بازگشت

هر امتي عبادتي دارد


در بـحـثـهاى گذشته كفتگوهايى پيرامون مشركان داشتيم , از آنجا كه مشركان بطور خصوص و مخالفان اسلام بطور عموم , جر و بحثهايى با پيامبر(ص ) پيرامون مسائل و احكام تازه اسلام داشتند و نـسـخ و دگـرگـونـى قـسـمتهايى از احكام شرايع پيشين را نقطه ضعفى براى شريعت اسلام مـى پنداشتند در حالى كه اين دگرگونيها نه تنها ضعف نبود بلكه يكى از برنامه هاى تكامل اديان مـحـسوب مى شد, لذا در اين آيه مى فرمايد ((براى هر امتى عبادتى قرار داديم تا آن عبادت را (در پيشگاه خدا)انجام دهند)) (لكل امة جعلنا منسكا هم ناسكوه ).
آيه گوياى اين حقيقت است كه امتهاى پيشين هركدام برنامه اى مخصوص به خود داشتند كه در آن شـرايـط خـاص از نـظـر زمـان و مكان و جهات ديگر كاملترين برنامه بوده است , ولى مسلما با دگرگون شدن آن شرايط لازم بود احكام تازه ترى جانشين آنها شود.
لـذا به دنبال اين سخن اضافه مى كند: ((پس نبايد در اين امر با تو به نزاع برخيزند)) (فلا ينازعنك فى الا مر).
بـه سوى پروردگارت دعوت كن كه برهدايت مستقيم قراردارى )) و راه راست همين است كه تو مى پويى (وادع الى ربك انك لعلى هدى مستقيم ).
هـرگـز گـفتگوها و ايرادهاى بى پايه آنان در روحيه تو كمترين اثرى نگذارد كه دعوتتت به سوى خداست , و مسير تو هدايت , و راهت مستقيم است !.
(آيـه )ـ((و اگـر آنها با تو به جدال برخيزند (و سخنان تو در دل آنها اثرنگذارد در پاسخ آنها) بگو: خدا از اعمالى كه شما انجام مى دهيد آگاهتر است )) (وان جادلوك فقل اللّه اعلم بما تعملون ).
(آيـه )ـ((و خـداوند روز قيامت در ميان شما در آنچه اختلاف داشتيدداورى مى كند)) (اللّه يحكم بـيـنـكـم يـوم القيمة فيما كنتم فيه تختلفون ) در صحنه قيامت كه صحنه بازگشت به توحيد و يكپارچگى و برطرف شدن اختلافات است حقايق را براى همه شما آشكار مى سازد.
(آيـه )ـو از آنجا كه قضاوت و داورى در قيامت نسبت به اختلافات واعمال بندگان نياز به علم و آگاهى وسيعى به همه آنها دارد, در اين آيه اشاره به علم بى پايان خدا كرده , چنين مى گويد: ((آيا نـمـى دانى كه خداوند آنچه را كه در آسمانها وزمين است مى داند))؟ (الم تعلم ان اللّه يعلم ما فى السموات والا رض ).
آرى (( همه اينها در كتابى ثبت است )) (ان ذلك فى كتاب ).
كتاب علم بى پايان خداوند, كتاب عالم هستى و جهان علت و معلول ,جهانى كه چيزى در آن گم نمى شود و نابود نمى گردد.
و لـذا در آخـريـن جمله مى فرمايد: ((اين بر خداوند آسان است )) (ان ذلك على اللّه يسير) چرا كه همگى موجودات با تمامى خصوصياتشان نزد او حضور دارند.
(آيه )ـباز قرآن سخن از مشركان و برنامه هاى غلط آنها مى گويد.
و از آنجا كه يكى از روشنترين دلائل بطلان شرك و بت پرستى اين است كه هيچ گونه دليل عقلى و نـقـلـى بـر جواز اين عمل دلالت نمى كند, در اين آيه مى فرمايد:((و آنها غير از خدا چيزهايى را مـى پرستند كه هيچ گونه دليلى خداوند براى آن نازل نكرده است )) (ويعبدون من دون اللّه ما لم ينزل به سلطانا).
در واقـع اين ابطال اعتقاد بت پرستان است كه معتقد بودند خدا اجازه بت پرستى را به آنها داده , و اين بتها شفيعان درگاه او مى باشند.
سـپـس اضـافه مى كند: آنها معبودهايى را مى پرستند كه : ((علم و دانشى به حقانيت آنها ندارند)) (وما ليس لهم به علم ) يعنى نه از طريق دستور الهى , و نه ازطريق دليل عقل هيچ حجت و برهانى براى كار خود مطلقا ندارند.
بـديـهى است كسى كه در اعتقاد و اعمال خود متكى به دليل روشنى نيست ,ستمگر است , هم به خـويـش ستم كرده , و هم به ديگران , و به هنگام گرفتار شدن درچنگال مجازات الهى هيچ كس قـدرت دفـاع از او نـدارد, لذا در پايان آيه مى گويد: ((وبراى ستمكاران ياور و راهنمايى نيست )) (وما للظالمين من نصير).
(آيـه )ـسـپـس به عكس العمل بت پرستان در برابر آيات خدا, و شدت لجاجت و تعصب آنها در يك جـمله كوتاه اشاره كرده , مى گويد: ((و هنگامى كه آيات روشن ما (كه بهره گيرى از آن براى هر صـاحـب عـقلى آسان است ) بر آنها خوانده مى شود, در چهره كافران آثار انكار را به خوبى مشاهده مى كنى )) (واذا تتلى عليهم آياتنا بينات تعرف فى وجوه الذين كفروا المنكر).
در حـقـيقت هنگام شنيدن اين آيات بينات , تضادى در ميان منطق زنده قرآن و تعصبات جاهلانه آنها پيدا مى شود, و چون حاضر به تسليم در برابر حق نيستند,بى اختيار آثار آن در چهره هاشان به صورت علامت انكار نقش مى بندد.
نـه تـنـهـا اثـر انـكـار و ناراحتى در چهره هاشان نماينان مى شود, بلكه بر اثرشدت تعصب و لجاج ((نـزديـك اسـت بـرخيزند و با مشتهاى گره كرده خود به كسانى كه آيات ما را بر آنها مى خوانند حمله كنند))! (يكادون يسطون بالذين يتلون عليهم آياتنا).
قرآن در برابر اين بى منطقان به پيامبر(ص ) دستور مى دهد: ((به آنها بگو: آيا(مى خواهيد) من شما را بـه بدتر از اين خبر دهم ! (بدتر از اين ) همان آتش سوزنده [دوزخ ] است ))! (قل افانبئكم بشر من ذلكم النار).
يـعنى اگر به زعم شما اين آيات بينات الهى شر است , چون با افكارمنحرف و نادرستتان هماهنگ نيست , من , بدتر از اين را به شما معرفى مى كنم ,كه همان مجازات دردناك الهى است كه در برابر اين لجاج و عناد سرانجام دامانتان را خواهد گرفت .
هـمـان آتـش سوزانى ((كه خداوند به كافران وعده داده , و بد سرانجامى است ))(وعدها اللّه الذين كفروا وبئس المصير).
در حـقيقت در برابر اين آتش مزاجان پرخاشگر كه شعله هاى عصبيت ولجاج , همواره در درونشان افـروخـتـه اسـت , پـاسـخى جز آتش دوزخ نيست ! چرا كه هميشه مجازات الهى تناسب نزديكى با چگونگى گناه و عصيان دارد.