بازگشت

سرنوشت غم انگيز يك قوم ديگر (قوم ثمود)


در ايـنجا به بحث پيرامون اقوام ديگرى كه بعد از نوح (ع ) بر سر كار آمدندپرداخته , و منطق آنها را كـه هـمـاهـنـگ مـنـطق كفار پيشين بوده , و همچنين سرنوشت دردناكشان را شرح مى دهد, و بحثهايى را كه در آيات گذشته ذكر شد تكميل مى كند.
نـخـست مى گويد: ((سپس جمعيت ديگرى را بعد از آنها به وجود آورديم )) وقوم تازه اى به روى كار آمدند (ثم انشانا من بعدهم قرنا آخرين ).
(آيـه )ـاز آنـجـا كـه بـشر نمى تواند بدون يك رهبر الهى باشد خداوند پيامبربزرگى را براى نشر دعـوت تـوحـيـد و آيين حق و عدالت به سوى آنها فرستاد چنانكه آيه مى گويد: ((و در ميان آنها رسـولـى از خـودشـان فرستاديم كه : پروردگار يكتا رابپرستيد جز او معبودى براى شما نيست )) (فارسلنا فيهم رسولا منهم ان اعبدوااللّه ما لكم من اله غيره ).
ايـن همان چيزى بود كه نخستين پايه دعوت همه پيامبران را تشكيل مى داداين نداى توحيد بود كه زيربناى همه اصلاحات فردى و اجتماعى است .
((با اين همه ازشرك و بت پرستى پرهيز نمى كنيد)) (افلا تتقون ).
منظور ((قوم ثمود)) است كه در سرزمينى در شمال حجاز زندگى مى كردند وپيامبر بزرگ الهى ((صـالـح )) براى هدايت آنها مبعوث شد, آنها كفر ورزيده و راه طغيان پيش گرفتند, سرانجام به وسيله صيحه آسمانى (صاعقه اى مرگبار) از ميان رفتند.
(آيـه )ـبه هر حال ببينيم عكس العمل اين قوم سركش در برابر نداى توحيدى اين پيامبر بزرگ چه بود؟ قرآن در اين آيه مى گويد: ((ولى اشرافيان (خودخواه ) از قوم او كه كافر بودند, و ديدار آخرت را تكذيب مى كردند, و درزندگى دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم گفتند: اين بشرى است مثل شـمـا, از آنچه شما مى خوريد مى خورد, و از آنچه مى نوشيد مى نوشد)) پس چگونه مى تواندپيامبر بـاشـد؟ (وقـال الملا من قومه الذين كفروا وكذبوا بلقا الا خرة واترفناهم فى الحيوة الدنيا ما هذا الا بشر مثلكم ياكل مما تاكلون منه ويشرب مما تشربون ).
آرى ! چـون دعـوت اين پيامبر بزرگ را مخالف هوسهاى خود مى ديدند ومزاحم منافع نامشروع و استكبار بى دليلشان , به ستيزه برخاستند, درست با همان منطقى كه سركشان قوم نوح داشتند.
(آيـه )ـسـپـس بـه يكديگر گفتند: ((اگر شما بشرى همانند خودتان را اطاعت كنيد بطور قطع زيانكاريد))! (ولئن اطعتم بشرا مثلكم انكم اذا لخاسرون ).
(آيـه )ـسـپـس بـه انـكـار معاد كه هميشه قبول آن سدى بر سر راه خودكامگان و هوسرانان است پـرداخـتـه و گـفتند: ((آيا (اين مرد) به شما وعده مى دهدهنگامى كه مرديد و خاك و استخوان (پوسيده ) شديد باز هم از قبرها بيرون مى آييد)) و حيات نوينى را آغاز مى كنيد؟! (ايعدكم انكم اذا متم وكنتم تراباوعظاما انكم مخرجون ).
(آيه )ـ((هيهات ! هيهات ! از اين وعده هايى كه به شما داده مى شود))وعده هاى بى اساس و توخالى ! (هيهات هيهات لما توعدون ).
اصـلا مـگـر مـمكن است انسانى كه مرد و خاك شد و ذرات آن به هر سوپراكنده گشت بازهم به زندگى باز گردد؟ چنين چيزى محال است محال !.
(آيـه )ـسـپـس بـا ايـن سخن , انكار معاد را تاكيد بيشترى كردند كه : ((مسلماغير از اين زندگى دنياى ماا چيزى در كار نيست , پيوسته گروهى از ما مى ميريم ونسل ديگرى جاى ما را مى گيرد (و بـعـد از مرگ ديگر هيچ خبرى نيست !) و ما هرگزبرانگيخته نخواهيم شد))! (ان هى الا حياتنا الدنيا نموت ونحيا وما نحن بمبعوثين ).
(آيه )ـسرانجام به عنوان يك جمع بندى در اتهامى كه نسبت به پيامبرشان داشتند چنين گفتند: ((او فـقط مردى دروغگوست كه بر خدا افترا بسته , وما هرگز به او ايمان نخواهيم آورد))! (ان هو الا رجل افترى على اللّه كذبا وما نحن له بمؤمنين ).
(آيـه )ـهـنـگامى كه غرور و طغيان آنها از حد گذشت و بى شرمى را درانكار رسالت و معجزات و دعـوت انـسـان سـاز پيامبرشان به آخرين حد رساندند, وخلاصه بر همه آنها اتمام حجت شد, اين پيامبر بزرگ الهى رو به درگاه خدا كرد و((گفت : پروردگارا! مرا در مقابل تكذيبهاى آنها يارى كن )) (قال رب انصرنى بماكذبون ).
آنها هر چه توانستند گفتند و هر تهمتى مى خواستند زدند, تو مرا كمك فرما.
(آيـه )ـپروردگار جهان ((به او فرمود: آنها به زودى از كار خود پشيمان خواهند گشت )) و ميوه درخـت تـلخى را كه نشانده اند خواهند چشيد (قال عما قليل ليصبحن نادمين ) اما زمانى پشيمان مى شوند كه سودى به حالشان ندارد.
(آيـه )ـو هـمـين طور شد ((ناگهان صيحه آسمانى آنها را به حق زير ضربات خود فرو گرفت )) (فاخذتهم الصيحة بالحق ).
صـاعـقه اى مرگبار با صدايى وحشت انگيز و مهيب فرود آمد, همه جا را تكان داد و درهم كوبيد و ويـران كـرد, و اجساد بى جان آنها را روى هم ريخت , به قدرى سريع و كوبنده بود كه حتى قدرت فرار از خانه هاشان پيدا نكردند و در درون همان خانه هايشان مدفون گشتند.
چـنـانـكه قرآن در پايان اين آيات مى گويد: ((ما آنها را همچون خار و خاشاك درهم كوبيده شده روى سيلاب قرار داديم )) (فجعلناهم غثا).
((دور باد قوم ستمگر)) از رحمت خداوند! (فبعدا للقوم الظالمين ).
اين در حقيقت نتيجه گيرى نهايى از كل اين آيات است كه آنچه در اين ماجراگفته شد از انكار و تـكـذيـب آيـات الهى و انكار معاد و رستاخيز سرچشمه مى گيرد, ونتيجه دردناك آن , مخصوص جمعيت و گروه معينى نيست , بلكه همه ستمگران رادر طول تاريخ شامل مى شود.