بازگشت

وسوسه هاي شياطين در تلاشهاي انبيا


از آنـجـا كـه در آيـات گذشته سخن از تلاش و كوشش مشركان و كافران براى محو آيين الهى و استهزا و سخريه آنها نسبت به آن درميان بود, در اينجا هشدارمى دهد كه اين توطئه هاى مخالفان برنامه تازه اى نيست , هميشه اين القائات شيطانى در برابر انبيا بوده و هست .
نـخست چنين مى گويد: ((و ما هيچ رسول و پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اين كه هرگاه آرزو مـى كـرد (و طـرحـى براى پيشبرد اهداف الهى خود مى كشيد)شيطان , القائاتى در آن طرح مى كرد)) (وما ارسلنا من قبلك من رسول ولا نبي الا اذا تمنى القى الشيطان فى امنيته ).
امـا خـداونـد پـيـامبر خود را در برابر هجوم اين القائات شيطانى تنهانمى گذاشت ((پس خداوند الـقـائات شيطان را از ميان مى برد, سپس آيات خود رااستحكام مى بخشيد)) (فينسخ اللّه ما يلقى الشيطان ثم يحكم اللّه آياته ).
و اين كار براى خدا آسان است چرا كه ((خداوند دانا و حكيم مى باشد)) (واللّه عليم حكيم ) و از همه اين توطئه ها و نقشه هاى شوم باخبر است و طرز خنثى كردن آنها را به خوبى مى داند.
(آيـه )ـولـى هـمواره اين توطئه هاى شيطانى مخالفان , ميدان آزمايشى براى آگاهان و مؤمنان و كـافران تشكيل مى داد, لذا در اين آيه اضافه مى كند: اين ماجراها ((براى اين بود كه خداوند القاى شيطان را آزمونى براى آنها كه در قلبشان بيمارى است و آنها كه سنگدلند قرار دهد)) (ليجعل ما يلقى الشيطان فتنة للذين فى قلوبهم مرض والقاسية قلوبهم ).
((و ظالمان (بيدادگر) در عداوت و مخالفت شديدى دور از حق قرارگرفته اند)) (وان الظالمين لفى شقاق بعيد).
(آيـه )ـو نيز ((هدف از اين ماجرا اين بود آنها كه عالمند و آگاه (حق را ازباطل تشخيص دهند, و بـرنـامه هاى الهى را از القائات شيطانى جدا سازند و درمقايسه با يكديگر) بدانند كه آيين خدا حق اسـت , و از سـوى پـروردگـار تو است , درنتيجه به آن ايمان آورند و دلهايشان در برابر آن خاضع گردد)) (وليعلم الذين اوتواالعلم انه الحق من ربك فيؤمنوا به فتخبت له قلوبهم ).
الـبـتـه خـدا اين مؤمنان آگاه و حق طلب را در اين مسير پرخطر تنها نمى گذاردبلكه ((خداوند افـرادى را كه ايمان آوردند به سوى صراط مستقيم هدايت مى كند))(وان اللّه لهاد الذين آمنوا الى صراط مستقيم ).
(آيـه )ـدر تـعـقـيـب آيـات گـذشـته كه از تلاش و كوشش مخالفان براى محوآيات الهى سخن مى گفت در اينجا اشاره به ادامه اين تلاشها از ناحيه افراد متعصب و سرسخت مى كند.
نخست مى گويد: ((كافران همواره در باره قرآن (و آيين توحيدى تو) در شك هستند, تا آن كه روز قـيامت بطور ناگهانى فرا رسد, يا عذاب روز عقيم [ روزى كه قادر به جبران گذشته نيستند] به سـراغـشـان آيد)) (ولا يزال الذين كفروا فى مرية منه حتى تاتيهم الساعة بغتة او ياتيهم عذاب يوم عقيم ).
بـديـهـى اسـت منظور از ((كافران )) در اينجا همه آنها نيستند چرا كه بسيارى درادامه راه بيدار شـدنـد و به پيامبر(ص ) و صفوف پيوستند, منظور سران آنها و افرادلجوج و فوق العاده متعصب و كينه توزند كه هرگز ايمان نياوردند.
(آيـه )ـسپس به حاكميت مطلقه پروردگار در روز رستاخيز اشاره , كرده مى گويد: ((حكومت و فرمانروايى در آن روز مخصوص خداست )) (الملك يومئذللّه ).
