمكهاى مالى دشمنان حق وعدالت را براى پيشرفت مقاصد شومشان در همه زمانها در بر مى گيرد.
نـخـسـت مـى گويد: ((كافران و دشمنان حق اموالشان را انفاق مى كنند تا مردم رااز راه خدا باز دارند)) (ان الذين كفروا ينفقون اموالهم ليصدوا عن سبيل اللّه ).
امـا اين صرف اموال هيچ گاه پيروزى براى آنها نمى آفريند ((به زودى اين اموال را انفاق مى كنند امـا سـرانجام مايه حسرت و اندوهشان خواهد بود)) (فسينفقونها ثم تكون عليهم حسرة ) ((سپس مغلوب (طرفداران حق ) مى شوند)) (ثم يغلبون ).
نـه تـنـهـا در زنـدگى اين جهان گرفتار حسرت و شكست مى شوند بلكه در سراى ديگر نيز اين ((كافران دسته جمعى به سوى دوزخ مى روند)) (والذين كفروا الى جهنم يحشرون ).
(آيـه ) پـس از آن كه در آيه قبل سه نتيجه شوم انفاقهاى مالى دشمنان حق بازگو شد, در اين آيه مـى فرمايد: اين حسرت و شكست و بدبختى ((براى آن است كه خداوند مى خواهد ناپاك را از پاك (در اين جهان و جهان ديگر) جدا سازد)) (ليميزاللّه الخبيث من الطيب ).
ايـن يـك سنت الهى است كه براى هميشه ((پاك )) و ((ناپاك )) ((مخلص )) و((رياكار)) ((مجاهد راستين )) و ((دروغين )) ((كارهاى الهى )) و ((شيطانى )) ((برنامه هاى انسانى )) و ((ضدانسانى )) نـاشناخته نمى مانند, بلكه سرانجام صفوف از يكديگرمشخص مى گردد, و حق جلوه خود را نشان خواهد داد.
سپس اضافه مى كند: ((تا خداوند ناپاكها را به يكديگر ضميمه كند و همه رامتراكم سازد, و در يك جا در جهنم قرار دهد)) (ويجعل الخبيث بعضه على بعض فيركمه جميعا فيجعله فى جهنم ).
خبيث و ناپاك از هر گروه و در هر شكل و لباس سرانجام شكل واحدى خواهند داشت , و پايان كار همه آنها زيان و خسران خواهد چنانكه قرآن مى گويد:((آنها زيانكارانند)) (اولئ ك هم الخاسرون ).
(آيـه ) مـى دانيم روش قرآن اين است كه بشارت و انذار را با هم توام مى كند يعنى همان گونه كه دشمنان حق را تهديد به مجازاتهاى سخت و دردناك مى نمايد, راه بازگشت را نيز به روى آنها باز مى گذارد.
اين آيه همين روش را تعقيب مى كند, و به پيامبر دستور مى دهد: ((به افرادى كه كافر شده اند بگو: اگـر (از مـخـالـفـت و لـجـاجت و طغيان و سركشى ) باز ايستند و به سوى آيين حق باز گردند گذشته آنها بخشوده خواهد شد)) (قل للذين كفروا ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف ).
از اين آيه استفاده مى شود كه با قبول اسلام , گذشته هر چه باشد مورد عفوقرار مى گيرد.
سـپـس اضافه مى كند: اما ((اگر (از روش نادرست خود باز نايستند) و به اعمال سابق بازگردند سـنـت خـداوند در مورد پيشينيان در باره آنها نيز انجام مى شود)) (وان يعودوا فقد مضت سنة الا ولين ).
منظور از اين سنت همان سرنوشتى است كه دشمنان حق در برابر انبيا, وحتى خود مشركان مكه در برابر پيامبر در جنگ بدر به آن گرفتار شدند.
(آيه ) از آنجا كه در آيه قبل دشمنان را براى بازگشت به سوى حق دعوت كرده بود, و اين دعوت مـمـكن بود اين فكر را براى مسلمانان ايجاد كند كه ديگردوران جهاد پايان يافته و هيچ راهى جز انـعـطاف و نرمش در پيش نيست , براى رفع اين اشتباه اضافه مى كند: ((با اين دشمنان سرسخت مـبارزه كنيد و پيكار را همچنان ادامه دهيد تا فتنه برچيده شود و دين يكپارچه براى خدا باشد)) (وقاتلوهم حتى لا تكون فتنة ويكون الدين كله للّه ).
در ذيـل آيـه بـار ديـگـر در برابر شدت عمل دست دوستى و محبت را به سوى آنها دراز مى كند و مى گويد: ((اگر از راه و روش خود دست بردارند خداوند به آنچه عمل مى كنند آگاه است )) و با لطف و مرحمت خاص خويش با آنان رفتار خواهدكرد (فان انتهوا فان اللّه بما يعملون بصير).
در تـفـسـيـرهـاى اهـل سنت و تفاسير مختلف شيعه از امام صادق (ع ) چنين نقل شده كه فرمود: ((تـاويـل و تـفـسير نهايى اين آيه هنوز فرا نرسيده است , و هنگامى كه قائم ماقيام كند كسانى كه زمان او را درك كنند تاويل اين آيه را خواهند ديد, به خدا سوگندكه در آن موقع دين محمد(ص ) بـه تـمـام نقاطى كه شب پوشش آرام بخش خود را برآن مى افكند خواهد رسيد تا در سراسر روى زمين مشرك و بت پرستى باقى نماند)).
(آيه ) ((اما اگر باز به سرپيچى خود ادامه دهند و در برابر دعوت حق تسليم نشوند بدانيد پيروزى براى شما و شكست در انتظار آنهاست , زيرا خداوندمولى و سرپرست شماست )) (وان تولوا فاعلموا ان اللّه موليكم ).
((او بهترين مولى و رهبر و بهترين يار و ياور است )) (نعم المولى ونعم النصير).