بازگشت

بخش مهم ديگري از مناسك حج


در تـعقيب بحثهايى كه پيرامون مناسك حج در آيات پيشين گذشت , در اينجابه بخش ديگرى از ايـن مـنـاسـك اشـاره كرده , نخست چنين مى گويد: ((بعد از آن بايدآلودگيها (و زوائد بدن ) را برطرف سازند)) (ثم ليقضوا تفثهم ).
((و به نذرهاى خود وفا كنند)) (وليوفوا نذورهم ).
((و بر گرد خانه گرامى كعبه , طواف كنند)) (وليطوفوا بالبيت العتيق ).
منظور از ((طواف )) در اينجا ((طواف نسا)) است .
(آيه )ـاين آيه به عنوان يك جمع بندى اشاره به بحثهاى آيات گذشته كرده , مى گويد: برنامه حج و مناسك آن ((اين است )) كه گفته شد (ذلك ).
بـعـد براى تاكيد بر اهميت وظائفى كه بيان گرديد اضافه مى كند: ((و هركس برنامه هاى الهى را بزرگ بشمرد و احترام آنها را حفظ كند براى او نزد پروردگارش بهتر است )) (ومن يعظم حرمات اللّه فهو خير له عند ربه ).
((حـرمـات )) در ايـنـجـا اشـاره به ((اعمال و مناسك حج )) است و ممكن است احترام خانه كعبه خصوصا و حرم مكه عموما نيز بر آن افزوده شود.
سـپـس به تناسب احكام ((احرام )) به حلال بودن چهارپايان اشاره كرده ,مى گويد: ((و چهارپايان (هـمـچون شتر و گاو و گوسفند) بر شما حلال شده است ,مگر آنچه بر شما خوانده مى شود)) و دستور منعش صادر خواهد گشت (واحلت لكم الا نعام الا ما يتلى عليكم ).
در پـايـان ايـن آيه دو دستور ديگر در رابطه با مراسم حج و مبارزه با سنتهاى جاهليت بيان كرده , مى گويد: ((پس از پليديها (يعنى ) از بتها اجتناب كنيد)) (فاجتنبواالرجس من الا وثان ).
دستور دوم اين است كه : ((از سخن باطل و بى اساس بپرهيزيد)) (واجتنبواالقول الزور).
آيـه فـوق اشـاره بـه كـيـفيت ((لبيك )) گفتن مشركان در مراسم حج در جاهليت است زيرا آنها ((لبيك )) را كه آئينه تمام نماى توحيد و يگانه پرستى است آن چنان تحريف كرده بودند كه مشتمل بر زننده ترين تعبيرات شرك آلود شده بود.
ولى توجه آيه به اعمال مشركان مانع از كلى بودن مفهوم آن كه پرهيز ازهرگونه بت درهر شكل و صورت , و پرهيز از هر گفتار باطل به هر نوع و كيفيت است نمى باشد.
(آيـه )ـاز آنـجا كه در آيه قبل تاكيد روى مساله توحيد و اجتناب از هرگونه بت و بت پرستى شده بود, در اينجا نيز همين مساله مهم را دنبال كرده , مى گويد:.
مراسم حج و گفتن لبيك را در حالى انجام دهيد كه : ((قصد و برنامه شماخالص براى خدا باشد, و هيچ گونه شركى در آن راه نيابد)) (حنفا للّه غيرمشركين به ).
آيـه فـوق مساله اخلاص و قصد قربت را به عنوان محرك اصلى در حج وعبادات بطوركلى يادآور مـى شـود, چرا كه روح عبادت همان اخلاص است واخلاص در صورتى است كه هيچ گونه انگيزه غيرخدايى و شرك در آن نباشد.
سپس ترسيم بسيار گويا و زنده اى از وضع حال مشركان و سقوط و بدبختى ونابودى آنها مى كند و چـنـيـن مـى گـويـد: ((و كسى كه شريك براى خدا قرار دهد, گويى از آسمان سقوط كرده , و پـرنـدگـان در وسـط هـوا او را مـى ربايند (و هر قطعه از گوشت او در منقار پرنده مرده خوارى مى افتد) و يا (اگر از چنگال آنها به سلامت بگذرد)تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مى كند)) (ومن يشرك باللّه فكانما خر من السما فتخطفه الطير او تهوى به الريح فى مكان سحيق ).
در حـقـيقت آسمان كنايه از ((توحيد)) است و شرك سبب سقوط از اين آسمان مى گردد, مسلما كسى كه از آسمان سقوط مى كند, قدرت تصميم گيرى را از دست مى دهد, با سرعت و شتابى كه هـر لـحـظه فزونى مى گيرد به سوى نيستى پيش مى رود و سرانجام در چنگال شيطان و هوى و هوسهاى سركش محو ونابود مى گردد.
(آيـه )ـايـن آيـه بـار ديـگر يك جمع بندى روى مسائل حج و تعظيم شعائرالهى كرده , مى گويد: ((مطلب چنين است )) كه گفته شد (ذلك ).
((و هـر كـس شـعـائر الهى را بزرگ دارد و (به نشانه هاى آئين خدا و پرچمهاى اطاعت او) احترام بگذارد اين از تقواى دلهاست )) (ومن يعظم شعائر اللّه فانها من تقوى القلوب ).
((شعائر اللّه )) به معنى ((نشانه هاى پروردگار)) است كه شامل سرفصلهاى آئين الهى و برنامه هاى كـلـى و آنـچـه در نخستين برخورد با اين آيين چشمگير است و ازجمله مناسك حج مى باشد كه انسان را به ياد خدا مى اندازد.
كوتاه سخن اين كه تمام آنچه در برنامه هاى دينى وارد شده و انسان را به يادخدا و عظمت آئين او مى اندازد شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه تقواى دلهاست .
(آيه )ـاز بعضى از روايات چنين استفاده مى شود كه گروهى از مسلمانان عقيده داشتند هنگامى كه شترى يا يكى ديگر از چهارپايان به عنوان قربانى تعيين مى شد و از راههاى دور و نزديك آن را با خـود بـه سوى احرامگاه , و از آنجا به سوى سرزمين مكه مى آوردند, نبايد بر آن مركب سوار شد, و نـبـايـد شـير آن را بدوشند و ازآن استفاده كنند, و بكلى آن را از خود جدا مى پنداشتند, قرآن اين تـفـكـر خـرافى رانفى كرده , مى گويد: ((در آن (حيوانات قربانى ) منافعى براى شماست تا زمان معينى [ روز ذبح آنها] فرا رسد)) (لكم فيها منافع الى اجل مسمى ).
در پايان آيه در مورد سرانجام كار قربانى چنين مى گويد: ((سپس محل آن خانه قديمى و گرامى (كعبه ) است )) (ثم محلها الى البيت العتيق ).
و به اين ترتيب مادام كه حيوانات مخصوص قربانى به محل قربانگاه نرسيده اند مى توان از آنها بهره گرفت و پس از وصول به قربانگاه بايد وظيفه قربانى كردن را در باره آنها انجام داد.