بازگشت

دلائل معاد در عالم جنين و گياهان


از آنـجا كه در آيات گذشته گفتگو از ترديد مخالفان در ((مبد)) و ((معاد)) بود دراين آيه به دو دلـيـل مـحـكـم و مـنطقى براى اثبات معاد جسمانى استدلال شده است ,يكى از طريق توجه به تحولات دوران جنينى , و ديگرى از طريق تحولات زمين به هنگام نمو گياهان .
نخست همه انسانها را مخاطب ساخته , مى گويد: ((اى مردم ! اگر در رستاخيزشك داريد (به اين نـكته توجه كنيد كه :) ما شما را از خاك آفريديم , سپس از نطفه , وبعد, از خون بسته شده و سپس از مـضـغه [ چيزى شبيه گوشت جويده شده ] كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شـكل )) (يا ايها الناس ان كنتم فى ريب من البعث فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة وغير مخلقة ).
همه اينها به خاطر آن است ((تا براى شما آشكار سازيم )) كه بر هر چيز قادريم (لنبين لكم ).
((و جنينهايى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم (مادران ) قرارمى دهيم )) (ونقر فى الا رحام ما نـشـا الـى اجل مسمى ) تا دوران تكاملى خود را طى كنند, و آنچه را بخواهيم ساقط مى كنيم و از نيمه راه از مدارخارجش مى سازيم .
((از آن پـس (يـك دوران انـقلابى جديد آغاز مى شود و) ما شما را به صورت طفل (از شكم مادر) بيرون مى فرستيم )) (ثم نخرجكم طفلا ).
به اين ترتيب دوران زندگى محدود و وابسته شما در شكم مادر پايان مى پذيرد, و قدم به محيطى وسيعتر, مملو از نور و صفا و امكانات بسيار فزونترمى گذاريد.
بـاز چـرخهاى حركت تكاملى شما متوقف نمى شود, و همچنان سريع در اين راه به پيشروى ادامه مى دهيد ((سپس هدف اين است كه به حد رشد و بلوغ (و كمال جسم و عقل ) برسيد)) (ثم لتبلغوا اشدكم ).
در ايـنـجـا جـهل تبديل به دانايى , و ضعف و ناتوانى تبديل به قدرت و توانايى و وابستگى مبدل به استقلال مى شود.
ولى اين چرخ باز متوقف نمى گردد هر چند ((در اين ميان بعضى از شمامى ميرند و بعضى آن قدر عمر مى كنند كه به بدترين مرحله زندگى (و پيرى )مى رسند)) (ومنكم من يتوفى ومنكم من يرد الى ارذل العمر).
((آنچنان كه بعد از علم و آگاهى , چيزى نمى دانند!)) (لكيلا يعلم من بعدعلم شيئا).
اين ضعف و ناتوانى و پژمردگى دليل بر فرا رسيدن يك مرحله انتقالى جديداست , همان گونه كه سستى پيوند ميوه با درخت دليل بر رسيدگى آن و وصول به مرحله جدايى است .
سـپـس بـه بيان دليل دوم كه زندگى و حيات گياهان است پرداخته , مى گويد:((زمين را (در فـصـل زمستان ) خشك و مرده مى بينى , اما هنگامى كه آب باران بر آن فرو مى فرستيم , به حركت در مـى آيـد و مى رويد, و از هر نوع گياهان زيبا مى روياند))(وترى الا رض هامدة فاذا انزلنا عليها الما اهتزت وربت وانبتت من كل زوج بهيج ).
(آيـه )ـدر ايـن آيـه و آيه بعد به عنوان جمع بندى و نتيجه گيرى كلى , هدف اصلى از بيان اين دو دليل را ضمن بازگويى پنج نكته تشريح مى كند:.
1ـ نـخـسـت مـى گـويـد: ((آنچه (در آيات قبل از مراحل مختلف حيات در موردانسانها و جهان گياهان ) بازگو شد براى اين است كه (بدانيد) خداوند حق است ))(ذلك بان اللّه هو الحق ).
و چـون او حق است نظامى را كه آفريده نيز حق است , بنابراين نمى تواندبيهوده و بى هدف باشد و چـون ايـن جـهـان بـى هدف نيست و از سوى ديگر هدف اصلى را در خود آن نمى يابيم يقين پيدا مى كنيم كه معاد و رستاخيزى در كار است .
2ـ ايـن نظام حاكم بر جهان حيات به ما مى گويد: ((و اوست كه مردگان را زنده مى كند)) (وانه يحيى الموتى ).
هـمـان كـسـى كـه لباس حيات بر تن خاك مى پوشاند, و نطفه بى ارزش را به انسان كاملى مبدل مى سازد, و زمينهاى مرده را جان مى دهد او مردگان را حيات نوين مى بخشد.
3ـ هدف ديگر اين است كه بدانيد ((خدا بر هر چيز تواناست )) و چيزى دربرابر قدرت او غيرممكن نيست (وانه على كل شى قدير).
آيـا كـسى كه مى تواند خاك بى جان را تبديل به نطفه كند و آن را درمراحل حيات پيش ببرد قادر نيست كه انسان را بعد از مرگ به زندگى جديدبازگرداند؟.
(آيـه )ـ چـهـارم : و بـاز هـمه اينها براى اين است كه بدانيد: ((رستاخيز آمدنى است و شكى در آن نيست )) (وان الساعة آتية لا ريب فيها).
5ـ و ايـنـهـا هـمه مقدمه اى است براى آخرين نتيجه و آن اين كه : ((خداوند تمام كسانى را كه در قبرها آرميده اند زنده مى كند)) (وان اللّه يبعث من فى القبور).
در نتيجه رستاخيز و بعث مردگان نه تنها امكان پذير است بلكه قطعا تحقق خواهد يافت .