بازگشت

پاكدلان پابرهنه


از جـمـله درسهايى كه داستان اصحاب كهف به ما آموخت اين بود كه معيارارزش انسانها پست و مـقـام ظـاهـرى و ثـروتـشـان نيست اين آيه در حقيقت همين مساله مهم را تعقيب مى كند و به پـيـامـبر(ص ) چنين دستور مى دهد: ((باكسانى باش كه پروردگار خودرا صبح وعصر مى خوانند وتنها رضاى اورامى طلبند))(واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوة والعشى يريدون وجهه ).
سـپـس به عنوان تاكيد ادامه مى دهد: ((و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا, چشمان خود را از آنها بر مگير!)) (ولا تعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا).
بـاز براى تاكيد افزونتر اضافه مى كند: ((و از كسانى كه قلبشان را از ياد خودغافل ساختيم اطاعت مكن )) (ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا).
((همانها كه از هواى نفس پيروى كردند)) (واتبع هويه ).
((و (هـمـانـها كه همه ) كارهايشان افراطى است )) و خارج از رويه و توام بااسرافكارى (وكان امره فـرطا) از آنجا كه طبع آدمى در لذتهاى مادى هميشه رو به افزون طلبى است , در همه شاخه هاى هوى و هوس , دائما رو به افراط گام برمى داردتا خود را هلاك و نابود سازد.
(آيـه )ـاهـمـيـت مـوضوع فوق به قدرى است كه قرآن در اين آيه با صراحت به پيامبر(ص ) چنين مـى گـويد: ((بگو: (اين برنامه من است و) اين حقيقتى است ازسوى پروردگارتان , پس هر كس مى خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيراشود) و هركس مى خواهد كافر گردد)) (وقل الحق من ربكم فمن شا فليؤمن ومن شا فليكفر).
اما بدانيد اين ظالمان دنياپرست كه با زندگى مرفه و پرزرق و برق وزينتهايشان لبخند تمسخر به لـبـاس پـشـمـيـنـه سـلمانها و بوذرها مى زنند عاقبت شوم وتاريكى دارند چرا كه : ((ما براى اين سـتـمـگـران آتشى فراهم كرده ايم كه سراپرده اش آنها را از هر سو احاطه كرده است ))) (انا اعتدنا للظالمين نارا احاط بهم سرادقها).
آرى ! آنها دراين زندگى دنيا هرگاه تشنه مى شدند صدا مى زدند,وخدمتكاران انواع نوشابه ها را در برابرشان حاضر مى كردند ((ولى در جهنم هنگامى كه تقاضاى آب مى كنند آبى براى آنها مى آورند هـمـچـون فلز گداخته ! كه (اگر نزديك صورت شود) صورتها را بريان مى كند))! (وان يستغيثوا يغاثوا بما كالمهل يشوى الوجوه ).
((چه بد نوشيدنى است ))؟! (بئس الشراب )!.
((و (دوزخ چه بد جايگاه و محل اجتماعى است ))؟! (وسات مرتفقا).
در ايـنجا در سراپرده هايشان انواع مشروبات وجود دارد, همين كه ساقى راصدا مى كنند جامهايى از شرابهاى رنگارنگ پيش روى آنها حاضر مى نمايند, دردوزخ نيز ساقى و آورنده نوشيدنى دارند, امـا چـه آبى ؟ آبى همچون فلز گداخته !آبى به داغى اشك سوزان يتيمان و آه آتشين مستمندان ! آرى هر چه آنجاست تجسمى از است از آنچه اينجاست ! (پناه بر خدا).
(آيـه )ـو از آنـجـا كـه روش قـرآن يـك روش آمـوزنـده تطبيقى است پس از بيان اوصاف و كيفر دنـيـاپرستان خودخواه , به بيان حال مؤمنان راستين و پاداشهاى فوق العاده ارزنده آنها مى پردازد نـخـسـت : بـصورت مختصر مى گويد: ((آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند, ما پاداش نـيـكـوكاران را ضايع نخواهيم كرد)) كم باشد يا زياد, كلى باشد يا جزيى , از هر كس , در هر سن و سال , و در هر شرايط (ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات انا لا نضيع اجر من احسن عملا ).
(آيه )ـسپس پاداشهاى آنها را شرح داده , مى فرمايد: ((آنان كسانى هستندكه بهشتهاى جاويدان از آن آنهاست )) (اولئك لهم جنات عدن ).
باغهايى از بهشت ((كه نهرها از زير درختان و قصرهايش جارى است )) (تجرى من تحتهم الا نهار).
((آنها در آنجا با دستبندهايى از طلا آراسته اند)) (يحلون فيها من اساورمن ذهب ).
((و لـباسهايى فاخر به رنگ سبز از حرير نازك و ضخيم در بر مى كنند))(ويلبسون ثيابا خضرا من سندس واستبرق ).
((در حالى كه بر تختها تكيه كرده اند)) (متكئين فيها على الا رائك ).
((چه پاداش خوبى است ))؟ (نعم الثواب ).
((و چه جمع نيكويى از دوستان )) (وحسنت مرتفقا).