بازگشت

دو گروه متخاصم در برابر هم


در آيـات گذشته به گروه مؤمنان و طوائف مختلفى از كفار اشاره شده بود, ومخصوصا آنها را به صـورت شـش گروه بيان كرد, در اينجا مى فرمايد: ((اين دو دسته (مؤمنان و غيرمؤمنان ) درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند)) (هذان خصمان اختصموا فى ربهم ).
سپس چهار نوع مجازات كافرانى را كه دانسته و آگاهانه حق را انكار كردندبيان مى كند:.
نخست از لباس آنها شروع كرده , مى گويد: ((پس كسانى كه كافرشدند لباسهايى از آتش براى آنها بريده مى شود)) (فالذين كفروا قطعت لهم ثياب من نار).
اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه واقعا قطعاتى از آتش به صورت لباس براى آنها بريده و دوخته مى شود! و يا كنايه از اين باشد كه آتش دوزخ از هرسو آنها را مانند لباس احاطه مى كند.
ديـگـر ايـن كـه : ((مايع سوزان و جوشان حميم دوزخ بر سر آنها ريخته مى شود))(يصب من فوق رؤسهم الحميم ).
(آيـه )ـو ايـن آب سـوزان و جـوشان در بدن آنها آن چنان نفوذ مى كند كه ((هم درونشان را ذوب مى نمايد و هم پوستها و برونشان ) را))! (يصهر به ما فى بطونهم والجلود).
(آيه )ـسوم اين كه : ((تازيانه ها يا گرزهايى از آهن سوزان براى آنها آماده است )) (ولهم مقامع من حديد).
(آيه )ـو ((هرگاه بخواهند از دوزخ و غم و اندوههاى آن خارج شوند آنهارا به آن باز مى گردانند, و (بـه آنـان گفته مى شود) بچشيد عذاب سوزان را))! (كلماارادوا ان يخرجوا منها من غم اعيدوا فيها وذوقوا عذاب الحريق ).
و اين چهارمين مجازات آنهاست .
(آيـه )ـايـن آيه و آيه بعد حال مؤمنان صالح را بيان مى كند تا از طريق مقايسه , وضع هر دو گروه كـامـلا مـشخص شود, و در اينجا پنج نوع پاداش آنها رابازگو كرده , نخست مى گويد: ((خداوند كـسـانى را كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند در باغهايى از بهشت وارد مى كند كه از زير درختانش نهرها جارى است ))(ان اللّه يدخل الذين آمنوا وعملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الا نهار).
گـروه اول در شـعله هاى آتش سوزان غوطه ورند و اينها در باغهاى بهشت دركنار نهرهاى جارى آرميده اند.
سـپـس بـه زيـنـت و لـباس آنها پرداخته , مى گويد: ((آنها با دستبندهايى از طلا ومرواريد زينت مـى يـابند و لباسشان در آنجا از حرير است )) (يحلون فيها من اساورمن ذهب ولؤلؤا ولباسهم فيها حرير).
و ايـن دو پـاداش ديـگـر آنهاست و اگر در اين جهان از پوشيدن اين گونه لباسهاو زينتها ممنوع بودند به خاطر آن بود كه مايه غرور و غفلت مى شد و سبب محروميت گروه ديگر مى گشت , ولى در آنجا كه اين مسائل مطرح نيست اين ممنوعيتها برداشته مى شود و جبران مى گردد.
(آيه )ـو بالاخره چهارمين و پنجمين موهبتى كه خدا به آنها ارزانى مى دارد و صرفا جنبه روحانى دارد اين است كه آنها ((به سخنان پاكيزه هدايت مى شوند)) (وهدوا الى الطيب من القول ) سخنانى روح پـرور, و جـمـلـه هـاو الـفاظى نشاطفرين و كلماتى پر از صفا و معنويت كه روح را در مدارج كمال سير مى دهد.
و هـمچنين ((به سوى راه خداوند حميد و شايسته ستايش هدايت مى گردند))(وهدوا الى صراط الحميد) راه شناسايى خدا و نزديك شدن معنوى و روحانى به قرب جوار او, راه عشق و عرفان .
آرى ! خـداونـد مـؤمنان را با هدايت كردن به سوى اين معانى به آخرين درجه لذات روحانى سوق مى دهد.