بازگشت

(آيه )ـ محاكمه معبودان و عابدان گمراه


از آنجا كه در آيات گذشته , سخن از سرنوشت مؤمنان و مشركان در قيامت وپاداش و كيفر اين دو گـروه بـود, در ايـنـجـا هـمين موضوع را به شكل ديگرى ادامه مى دهد و سؤالى را كه خداوند از معبودهاى ((مشركان )) در قيامت مى كند همراه جواب آنها به عنوان يك هشدار بيان مى فرمايد.
نخست مى گويد: ((و (به يادآور) روزى را كه خداوند همه آنها و معبودهايشان را كه غير از ((اللّه )) پـرسـتـش مـى كردند جمع و محشور مى كند)) (ويوم يحشرهم ومايعبدون من دون اللّه ) منظور, معبودهاى انسانى (همچون مسيح ) يا شيطانى (همچون جن ) و يا ((فرشتگان )) است .
((آنـگاه به آنها مى گويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خود آنها راه راگم كردند))؟! (فيقول انتم اضللتم عبادى هؤلا ام هم ضلوا السبيل ).
(آيه )ـاما آنها در پاسخ (مى گويند: منزهى تو اى پروردگار! براى ماشايسته نبود كه اوليايى غير از تو برگزينيم )) (قالوا سبحانك ما كان ينبغى لنا ان نتخذمن دونك من اوليا).
نـه تنها ما آنها را به سوى خود دعوت نكرديم , بلكه ما به ولايت و عبوديت تو معترف بوديم و غير از تو را معبود براى خود و ديگران برنگزيديم !.
عـلت انحراف آنها اين بود كه : ((آنان و پدرانشان را از نعمتها و مواهب دنيابرخوردار نمودى (آنان بـه جـاى اين كه شكر نعمتت را به جا آورند در شهوات وكامجوييها فرو رفتند) تا ياد تو را فراموش كردند)) (ولكن متعتهم وآباهم حتى نسواالذكر).
و به راستى زندگى مرفه براى جمعيتى كه ظرفيت كافى ندارند, و پايه هاى ايمانشان سست است ((غرورآفرين )) است .
و به همين دليل ((تباه و هلاك گشتند)) (وكانوا قوما بورا).
(آيه )ـدر اينجا خداوند روى سخن را به مشركان كرده , مى گويد: ببينيد((اين معبودان شما را در آنچه مى گوييد تكذيب كردند)) (فقد كذبوكم بما تقولون ).
مى گفتيد: اينها شما را از راه منحرف كردند و به سوى عبادت خود دعوت نمودند در حالى كه آنها گفته شما را دروغ مى شمرند.
و چـون چـنـيـن اسـت و خـود مرتكب انحراف خويش بوده ايد, ((اكنون نمى توانيد عذاب الهى را بـرطـرف سـازيـد (و خويش را يارى كنيد و) يا از كسى يارى بطلبيد)) (فما تستطيعون صرفا ولا نصرا).
((و هـر كـس از شـما ستم كند, عذاب شديد و بزرگى به او مى چشانيم )) (ومن يظلم منكم نذقه عذابا كبيرا).
آيـه ـ شـان نـزول : جـمـعـى از مـفسران در شان نزول اين آيه چنين آورده اندكه جمعى از سران مـشـركـان خـدمـت پيامبر(ص ) آمدند و گفتند: اى محمد! تو از ماچه مى خواهى ؟ اگر رياست مـى طـلـبى ما تو را سرپرست خود مى كنيم , و اگر علاقه به مال دارى از اموال خود براى تو جمع مـى كـنـيـم , اما هنگامى كه ديدند پيامبر تسليم نشد به بهانه جويى پرداختند و گفتند: تو چگونه فـرسـتاده خدا هستى با اين كه غذامى خورى و در بازارها توقف مى كنى ؟! و گفتند: او مى خواهد حكمران ما شود, درحالى كه روش او مخالف سيره پادشاهان است !.
آيه نازل شد و اين حقيقت را روشن ساخت كه روش پيامبر اسلام روش همه پيامبران پيشين است .