بازگشت

پيامبر را تنها نگذاريد


در چـنـد آيـه قبل , سخن از لزوم اطاعت خدا و پيامبر(ص ) درميان بود و يكى از شؤون اطاعت آن اسـت كـه بـدون اذن و فـرمـان او كارى نكنند, لذا در اين آيه مى فرمايد: ((مؤمنان واقعى كسانى هـسـتـنـد كـه ايمان به خدا و رسولش آورده اند وهنگامى كه در كار مهمى كه حضور جمعيت را ايجاب مى كند با او باشند, بدون اذن و اجازه او به جايى نمى روند)) (انما المؤمنون الذين آمنوا باللّه ورسوله واذا كانوامعه على امر جامع لم يذهبوا حتى يستاذنوه ).
مـنـظـور از ((امـر جامع )) هر كار مهمى است كه اجتماع مردم در آن لازم است خواه مساله مهم مـشـورتـى بـاشـد, خـواه مـطلبى پيرامون جهاد و مبارزه با دشمن , وخواه نماز جمعه در شرايط فوق العاده , و مانند آن .
در حـقـيقت اين يك دستور انضباطى است كه هيچ جمعيت و گروه متشكل ومنسجم نمى تواند نـسـبـت بـه آن بى اعتنا باشد, چرا كه در اين گونه مواقع گاهى حتى غيبت يك فرد گران تمام مى شود و به هدف نهايى آسيب مى رساند.
ولى اگر رهبر, غيبت او را مضر تشخيص نداد, به او اجازه مى دهد و در غيراين صورت بايد بماند و گاهى كار خصوصى خود را فداى هدف مهمتر كند.
لـذا در دنـبال اين جمله اضافه مى كند: ((كسانى كه از تو اجازه مى گيرند آنها به راستى ايمان به خـدا و رسـولش آورده اند)) ايمانشان تنها با زبان نيست , بلكه با روح وجان مطيع فرمان تواند (ان الذين يستاذنونك اولئك الذين يؤمنون باللّه ورسوله ).
((در ايـن صـورت هـرگاه از تو براى بعضى از كارهاى مهم خود اجازه بخواهندبه هر كس از آنها مى خواهى (و صلاح مى بينى ) اجازه ده )) (فاذاستاذنوك لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم ).
و در پـايـان آيـه مـى فرمايد: هنگامى كه به آنها اجازه مى دهى ((براى آنان استغفار كن كه خداوند آمرزنده و مهربان است )) (واستغفر لهم اللّه ان اللّه غفوررحيم ).
ايـن تعبير نشان مى دهد كه تا مى توانند از گرفتن اجازه خوددارى كنند وفداكارى و ايثار نمايند كـه حـتـى پس از اجازه باز عمل آنها ترك اولى است , مباداحوادث جزئى را بهانه ترك گفتن اين برنامه هاى مهم قرار دهند.
الـبـته اين دستور انضباطى مهم اسلامى مخصوص پيامبر و يارانش نبوده است بلكه در برابر تمام رهـبـران و پـيشوايان الهى ـاعم از پيامبر و امام و علمائى كه جانشين آنها هستندـ رعايت آن لازم است , چرا كه مساله سرنوشت مسلمين و نظام جامعه اسلامى در آن مطرح مى باشد, و حتى علاوه بر دستور قرآن مجيد, عقل ومنطق نيز حاكم به آن است .
(آيـه )ـسـپس دستور ديگرى در ارتباط با فرمانهاى پيامبر اسلام (ص ) بيان كرده , مى گويد: صدا كـردن پيامبر را در ميان خود, مانند صدا كردن يكديگر قرارندهيد)) (لا تجعلوا دعا الرسول بينكم كدعا بعضكم بعضا).
او هنگامى كه شما را براى مساله اى فرا مى خواند حتما يك موضوع مهم الهى و دينى است , بايد آن را بـا اهـميت تلقى كنيد, و بطور جدى روى آن بايستيد,كه فرمانش فرمان خدا و دعوتش دعوت پروردگار است .
سپس ادامه مى دهد, ((خداوند كسانى از شما را كه (براى جدا شدن ازبرنامه هاى مهم پيامبر پشت سـر ديـگران پنهان مى شوند, و يكى پس از ديگرى فرارمى كنند مى داند)) و مى بيند (قد يعلم اللّه الذين يتسللون منكم لواذا).
((پـس آنـهـا كـه فرمان او را مخالفت مى كنند بايد بترسند از اين كه فتنه اى دامنشان را بگيرد, يا عذاب دردناك به آنها برسد)) (فليخذر الذين يخالفون عن امره ان تصيبهم فتنة او يصيبهم عذاب اليم ).
(آيـه )ـاين آيه كه آخرين آيه سوره نور است اشاره لطيف و پرمعنايى است به مساله مبد و معاد كه انگيزه انجام همه فرمانهاى الهى است مى فرمايد:((آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است )) (الا ان للّه مافى السموات والا رض ).
خـدايـى كـه علم و دانش او همه جهان را در بر مى گيرد و ((مى داند آنچه را شمابر آن هستيد)) (قد يعلم ما انتم عليه ) روش شما, اعمال شما, عقيده و نيت شما,همه براى او آشكار است .
و تمام اين امور بر صفحه علم او ثبت است ((و آن روز كه انسانها به سوى اوباز مى گردند آنها را از اعمالى كه انجام داده اند آگاه مى سازد)) و نتيجه آن را هر چه باشد به آنها مى دهد (ويوم يرجعون اليه فينبئهم بما عملوا).
((و خدا به هر چيزى داناست )) (واللّه بكل شى عليم ).
قـابل توجه اين كه در اين آيه سه بار روى علم خدا نسبت به اعمال انسانهاتكيه شده است و اين به خـاطـر آن اسـت كـه انـسان هنگامى كه احساس كند, كسى بطور دائم مراقب اوست , و ذره اى از پنهان و آشكارش بر او مخفى نمى ماند اين اعتقاد و باور اثر تربيتى فوق العاده روى او مى گذارد و ضامن كنترل انسان در برابرانحرافات و گناهان است .
((پايان سوره نور)).