الـبته اين اختصاص به روز قيامت ندارد, امروز و هميشه حاكم و مالك مطلق خداست , منتهى در صحنه قيامت بيش از هر زمان اين حقيقت آشكار مى گردد كه حاكم و مالك تنها اوست .
و چـون مالك حقيقى اوست , حاكم حقيقى هم او خواهد بود, لذا ((اودر ميان همه انسانها (اعم از مؤمن و كافر) حكومت و داورى مى كند)) (يحكم بينهم ).
و نـتيجه آن همان است كه قرآن به دنبال اين سخن فرموده : ((پس آنها كه ايمان آورده اند و عمل صـالـح انـجام داده اند در باغهاى پرنعمت بهشت قرار دارند))باغهايى كه همه مواهب در آن جمع اسـت و هر خير و بركتى كه بخواهند در آن موجود است (فالذين آمنوا وعملوا الصالحات فى جنات النعيم ).
(آيـه )ـ((امـا آنـهـا كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند, عذاب خواركننده اى براى آنهاست )) (والذين كفروا وكذبوا با ياتنا فاولئك لهم عذاب مهين ).
عـذابى كه آنها را پست و حقير مى كند و در برابر آن همه گردنكشيها و خودبرتربينيها و استكبار در برابر خلق خدا آنها را به پايينترين مرحله ذلت مى كشاند.
(آيـه )ـو از آنـجـا كه در آيات گذشته سخن از مهاجرانى به ميان آمد كه ازخانه و كاشانه خود به خـاطـر نـام ((اللّه )) و حـمايت از آيين او بيرون رانده شدند, در اين آيه از آنها به عنوان يك گروه ممتاز ياد كرده , مى گويد: ((و كسانى كه در راه خداهجرت كردند, سپس شربت شهادت نوشيدند و يا به مرگ طبيعى از دنيا رفتندخداوند به همه آنها روزى نيكويى مى دهد (و از نعمتهاى ويژه اى بـرخـوردار مـى كـند)چرا كه او بهترين روزى دهندگان است )) (والذين هاجروا فى سبيل اللّه ثم قتلوااوماتوا ليرزقنهم اللّه رزقا حسنا وان اللّه لهو خير الرازقين ).
بـعـضى از دانشمندان شان نزولى براى اين آيه ذكر كرده اند كه خلاصه اش چنين است : ((هنگامى كه مهاجران به مدينه آمدند بعضى از آنها به مرگ طبيعى ازدنيا رفتند, در حالى كه بعضى شربت شـهـادت نوشيدند, در اين هنگام گروهى تمام فضيلت را براى شهيدان قائل شدند, آيه فوق نازل شد و هر دو دسته را مشمول بهترين نعمتهاى الهى معرفى كرد, لذا بعضى از مفسران از اين تعبير چـنـيـن نـتـيـجه گرفتند كه مهم جان دادن در راه خداست چه از طريق شهادت باشد و چه از طريق مرگ طبيعى , هر كس براى خدا و در راه خدا بميرد مشمول ثواب شهيدان است .
(آيه )ـو در اين آيه نمونه اى از اين رزق حسن را بازگو كرده , مى گويد:((خداوند آنها را در محلى وارد مى كند كه از آن راضى و خشنود خواهند بود))(ليدخلنهم مدخلا يرضونه ).
اگر در اين جهان از منزل و ماواى خود به ناراحتى تبعيد و اخراج شدندخداوند در جهان ديگر آنها را در منزل و ماوايى جاى مى دهد كه از هر نظر موردرضايت آنهاست .
و در پـايـان مى فرمايد: ((و خداوند دانا و بردبار است )) (وان اللّه لعليم حليم ) ازاعمال بندگانش بـاخـبـر و در عـيـن حال بردبار است و در مجازات و كيفر عجله نمى كند تا مؤمنان در اين ميدان آزمايش پرورش يابند و آزموده شوند.
آيه ـ شان نزول : در بعضى از روايات آمده است كه جمعى از مشركان مكه با مسلمانان روبرو شدند در حـالـى كـه فـقط دو شب به پايان ماه محرم باقى مانده بود, مشركان به يكديگر گفتند: ياران محمد(ص ) در ماه محرم دست به پيكارنمى زنند و جنگ را حرام مى دانند و به همين دليل حمله را آغـاز كـردند, مسلمانان نخست بااصرار از آنها خواستند كه در اين ماه حرام جنگ را آغاز نكنند, ولى آنهاگوش ندادند, ناچار براى دفاع از خود وارد عمل شدند و مردانه جنگيدند وخداوند آنها را پيروز كرد.