بازگشت

گوشه اي از مجازات بدكاران


در آيـات گـذشـتـه چنانكه ديديم سخن از جهان برزخ درميان بود, و در اينجاسخن از قيامت و قسمتى از حالات مجرمان در آن جهان است .
نـخـسـت چـنين مى گويد: ((پس هنگامى كه در صور [ شيپور] دميده شودهيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى ميان آنها در آن روز نخواهد بود و از يكديگرتقاضاى كمك نمى كنند)) چون كاريى از كسى ساخته نيست (فاذا نفخ فى الصور فلا انساب بينهم يومئذ ولا يتسالون ).
طبق آيات قرآن دو بار ((نفخ صور)) مى شود: يك بار به هنگام پايان گرفتن اين جهان , و پس از آن تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند مى ميرند و مرگ سراسرعالم را فرا خواهد گرفت و پس از نـفـخ دوم , رسـتـاخـيز مردگان آغاز مى گردد و انسانهابه حيات نوين باز مى گردند, و آماده حساب و جزا مى شوند.
بـه هر حال در آيه فوق به دو قسمت از پديده هاى قيامت اشاره شده : يكى ازكار افتادن نسبهاست , زيـرا رابـطه خويشاوندى و قبيله اى كه حاكم بر نظام زندگى مردم اين جهان است سبب مى شود كـه افـراد مـجـرم از بسيارى از مجازاتها فرار كنند,و يا در حل مشكلاتشان از خويشاوندان كمك گـيـرند, اما در قيامت انسان است واعمالش , و هيچ كس نمى تواند حتى از برادر و فرزند و پدرش دفاع كند و يا مجازات او را به جان بخرد.
ديـگـر ايـن كـه : آنـها چنان در وحشت فرو مى روند كه از شدت ترس حساب وكيفر الهى از حال يـكـديـگـر بـه هـيچ وجه سؤال نمى كنند, آن روز روزى است كه مادر ازكودك شيرخوارش غافل مـى شـود, و بـرادر, برادر خود را فراموش مى كند مردم همچون مستان بنظر مى رسند ولى مست نيستند, عذاب خدا شديد است !.
(آيه )ـبعد از قيام قيامت , نخستين مساله , مساله سنجش اعمال است باميزان مخصوصى كه در آن روز بـراى اين كار تعيين شده , گروهى اعمال پروزنى دارند كه ترازوى اعمال را سنگين مى كند, دربـاره اين گروه مى فرمايد: ((كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است همان رستگارانند)) (فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون ).
بطورى كه از روايات مختلف بر مى آيد ميزان سنجش اعمال انسانها و حتى خود انسانها در آن روز پيشوايان بزرگ و انسانهاى نمونه اند.
بـنـابـراين نسانها و اعمالشان را با پيامبران بزرگ و اوصياى آنها مقايسه مى كنند, و در اين مقايسه روشن مى شود كه تا چه اندازه به آنها شباهت دارند.
(آيـه )ـ((و امـا آنـها كه (بر اثر نداشتن ايمان و عمل صالح ) وزنه اعمالشان سبك (يا بى وزن ) باشد كـسـانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده (وزيان كردند) در جهنم جاودانه خواهند ماند)) (ومن خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم فى جهنم خالدون ).
آنـهـا بزرگترين سرمايه يعنى هستى خويش را در اين بازار تجارت دنيا از دست دادند بى آنكه در برابر آن چيز ارزشمندى به دست آورند.
(آيـه )ـايـن آيه بخشى از عذابهاى دردناك آنها را چنين شرح مى دهد:((شعله هاى گرم و سوزان آتش , همچون شمشير به صورتهاى آنها نواخته مى شود))(تلفح وجوههم النار).
((و آنها (از شدت ناراحتى و عذاب ) در دوزخ چهره اى عبوس (و درهم كشيده ) دارند)) (وهم فيها كالحون ) بطورى كه لبهايشان از هم باز مى ماند.
(آيـه )ـدر آيـات گـذشـتـه سخن از مجازات دردناك دوزخيان بود, و درتعقيب آن گوشه اى از گفتگوى پروردگار را با آنها بازگو مى كند نخست خداوندآنها را با اين سخن عتاب آميز مخاطب سـاخـته ,مى فرمايد: ((آيا آيات من بر شماخوانده نمى شد پس آن را تكذيب مى كرديد))؟ (الم تكن آياتى تتلى عليكم فكنتم بها تكذبون ).
(آيـه )ـنـهـا در پـاسـخ اين سؤال اعتراف مى كنند و ((مى گويند: (آرى چنين است ) پروردگارا! بـدبـخـتـى ما, بر ما چيره شد, و ما قوم گمراهى بوديم )) (قالوا ربناغلبت علينا شقوتنا وكنا قوما ضلين ).
(آيه )ـشايد با اين اعترافات مى خواهند جلب رحمت پروردگار كنند لذابلافاصله اضافه مى كنند: ((پـروردگـارا! مـا را از ايـن آتش بيرون ببر)) و به دنيا بازگردان تاعمل صالح انجام دهيم (ربنا اخرجنا منها).
((هـرگاه بار ديگر برنامه هاى سابق را تكرار كرديم ما قطعا ستمگريم )) و شايسته عفو تو نخواهيم بود (فان عدنا فانا ظالمون ).
آنـهـا ايـن سـخـن را در حـالى مى گويند كه گويى از اين واقعيت بى خبرند كه سراى آخرت دار جزاست نه عمل , و بازگشت به دنيا ديگر امكان پذير نيست .
(آيه )ـبه همين دليل با قاطعيت تمام به آنها پاسخ داده مى شود خداوند((مى گويد: دور شويد (و همچنان در دوزخ بمانيد, خاموش شويد) و با من سخن مگوئيد))! (قال اخسئوا فيها ولا تكلمون ).
(آيه )ـسپس دليل اين سخن را چنين بيان مى كند: آيا فراموش كرده ايد((كه گروهى از بندگانم مـى گـفـتـنـد: پـروردگـارا! مـا ايـمـان آورديـم , مـا را بـبـخـش و بر ما رحم كن , و تو بهترين رحـم كـنـنـدگـانـى ))؟! (انـه كان فريق من عبادى يقولون ربنا آمنافاغفرلنا وارحمنا وانت خير الراحمين ).
(آيه )ـ((اما شما آنها را به باد مسخره گرفتيد (و آنقدر در اين كار اصراركرديد) تا شما را از ياد من غـافـل كردند و شما به آنان مى خنديديد)) (فاتخذتموهم سخريا حتى انسوكم ذكرى وكنتم منهم تضحكون ).
(آيـه )ـ((ولـى من امروز به خاطر آن صبر و استقامت و پايمردى (در مقابل آن همه استهزا و عدم تـزلزل در برنامه هاى الهيشان ) آنها را پاداش دادم , آنها پيروز ورستگارند)) (انى جزيتهم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون ).
و اما شما شما امروز در بدترين حالات و دردناكترين عذاب گرفتاريد و كسى به فريادتان نمى رسد و بايد هم چنين باشيد كه مستحق اين كيفريد.