بازگشت

افزايش قدرت جنگي و هدف آن


بـه تناسب دستورات گذشته در زمينه جهاد اسلامى , در اين آيه به يك اصل حياتى كه در عصر و زمـان بـايـد مـورد تـوجـه مـسـلـمـانـان بـاشـداشـاره مـى كـنـد,وآن لـزوم آمـادگـى ـنتـ ه ـبــآ(( رزمى كافى دربرابردشمنان است .
نخست مى گويد: ((در برابر دشمنان هر قدر توانايى داريد از نيرو و قدرت واسبهاى ورزيده براى ميدان آماده سازيد)) (واعدوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخيل ).
يعنى در انتظار نمانيد تا دشمن به شما حمله كند و آنگاه آماده مقابله شويد,بلكه از پيش بايد به حد كافى آمادگى در برابر هجومهاى احتمالى دشمن داشته باشيد. تـعـبـيـر آيـه به قدرى وسيع است كه بر هر عصر و زمان و مكانى كاملا تطبيق مى كند و اگر اين دسـتور بزرگ اسلامى ((واعدوا لهم ما استطعتم من قوة )) به عنوان يك شعار همگانى در همه جا تـبـلـيـغ شـود و مسلمانان از كوچك و بزرگ , عالم وغيرعالم , نويسنده و گوينده , سرباز و افسر, كشاورز و بازرگان , در زندگى خود آن رابه كار بندند, براى جبران عقب ماندگيشان كافى است .
سـيره عملى پيامبر(ص ) و پيشوايان بزرگ اسلام نيز نشان مى دهد كه آنها براى مقابله با دشمن از هـيـچ فـرصـتـى غفلت نمى كردند, در تهيه سلاح و نفرات , تقويت روحيه سربازان , انتخاب محل اردوگـاه , و انـتـخاب زمان مناسب براى حمله به دشمن و به كار بستن هرگونه تاكتيك جنگى , هيچ مطلب كوچك و بزرگى را از نظردور نمى داشتند.
سـپـس قرآن به دنبال اين دستور اشاره به هدف منطقى و انسانى اين موضوع مى كند و مى گويد هـدف اين نيست كه مردم جهان و حتى ملت خود را با انواع سلاحهاى مخرب و ويرانگر درو كنيد, آبـاديها و زمينها را به ويرانى بكشانيد,سرزمينها و اموال ديگران را تصاحب كنيد, اصول بردگى و اسـتعمار را در جهان گسترش دهيد, بلكه هدف اين است كه ((با اين وسايل دشمن خدا و دشمن خود رابترسانيد)) (ترهبون به عدواللّه وعدوكم ).
زيـرا غالب دشمنان گوششان بدهكار حرف حساب و منطق و اصول انسانى نيست , آنها چيزى جز منطق زور نمى فهمند!.
سـپـس اضـافـه مى كند, علاوه بر اين دشمنانى كه مى شناسيد ((دشمنان ديگرى غير از اينها نيز داريـد كـه آنـهـا را نـمـى شـناسيد ولى خدا مى شناسد)) و با افزايش آمادگى جنگى شما آنها نيز مى ترسند و بر سر جاى خود مى نشينند (وآخرين من دونهم لا تعلمونهم اللّه يعلمهم ).
ايـن تـعبير متضمن دستورى براى امروز مسلمانان نيز هست و آن اين كه تنهانبايد روى دشمنان شـنـاخـتـه شده خود تكيه كنند و آمادگى خويش را در سر حدمبارزه با آنها محدود سازند بلكه دشمنان احتمالى و بالقوه را نيز بايد در نظر بگيرندو حداكثر نيرو و قدرت لازم را فراهم كنند.
و در پـايـان اين آيه اشاره به موضوع مهم ديگرى مى كند و آن اينكه تهيه نيرو وقوه كافى و ابزار و اسـلحه جنگى , و وسايل مختلف دفاعى , نياز به سرمايه مالى دارد, لذا به مسلمانان دستور مى دهد كه بايد با همكارى عمومى اين سرمايه رافراهم سازيد, و بدانيد هر چه در اين راه بدهيد در راه خدا داده ايـد و هـرگز گم نخواهد شد ((و آنچه در راه خدا انفاق كنيد به شما پس داده خواهد شد)) (وما تنفقوامن شى فى سبيل اللّه يوف اليكم ).
