بازگشت

پيامبر رحمت براي جهانيان


از آنجا كه آيات گذشته بشارت حكومت روى زمين را به بندگان صالح مى دادو چنين حكومتى مـايه رحمت براى همه مردم جهان است در اين آيه به رحمت عامه وجود پيامبر(ص ) اشاره كرده , مى گويد: ((ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم )) (وما ارسلناك الا رحمة للعالمين ).
عـموم مردم دنيا اعم از مؤمن و كافر همه مرهون رحمت تو هستند, چرا كه نشر آيينى را به عهده گرفتى كه سبب نجات همگان است .
(آيه )ـ و از آنجا كه مهمترين مظهر رحمت و محكمترين پايه و اساس آن مساله توحيد و جلوه هاى آن است در اين آيه چنين مى گويد: ((به آنها بگو: تنهاچيزى كه بر من وحى مى شود اين است كه معبود شما معبود واحدى است )) (قل انما يوحى الى انما الهكم اله واحد).
((پس آيا شما حاضريد (در برابر همين اصل اساسى توحيد) تسليم شويد)) وبتها را كنار بگذاريد ؟! (فهل انتم مسلمون ).
در واقـع در ايـن آيـه , سـه نكته بنيادى مطرح شده است , نخست اين كه پايه اصلى رحمت توحيد است توحيد در اعتقاد, در عمل , توحيد در كلمه , توحيدصفوف , و توحيد در قانون و در همه چيز.
نـكـتـه ديگر اين كه تمام دعوت پيامبر اسلام (ص ) در اصل توحيد خلاصه مى شود و توحيد روحى است كه در كالبد تمام دين دميده شده .
و آخـريـن نـكـتـه اين كه : مشكل اصلى تمام جوامع و ملل , آلودگى به شرك در اشكال مختلف و بيرون آمدن از شرك و مظاهر آن و بالا زدن آستين براى شكستن بتها است , نه فقط بتهاى سنگى و چوبى , كه بتها از هر نوع مخصوصاطاغوتهاى انسانى !.
(آيه )ـ اين آيه مى گويد: اگر (با اين همه تلاش باز به دعوت و پيام ماتوجه نكردند و) روى گردان شـونـد, بـگـو: من به همه شما بطور يكسان (از عذاب الهى ) اعلام خطر مى كنم )) (فان تولوا فقل آذنتكم على سوا).
سپس اين تهديد را به صورت آشكارترى بيان كرده , مى گويد: ((و من نمى دانم آيا وعده عذاب كه به شما داده شده است نزديك است يا دور)) ؟! (وان ادرى اقريب ام بعيد ما توعدون ).
فكر نكنيد اين وعده دور است , شايد هم نزديك و بسيار هم نزديك باشد.
اين عذاب و مجازاتى كه در اينجا به آن تهديد شده اند ممكن است عذاب قيامت و يا مجازات دنيا و يا هر دو باشد, در صورت اول علم آن مخصوص خداست و در صورت دوم و سوم ممكن است اشاره به جزئيات و زمان آن باشد كه حتى پيامبران از جزئيات آن آگاه نيستند.
(آيه )ـ اين تصور را نيز به مغز خود راه مى دهيد كه اگر تاخيرى درمجازات شما شود به خاطر اين است كه خدا از اعمال و سخنان شما آگاه نيست ,نه , او همه را مى داند ((او هم سخنان آشكار را و هم آنچه را كتمان مى كنيد مى داند))(انه يعلم الجهر من القول ويعلم ما تكتمون ).
اصـولا پـنهان و آشكار براى شما كه علمتان محدود است مفهوم دارد, امابراى آن كس كه علمش بى پايان است غيب و شهود يكى است و سر و علن در آنجايكسان مى باشد.
(آيـه )ـ و نـيز اگر مى بينيد مجازات الهى فورا دامن شما را نمى گيردبواسطه آن نيست كه او از كـار شـمـا آگـاه نباشد ((و من نمى دانم شايد اين آزمايشى براى شماست )) (وان ادرى لعله فتنة لكم ).
((و مـايـه بـهره گيرى (از لذائذ اين جهان ) تا مدتى )) معين , سپس با شدت هر چه تمامتر شما را بگيرد و مجازات كند (ومتاع الى حين ).
در واقـع بـراى تـاخـيـر مجازات الهى در اينجا دو فلسفه بيان شده است : نخست مساله امتحان و آزمـايـش اسـت , خـدا هرگز در عذاب عجله نمى كند, تا خلق راآزمايش كافى كند و اتمام حجت نمايد.
دوم اين كه افرادى هستند كه آزمايش آنها تمام شده و كلمه مجازاتشان قطعى گرديده است , اما بـراى ايـن كـه سـخت كيفر ببينند نعمت را بر آنها گسترده مى سازد تاكاملا غرق نعمت شوند, و درست در همان حال كه سخت در لذائذ غوطه ورندتازيانه عذاب را بر آنها بكوبد تا دردناكتر باشد, و رنج محرومان و ستمديدگان را به خوبى احساس كنند.
(آيـه )ـ اين آيه كه آخرين آيه سوره انبيا است همچون نخستين آيه اين سوره سخن از غفلت مردم بـى خـبر مى گويد, و به عنوان نقل قول از پيامبر(ص ) دريك عبارت نفرين مانند ناراحتى او را از ايـن هـمـه غـرور و غـفـلت منعكس مى كند ومى گويد: پيامبر بعد از مشاهده اين همه اعراض و رويگردانى ((عرض كرد: پروردگارمن ! به حق داورى فرما)) و اين گروه طغيانگر را طبق قانون عدالتت كيفر ده ! (قال رب احكم بالحق ).
در دومـيـن جـمـلـه روى سـخن را به مخالفان كرده و مى گويد: ((و پروردگار همه ما خداوند رحـمـان اسـت و مـا از پيشگاه مقدسش در برابر نسبتهاى ناروايى كه شما به او مى دهيد استمداد مى طلبيم )) (وربنا الرحمن المستعان على ما تصفون ).
((پايان سوره انبيا)).