بازگشت

منظور از سهم خدا چيست ؟


ذكـر سـهـمى براى خدا به عنوان ((للّه )) به خاطر اهميت بيشتر روى اصل مساله خمس و تاكيد و تثبيت ولايت و حاكميت پيامبر و رهبر حكومت اسلامى است ,يعنى همان گونه كه خداوند سهمى بـراى خـويـش قـرار داده و خـود را سـزاوارتـر به تصرف در آن دانسته است پيامبر و امام را نيز به همان گونه , حق ولايت و سرپرستى و تصرف داده , و گرنه سهم خدا در اختيار پيامبر قرار خواهد داشـت و در مـصـارفـى كه پيامبر يا امام صلاح مى داند صرف مى گردد, و خداوند نياز به سهمى ندارد.
(آيـه ) قـرآن به تناسب سخنى كه از ((يوم الفرقان )) (روز جنگ بدر) در آيه قبل آمده بود جزئيات ديگرى از اين جنگ را به خاطر مسلمانان مى آورد تا به اهميت اين نعمت پيروزى بيشتر واقف شوند .
نخست مى گويد: ((آن روز شما در طرف پايين و (نزديك مدينه ) قرار داشتيدو آنها در طرف بالا و دورتر)) (اذ انتم بالعدوة الدنيا وهم بالعدوة القصوى ).
در ايـن مـيـدان مسلمانان در سمت شمالى كه نزديكتر به مدينه است قرارداشتند, و دشمنان در سمت جنوبى كه دورتر است .
سـپس مى گويد: ((كاروانى را كه شما در تعقيب آن بوديد (كاروان تجارتى قريش و ابوسفيان ) در نقطه پايين ترى قرار داشت )) (والركب اسفل منكم ).
از هـمـه اينها گذشته تعداد نفرات و امكانات جنگى مسلمانان در مقابل دشمن از هر نظر كمتر و ضـعـيفتر بود و در سطح پايين ترى قرار داشتند و دشمن درسطح بالاتر, لذا قرآن اضافه مى كند: ((شـرايـط چنان بود كه اگر از قبل آگاهى داشتيدو مى خواستيد در اين زمينه با يكديگر وعده و قـراردادى بـگـذاريـد حـتـمـا گرفتاراختلاف در اين ميعاد مى شديد)) (ولو تواعدتم لا ختلفتم فى الميعاد).
زيـرا بـسـيـارى از شـمـا تـحـت تـاثير وضع ظاهرى و موقعيت ضعيف خود درمقابل دشمن قرار مى گرفتيد و با چنين جنگى اصولا مخالفت مى كرديد.
ولـى خداوند شما را در مقابل يك عمل انجام شده قرار داد ((تا كارى را كه مى بايست انجام گيرد تحقق بخشد)) (ولكن ليقضى اللّه امرا كان مفعولا ).
تـا در پـرتـو ايـن پـيـروزى غـيرمنتظره و معجزآسا حق از باطل شناخته شود ((وآنها كه گمراه مـى شوند با اتمام حجت باشد و آنها كه راه حق را مى پذيرند با آگاهى ودليل آشكار)) (ليهلك من هلك عن بينة ويحيى من حى عن بينة ).
و در پايان مى گويد: ((خداوند شنوا و داناست )) (وان اللّه لسميع عليم ).
فـريـاد اسـتغاثه شما را شنيد و از نياتتان با خبر بود و به همين دليل شما را يارى كرد تا بر دشمن پيروز شديد.
(آيـه ) پـيـامـبر(ص ) قبلا صحنه اى از نبرد را در خواب ديد كه تعداد كمى ازو دشمنان در مقابل مـسلمانان حاضر شده اند, اين خواب را براى مسلمانان نقل كردو موجب تقويت روحيه و اراده آنها در پيشروى به سوى ميدان بدر گرديد.
در اين آيه اشاره به فلسفه اين موضوع و نعمتى كه خداوند از اين طريق به مسلمانان ارزانى داشت مـى كند, مى گويد: ((در آن زمان خداوند در خواب عدددشمنان را به تو كم نشان داد و اگر آنها را زيـاد نـشان مى داد مسلما به سستى مى گرائيديد)) (اذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا ولو اريكهم كثيرا لفشلتم ).
و نه تنها سست مى شديد بلكه ((كارتان به اختلاف مى كشيد)) و گروهى موافق رفتن به ميدان و گروهى مخالف مى شديد (ولتنازعتم فى الا مر).
((ولـى خـداونـد (شـمـا را از اين سستى و اختلاف كلمه و تنازع و آشفتگى با اين خوابى كه چهره باطنى را نشان مى داد نه ظاهرى را) رهايى بخشيد و سالم نگهداشت )) (ولكن اللّه سلم ).
چـرا كـه خـداونـد از روحيه و باطن همه شما آگاه بود ((و او از آنچه در درون سينه هاست باخبر است )) (انه عليم بذات الصدور).
(آيه ) در اين آيه مرحله ديگرى از مراحل جنگ بدر را يادآور مى شود كه با مرحله قبل تفاوت بسيار دارد, در ايـن مـرحـلـه مـسـلـمانان در پرتو بيانات گرم پيامبر(ص ) و توجه به وعده هاى الهى , و مـشـاهده حوادثى از قبيل باران به موقع ,براى رفع تشنگى , و سفت شدن شنهاى روان در ميدان نـبـرد, روحـيـه تـازه اى پيداكردند آن چنان كه انبوه لشكر دشمن در نظر آنها كم جلوه كرد, لذا مـى گـويـد: ((و در آن هـنگام خداوند آنها را به هنگام آغاز نبرد در نظر شما كم جلوه داد)) (واذ يريكموهم اذلتقيتم فى اعينكم قليلا ).
ولـى دشـمـن چون از روحيه و اين موقعيت مسلمانان آگاه نبود به همين دليل به ظاهر جمعيت نـگاه مى كرد و ناچيز در نظرش جلوه مى نمود, حتى كمتر از آنچه بودند لذا مى گويد: ((و شما را در نظر آنها كم جلوه مى داد)) (ويقللكم فى اعينهم ).
و ايـن دو مـوضـوع اثـر عـمـيـقى در پيروزى مسلمانان داشت , لذا قرآن به دنبال جمله هاى فوق مى گويد: ((همه اينها به خاطر آن بود كه خداوند موضوعى را كه درهر حال مى بايست تحقق يابد انجام دهد)) (ليقضى اللّه امرا كان مفعولا ).
نه تنها اين جنگ طبق آنچه خداوند مى خواست پايان گرفت , ((همه كارها وهمه چيز در اين عالم به فرمان و خواست او بر مى گردد)) و اراده او در همه چيز نفوذدارد (والى اللّه ترجع الا مور).