بازگشت

داستان پرماجراي افك (تهمت عظيم )((5))


شما كه سابقه زشت و رسواى اين گروه منافقان را مى دانستيد, چراساكت شديد .
(آيه )ـتا اينجا سرزنش و ملامت آنها جنبه هاى اخلاقى و معنوى داشت كه به هرحال جاى اين نبود كه مؤمنان در برابر چنين تهمت زشتى سكوت كنند و ياآلت دست شايعه سازان كوردل گردند.
سـپـس بـه بعد قضائى مساله توجه كرده , مى گويد: ((چرا چهار شاهد براى آن نياوردند))؟ (لولا جاؤا عليه باربعة شهدا).
((اكـنون كه اين گواهان را نياوردند پس آنها نزد خدا دروغگويانند)) (فاذ لم ياتوا بالشهدا فاولئك عنداللّه هم الكاذبون ).
ايـن مـؤاخـذه و سرزنش نشان مى دهد كه دستور اقامه شهود چهارگانه وهمچنين حد قذف در صورت عدم آن , قبل از آيات ((افك )) نازل شده بود.
(آيـه )ـسرانجام تمام اين سرزنشها را جمع بندى كرده , مى گويد: ((و اگرفضل و رحمت الهى در دنـيـا و آخـرت شـامل حال شما نمى شد به خاطر اين گناهى كه در آن وارد شديد عذاب سختى دامانتان را مى گرفت )) (ولولا فضل اللّه عليكم ورحمته فى الدنيا والا خرة لمسكم فيما افضتم فيه عذاب عظيم ).
(آيـه )ـاين آيه در حقيقت توضيح و تبيين بحث گذشته است كه چگونه آنها حتى مؤمنان در اين گـنـاه بـزرگ بـر اثر سهل انگارى غوطه ور شدند, مى گويد:به خاطر بياوريد ((هنگامى را كه (به اسـتـقـبـال ايـن دروغ بـزرگ مـى رفتيد و) اين شايعه رااز زبان يكديگر مى گرفتيد)) (اذ تلقونه بالسنتكم ).
((و بـا دهـان خود سخنى مى گفتيد كه به آن علم و يقين نداشتيد)) (وتقولون بافواهكم ما ليس لكم به علم ).
((و گـمـان مى كرديد اين مساله كوچكى است در حالى كه در نزد خدا بزرگ است )) (وتحسبونه هينا وهو عنداللّه عظيم ).
در حديثى از اميرمؤمنان على (ع ) مى خوانيم : شديدترين گناهان گناهى است كه صاحبش آن را سبك بشمارد.
در واقع اين آيه به سه قسمت از گناهان بزرگ آنها اشاره مى كند:.
((نخست )) به استقبال اين شايعه رفتن و از زبان يكديگر گرفتن .
((دوم )) منتشر ساختن شايعه اى را كه هيچ گونه علم و يقين به آن نداشتند.
((سوم )) كوچك شمردن شايعه و به عنوان يك وسيله سرگرمى از آن استفاده كردن .
(آيـه )ـو از آنـجـا كـه ايـن حادثه بسيار مهمى بود كه گروهى از مسلمانان آن را سبك و كوچك شـمـرده بـودند بار ديگر در اين آيه روى آن تكيه كرده , و موجى تازه از سرزنش بر آنها مى بارد, و تـازيـانـه اى محكمتر بر روح آنها مى نوازد, و مى گويد:((چرا هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد: ما حـق نـداريم كه به اين سخن تكلم كنيم ,خداوندا! منزهى تو, اين بهتان بزرگى است ))! (ولولا اذ سمعتموه قلتم ما يكون لناان نتكلم بهذا سبحانك هذا بهتان عظيم ).
در واقـع قـبـلا تنها به خاطر اين ملامت شده بودند كه چرا با حسن ظن نسبت به كسانى كه مورد اتهام واقع شده بودند نگاه نكردند, اما در اينجا مى گويد علاوه برحسن ظن , شما مى بايست هرگز به خود اجازه ندهيد كه لب به چنين تهمتى بگشاييد, تا چه رسد كه عامل نشر آن شويداز مجموع آيات (11ـ16) استفاده مى شود كه شخص بى گناهى را به هنگام نزول اين آيات متهم به عمل منافى عفت نموده بودند, و اين شايعه در جامعه پخش شده بود.
و نـيز گروهى از منافقان به ظاهر مسلمان مى خواستند از اين حادثه بهره بردارى غرض آلودى به نـفـع خـويش و به زيان جامعه اسلامى و متزلزل ساختن وجاهت عمومى پيامبر كنند كه اين آيات فـوق نـازل شـد و بـا قاطعيت بى نظيرى با اين حادثه برخورد كرد, و منحرفان بد زبان و منافقان تيره دل را محكم بر سر جاى خودنشاند.
بديهى است اين احكام در هر محيط و هر عصر و زمان جارى است .
قرآن در اين آيه بى آنكه اصل حادثه را مطرح كند مى گويد: ((مسلما كسانى كه آن تهمت عظيم را مطرح كردند گروهى (متشكل و توطئه گر) از شما بودند)) (ان الذين جاؤا بالا فك عصبة منكم ).
سـپـس به مؤمنانى كه از بروز چنين اتهامى نسبت به شخص پاكدامنى سخت ناراحت شده بودند دلدارى مى دهد كه : ((اما گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بداست بلكه خير شما در آن است )) (لا تحسبوه شرا لكم بل هو خير لكم ).
چـرا كه پرده از روى نيات پليد جمعى از دشمنان شكست خورده و منافقان كوردل برداشت , و اين بـدسـيـرتـان خـوش ظـاهر را رسوا ساخت , و چه بسا اگر اين حادثه نبود و آنها همچنان ناشناخته مى ماندند در آينده ضربه سخت تر وخطرناكترى مى زدند.
ايـن ماجرا به مسلمانان درس داد كه پيروى از شايعه سازان , آنها را به روزهاى سياه مى كشاند بايد در برابر اين كار به سختى بايستند.
سپس در ادامه اين آيه به دو نكته اشاره مى كندS( نخست اين كه مى گويد: ((آنهاهركدام سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند)) (لكل امرئ منهم مااكتسب من الا ثم ).
اشـاره بـه ايـن كه مسؤوليت عظيم سردمداران و بنيانگذاران يك گناه هرگز مانع از مسؤوليت ديگران نخواهد بود.
نكته دوم اين كه : ((واز آنان كسى كه بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست )) (والذى تولى كبره منهم له عذاب عظيم ).
(آيـه )ـسـپـس روى سـخن را به مؤمنانى كه در اين حادثه فريب خوردند وتحت تاثير واقع شدند كـرده و آنـهـا را شـديـدا طـى چند آيه مورد سرزنش قرار داده ,مى گويد: ((چرا هنگامى كه اين (تهمت ) را شنيديد مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسى كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند))؟! (لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون والمؤمنات بانفسهم خيرا).
يـعـنـى چـرا هنگامى كه سخن منافقان را در باره افراد مؤمن استماع كرديدبا حسن ظن به ديگر مؤمنان كه به منزله نفس خود شما هستند برخوردنكرديد.
((و (چرا) نگفتند اين يك دروغى بزرگ و آشكار است )) (وقالوا هذا افك مبين ).