بازگشت

قرباني براي چيست ؟


بـاز در ايـنجا سخن از مراسم حج و شعائر الهى و مساله قربانى است , نخست مى گويد: ((شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج ) براى شما از شعائر الهى قرارداديم )) (والبدن جعلناها لكم من شعائر اللّه ).
آنها از يك سو به شما تعلق دارند, و از سوى ديگر از شعائر و نشانه هاى خداوند در اين عبادت بزرگ هستند, چرا كه قربانى حج يكى از مظاهر روشن اين عبادت است .
سپس اضافه مى كند: ((در آنها براى شما خير و بركت است )) (لكم فيها خير).
از يـك سـو از گوشت آنها استفاده مى كنيد و ديگران را اطعام مى نمائيد و ازسوى ديگر به خاطر ايـن ايـثـار و گـذشت و عبادت پروردگار از نتائج معنوى آن بهره مند خواهيد شد و به پيشگاه او تقرب مى جوئيد.
سـپس كيفيت قربانى كردن را در يك جمله كوتاه چنين بيان مى كند: ((نام خدارا (هنگام قربانى كردن ) در حالى كه به صف ايستاده اند بر آنها ببريد)) (فاذكروا اسم اللّه عليها صواف ).
بـدون شـك ذكر نام خدا به هنگام ذبح حيوانات يا نحر كردن شتر كيفيت خاصى ندارد و هرگونه نام خدا را ببرند كافى است .
مـنـظـور از واژه ((صواف )) اين است كه دو دست شتر قربانى را از مچ تا زانودر حالى كه ايستاده باشد با هم ببندند تا به هنگام نحر, زياد تكان به خود ندهد وفرار نكند.
طـبيعى است هنگامى كه مقدارى خون از تن او مى رود دستهايش سست مى شود و به روى زمين مـى خـوابـد, و لـذا در ذيـل آيـه مى فرمايد: ((هنگامى كه پهلويشان آرام گرفت (و جان دادند) از گـوشـت آنـهـا بخوريد و مستمندان قانع وفقيران را نيز از آن اطعام كنيد)) (فاذا وجبت جنوبها فكلوا منها واطعموا القانع والمعتر).
جـمله ((كلوا منها)) (از آن بخوريد) ظاهر در اين است كه واجب است ((حجاج )) چيزى از قربانى خود را نيز بخورند, و شايد اين براى رعايت مساوات ميان آنها و مستمندان باشد.
سـرانـجـام آيـه را چنين پايان مى دهد: ((اين گونه ما آنها را مسخرتان ساختيم تاشكر خدا را به جا آوريد)) (كذلك سخرناها لكم لعلكم تشكرون ).
و راسـتـى ايـن عـجـيب است حيوانى با آن بزرگى و قدرت و زور آن چنان تسليم است كه اجازه مى دهد انسانى پاهاى او را محكم ببندد, و او را نحر كند.
(آيـه )ـاين آيه در واقع پاسخى است به اين سؤال كه خدا چه نيازى به قربانى دارد؟ و اصولا فلسفه قـربانى كردن چيست ؟ مگر اين كار نفعى به حال خدادارد مى فرمايد: ((نه گوشتها و نه خونهاى آنها هرگز به خدا نمى رسد)) (لن ينال اللّه لحومها ولا دماؤها).
اصـولا خـدا نـيـازى به گوشت قربانى ندارد, او نه جسم است نه نيازمند, اووجودى است كامل و بى انتها از هر جهت .
((بلكه آنچه به او مى رسد تقوا و پرهيزكارى و پاكى اعمال شماست )) (ولكن يناله التقوى منكم ).
به تعبير ديگر: هدف آن است كه شما با پيمودن مدارج تقوا در مسير يك انسان كامل قرار گيريد و روز به روز به خدا نزديكتر شويد, قربانى درس ايثار وفداكارى و گذشت و آمادگى براى شهادت در راه خدا به شما مى آموزد, و درس كمك به نيازمندان و مستمندان .
اين تعبير كه ((خون آنها نيز به خدا نمى رسد)) ظاهرا اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلى است كه هـرگاه حيوانى را قربانى مى كردند خون آن را بر سر بتها و گاه بر در و ديوار كعبه مى پاشيدند, و بعضى از مسلمانان ناآگاه بى ميل نبودند كه در اين برنامه خرافى از آنها تبعيت كنند, آيه فوق نازل شد و آنها را نهى كرد.
سپس بار ديگر به نعمت تسخير حيوانات اشاره كرده , مى گويد: ((اين گونه (خداوند) چارپايان را مـسـخـر شـما كرد تا خدا را به خاطر اين كه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد و تكبير گوييد)) (كذلك سخرها لكم لتكبروا اللّه على ما هديكم ).
هـدف نـهـايـى اين است كه به عظمت خدا آشنا شويد, و لذا در پايان آيه مى گويد: ((و بشارت ده نيكوكاران را)) (وبشر الـمحسنين ).
آنها كه از اين نعمتهاى الهى در طريق اطاعت او بهره مى گيرند و وظائف خود را به نيكوترين وجه انجام مى دهند و مخصوصا از انفاق در راه خدا كوتاهى نمى كنند.
(آيـه )ـو از آنجا كه مقاومت در برابر خرافات مشركان كه در آيات قبل به آن اشاره شد ممكن است آتـش خـشـم ايـن گـروه مـتعصب و لجوج را برانگيزد و سبب درگيريهاى كوچك و بزرگ شود خداوند در اين آيه مؤمنان را به كمك خود دلگرم ساخته , مى گويد: ((خداوند از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند)) (ان اللّه يدافع عن الذين آمنوا).
بـگـذار طـوائف و قـبـائل عـرب و يهود و نصارا و مشركان شبه جزيره دست به دست هم بدهند تا مؤمنان را تحت فشار قرار داده و به گمان خود نابود كنند, ولى خداوند وعده دفاع از آنها را داده است , وعده بقاى اسلام تا دامنه قيامت ! اين وعده الهى حكمى است جارى و سارى در تمام اعصار و قرون , مهم آن است كه مامصداق ((الذين آمنوا)) باشيم كه دفاع الهى به دنبال آن حتمى است .
و در پـايـان آيـه مـوضع مشركان و هم مسلكان آنها را در پيشگاه خدا با اين عبارت روشن مى سازد ((خـداوند هيچ خيانكار كفران كننده اى را دوست ندارد))! (ان اللّه لا يحب كل خوان كفور) همانها كه براى خدا شريك قرار دادند, و حتى به هنگام گفتن ((لبيك )) تصريح به نام بتها نمودند.