بازگشت

اقوام سركش يكي بعد از ديگري هلاك شدند


پس از پايان داستان قوم ثمود, قرآن در اينجا به اقوام ديگرى كه بعد از آنها وقبل از موسى (ع ) روى كـار آمدند اشاره كرده , مى گويد: ((سپس اقوام ديگرى را پس ازآنها پديد آورديم )) (ثم انشانا من بعدهم قرونا آخرين ).
چرا كه اين قانون و سنت خداوند بزرگ است كه فيض خود را قطع نمى كند واگر گروهى مانعى بر سر راه تكامل نوع بشر شدند آنها را كنار زده و اين قافله را درمسيرش همچنان پيش مى برد.
(آيـه )ـاما اين اقوام و طوائف گوناگون هركدام داراى زمان و اجل معينى بودند و ((هيچ امتى بر اجل و سر رسيد حتمى خود پيشى نمى گيرد و از آن تاخير نيزنمى كنند)) (ما تسبق من امة اجلها ومـا يستاخرون ) بلكه هنگامى كه فرمان قطعى پايان حيات آنها صادر مى شد از ميان مى رفتند, نه يك لحظه زودتر و نه ديرتر.
(آيـه )ـايـن آيه ناظر به اين حقيقت است كه دعوت پيامبران در طول تاريخ ‌هيچ گاه قطع نشده , مى فرمايد: ((ما سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم )) (ثم ارسلنا رسلنا تترا).
اين معلمان آسمانى يكى پس از ديگرى مى آمدند و مى رفتند, ولى اقوام سركش همچنان بر كفر و انـكـار خـود بـاقـى بـودند بطورى كه ((هر زمان رسولى براى (هدايت )قومى مى آمد او را تكذيب مى كردند)) (كلما جا امة رسولها كذبوه ).
هـنـگـامـى كـه ايـن كفر و تكذيب از حد گذشت و به قدر كافى اتمام حجت شد((ما اين امتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم )) و از صحنه روزگارمحوشان كرديم (فاتبعنا بعضهم بعضا).
آن چنان نابود شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنها باقى ماند آرى ! ((ما آنها رااحاديثى قرار داديم )) (وجعلناهم احاديث ).
و در پـايـان آيـه , هـمـچـون آيـات پـيـشين مى گويد: ((دور باد (از رحمت خدا)قومى كه ايمان نمى آورند)) (فبعدا لقوم لا يؤمنون ).
آنها نه تنها در اين دنيا دور از رحمت خدا بودند كه در سراى ديگر نيز ازرحمت الهى دورند.