و تـمام آن و بيشتر از آن به شما مى رسد ((و هيچ گونه ستمى بر شما وارد نمى گردد))(وانتم لا تظلمون ).
(آيه ) اين آيه كه پيرامون صلح با دشمن بحث مى كند اين حقيقت راروشن تر مى سازد, مى گويد: ((و اگـر آنـهـا تمايل به صلح نشان دادند تو نيز (دست آنهارا عقب نزن ) و تمايل نشان ده )) (وان جنحوا للسلم فاجنح لها).
و از آنجا كه به هنگام امضاى پيمان صلح غالبا افراد, گرفتار ترديدها و دودليها مى شوند به پيامبر دسـتـور مـى دهـد در قبول پيشنهاد صلح ترديدى به خود راه مده و چنانچه شرايط آن منطقى و عـاقـلانـه و عـادلانـه بـاشـد آن را بپذير ((و بر خداتوكل كن زيرا خداوند هم گفتگوهاى شما را مى شنود و هم از نيات شما آگاه است ))(وتوكل على اللّه انه هو السميع العليم ).
(آيه ) ولى با اين حال به پيامبر و مسلمانان هشدار مى دهد كه : ((اگربخواهند تو را فريب دهند (و صـلـح را مقدمه اى براى ضربه غافلگيرانه اى قرار دهنديا هدفشان تاخير جنگ براى فراهم كردن نيروى بيشتر باشد از اين موضوع نگرانى به خود راه مده ) زيرا خداوند كفايت كار تو را مى كند و در همه حال پشتيبان توست ))(وان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك اللّه ).
سـابـقـه زنـدگـى تو نيز گواه بر اين حقيقت است زيرا: ((اوست كه تو را با يارى خود و به وسيله مؤمنان پاكدل تقويت كرد)) (هو الذى ايدك بنصره وبالمؤمنين ).
(آيـه ) بـه عـلاوه ايـن مـؤمنان مخلصى كه گرد تو را گرفته اند و از هيچ گونه فداكارى مضايقه نـدارنـد قبلا مردمى از هم پراكنده و با يكديگر دشمن بودند خداوندنور هدايت برآنها پاشيد ((ودر ميان دلهاى آنها الفت ايجاد كرد)) (والف بين قلوبهم ).
ساليان دراز در ميان طايفه اوس و خزرج در مدينه جنگ و خونريزى بود وهيچ كس باور نمى كرد روزى آنها دست دوستى و محبت به سوى هم دراز كنند ولى خداوند قادر متعال اين كار را در پرتو اسلام و در سايه نزول قرآن انجام داد.
سـپـس اضافه مى كندS( فراهم ساختن اين الفت و پيوند دلها از طرق مادى وعادى امكان پذير نبود ((اگـر تـمـام آنـچـه را كـه در روى زمـين است خرج مى كردى هيچ گاه نمى توانستى در ميان دلهايشان الفت ايجاد كنى )) (لو انفقت ما فى الا رض جميعا ما الفت بين قلوبهم ).
((ولى اين خدا بود كه در ميان آنها به وسيله ايمان الفت ايجاد كرد)) (ولكن اللّه الف بينهم ).
و در پايان آيه اضافه مى كند: ((او توانا و حكيم است )) (انه عزيز حكيم ).
عـزت او ايجاب مى كند كه هيچ كس را ياراى مقاومت در مقابل اونباشد و حكمتش سبب مى شود كه همه كارهايش روى حساب باشدو لذا با برنامه حساب شده اى دلهاى پراكنده را متحد ساخت و در اختيارپيامبرش گذاشت تا نور هدايت اسلام را به وسيله آنها در همه جهان پخش كند.
(آيـه ) در ايـن آيـه براى تقويت روحيه پاك پيامبر(ص ) روى سخن را به اوكرده , مى گويد: ((اى پـيـامبر ! خداوند و اين مؤمنانى كه از تو پيروى مى كنند براى حمايت تو كافى هستند)) و با كمك آنها مى توانى به هدف خود نائل شوى (يا ايهاالنبى حسبك اللّه ومن اتبعك من المؤمنين ).