بازگشت

شش دستور ديگر در زمينه جهاد


در اين آيه و آيه بعد شش دستور مهم به مسلمانان داده شده است :
1ـ نـخست مى گويد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه گروهى ازدشمنان را در برابر خـود در ميدان نبرد ببينيد ثابت قدم باشيد)) (يا ايها الذين آمنوااذا لقيتم فئة فاثبتوا), يعنى ديگر از نشانه هاى بارز ايمان ثابت قدم در همه زمينه هامخصوصا در پيكار با دشمنان حق است .
2ـ ((خدا را فراوان ياد كنيد تا رستگار و پيروز شويد)) (واذكروا اللّه كثيرالعلكم تفلحون ).
شـك نـيـست كه منظور از ياد خدا تنها ذكر لفظى نيست , بلكه خدا را در درون جان حاضر ديدن است , اين توجه به خدا روحيه سرباز مجاهد را تقويت مى كند و درپرتو آن احساس مى نمايد كه در ميدان مبارزه تنها نيست , تكيه گاه نيرومندى دارد كه هيچ قدرتى در برابر آن مقاومت نمى كند, و اگر هم كشته شود به بزرگترين سعادت ,يعنى سعادت شهادت رسيده است .
(آيـه ) سـوم : يـكى ديگر از مهمترين برنامه هاى مبارزه , توجه به مساله رهبرى و اطاعت از دستور پيشوا و رهبر است همان دستورى كه اگر انجام نمى گرفت جنگ بدر به شكست كامل مسلمانان منتهى مى شد, لذا در اين آيه مى گويد: ((و فرمان خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد)) (واطيعوااللّه ورسوله ).
4ـ ((و از پراكندگى و نزاع بپرهيزيد تا سست نشويد)) (ولا تنازعوا فتفشلوا).
زيـرا كشمكش و نزاع و اختلاف مجاهدان در برابر دشمن نخستين اثرش سستى و ناتوانى و ضعف در مبارزه است .
((و نـتـيـجه اين سستى و فتور از ميان رفتن قدرت و قوت و هيبت و عظمت شماست )) (وتذهب ريحكم ).
5ـ سـپـس دسـتـور بـه اسـتـقـامت در برابر دشمنان و در مقابل حوادث سخت داده , مى گويد: ((استقامت كنيد كه خداوند با استقامت كنندگان است )) (واصبروا ان اللّه مع الصابرين ).
تـفـاوت مـيان ثبات قدم (دستور اول ) و استقامت و صبر (دستور پنجم ) از اين نظر است كه ثبات قـدم بـيـشتر جنبه جسمانى و ظاهرى دارد, در حالى كه استقامت وصبر بيشتر جنبه هاى روانى باطنى را شامل مى شود.
(آيـه ) ششم : در اين آيه مسلمانان را از پيروى كارهاى ابلهانه و اعمال غرورآميز و بى محتوا و سر و صـداهـاى توخالى و بى معنى باز مى دارد, و با اشاره به جريان كار ابوجهل و طرز افكار او و اديانش مى فرمايد: ((و مانند كسانى نباشيد كه ازسرزمين خود از روى غرور و هوى پرستى و خودنمايى در بـرابـر مـردم (بـسـوى ميدان بدر) خارج شدند)) (ولا تكونوا كالذين خرجوا من ديارهم بطرا ورئا الناس ).
((هـمـانـهـا كـه (مـردم را) از راه خدا باز مى داشتند)) و سرانجام شكست خوردند(ويصدون عن سبيل اللّه ) هم هدفشان نامقدس بود و هم وسايل رسيدنشان به اين هدف .
(( خـداوند به كارهايى كه اين گونه افراد انجام مى دهند محيط است و ازاعمالشان باخبر)) (واللّه بما يعملون محيط).