بازگشت

(آيه )ـ خدايا, مردم قرآن را ترك كردند


از آن جـا كه در آيات گذشته انواع بهانه جوييهاى مشركان لجوج و افرادبى ايمان مطرح شده بود, اين آيه ناراحتى و شكايت پيامبر اسلام (ص ) را در پيشگاه خدا از كيفيت برخورد اين گروه با قرآن بازگو كرده , مى گويد: ((پيامبر بر پيشگاه خداعرضه داشت : پروردگارا! اين قوم من قرآن را ترك گفتند و از آن دورى جستند))(وقال الرسول يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا).
ايـن سـخـن و ايـن شـكـايـت پـيـامـبر(ص ) امروز نيز همچنان ادامه دارد, كه از گروه عظيمى ازمـسلمانان به پيشگاه خدا شكايت مى برد كه اين قرآن را به دست فراموشى سپردند, قرآنى كه مملو از بـرنـامـه هـاى زندگى مى باشد, اين قرآن را رها ساختند وحتى براى قوانين مدنى و جزائيشان دست گدايى به سوى ديگران دراز كردند!.
قـرآن در مـيان آنها به صورت يك كتاب تشريفاتى درآمده است , تنها الفاظش را با صداى جالب از دسـتگاههاى فرستنده پخش مى كنند, و جاى آن دركاشى كاريهاى مساجد به عنوان هنر معمارى است , براى افتتاح خانه نو, و ياحفظ مسافر, و شفاى بيماران , و حداكثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مى كنند.
آرى ! امروز هم پيامبر(ص ) فرياد مى زند: ((خدايا! قوم من قرآن را مهجورداشتند))!.
(آيـه )ـايـن آيـه براى دلدارى پيامبر گرامى اسلام (ص ) ـكه با اين موضعگيرى خصمانه دشمنان مـواجـه بودـ مى فرمايد: ((و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم )) (وكذلك جعلنا لكل نبي عدوا من المجرمين ).
فقط تو نيستى كه با عداوت سرسختانه اين گروه روبرو شده اى , همه پيامبران در چنين شرايطى قـرار داشـتـنـد كـه گروهى از ((مجرمان )) به مخالفت آنها بر مى خاستندو كمر دشمنى آنان را مى بستند.
ولـى بـدان تـو تـنها و بدون ياور نيستى ((همين بس كه خدا هادى و راهنما, و يارو ياور توست )) (وكفى بربك هاديا ونصيرا).
نه وسوسه هاى آنها مى تواند تو را گمراه سازد چرا كه هادى خداست , و نه توطئه هاى آنها مى تواند تـو را درهـم بشكند چرا كه ياورت پروردگار است كه علمش برترين علمها و قدرتش مافوق همه قدرتهاست .
خلاصه تو بايد بگويى :.
هزار دشمنم ار مى كنند قصد هلاك ـــــ توام چو دوستى از دشمنان ندارم باك .
(آيه )ـباز در اين آيه به يكى ديگر از بهانه جوييهاى اين مجرمان بهانه جو اشاره كرده , مى گويد: ((و كـافـران گـفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نمى شود))؟! (وقال الذين كفروا لولا نزل عليه القرآن جملة واحدة ).
اصـولا بـهـتـر بـود خـود پـيـامـبر(ص ) نيز از تمام اين قرآن يكجا با خبر باشد تا هرچه مردم از او مى خواهند و مى پرسند فورا پاسخ گويد.
در دنباله آيه به آنها چنين پاسخ مى گويد: ((اين به خاطر آن است كه قلب تو رابه وسيله آن محكم داريم و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم )) (كذلك لنثبت به فؤادك ورتلناه ترتيلا ).
قرآن مجموعه اى است از اوامر و نواهى , احكام و قوانين , تاريخ و موعظه , ومجموعه اى از استراتژى و تـاكـتيكهاى مختلف در برخورد با حوادثى كه در مسيرامت اسلامى به سوى جلو پيش مى آمده است .
چـنـيـن كـتابى كه همه برنامه حتى قوانين كلى را از طريق حضور در صحنه هاى زندگى مردم تـبـيـيـن و اجـرا مـى كند امكان ندارد قبلا يكجا تدوين و تنظيم شود, اين بدان مى ماند كه رهبر بـزرگى براى پياده كردن انقلاب تمام اعلاميه ها و بيانيه ها و امرو نهى هايش را كه به مناسبتهاى مختلف ايراد مى شود يكجا بنويسد و نشر دهد, آياهيچ كس مى تواند چنين سخنى را عاقلانه بداند؟! .
(آيـه )ـسـپس براى تاكيد بيشتر روى پاسخ فوق مى فرمايد: ((آنها هيچ مثلى براى تو نمى آورند (و هـيـچ بـحـث و سـخـنـى را براى تضعيف دعوت تو طرح نمى كنند) مگر اين كه ما حق را براى تو مى آوريم , و تفسيرى بهتر)) و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند! (ولا ياتونك بمثل الا جئناك بالحق واحسن تفسـيرا).
(آيـه )ـو از آنجا كه اين دشمنان كينه توز و مشركان متعصب و لجوج بعد ازمجموعه ايرادات خود چنين استنتاج كرده بودند كه محمد و يارانش با اين صفات واين كتاب و اين برنامه هايى كه دارند بدترين خلق خدايند ـالعياذباللّه ـ و چون ذكراين سخن با كلام فصيح و بليغى همچون قرآن تناسب نـداشـت در ايـن آيـه خـداونـد به پاسخ اين سخن مى پردازد بى آنكه اصل گفتار آنها را نقل كند, مـى گـويـد: تو گمراه نيستى ((آنان كه بر صورتهايشان به سوى جهنم محشور مى شوند بدترين مـحـل رادارنـد و گمراه ترين افرادند)) (الذين يحشرون على وجوههم الى جهنم اولئك شرمكانا واضل سبيلا ).
ايـن از يـك سو نشانه خوارى و ذلت آنهاست , چرا كه آنها در دنيا نهايت كبر وغرور و خودبرتربينى نسبت به خلق خدا داشتند, و از سوى ديگر تجسمى است ازگمراهيشان در اين جهان .
در مـقـابـل گروهى قامتهايى همچون سرو دارند و صورتهاى درخشانى همچون ماه , با گامهاى بلند بسرعت به سوى بهشت مى روند.