بازگشت

(آيه )ـ صفات ويژه بندگان خاص خدا


از ايـن بـه بعد بحث جامع و جالبى پيرامون صفات ويژه بندگان خاص پروردگار كه تحت عنوان ((عـبـاد الـرحمن )) آمده , مطرح مى شود, و دوازده صفت ازصفات ويژه آنان را بيان مى كند و در حـقـيقت تكميلى است براى آيات گذشته كه مشركان لجوج هنگامى كه نام خداوند رحمان برده مى شد از سر استهزا و غرورمى گفتند: رحمان چيست ؟.
جايى كه بندگان او اين قدر عالى مقام و با شخصيتند عظمت خداى رحمان را بهتر مى توان درك كرد.
نخست مى گويد: ((و بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه باآرامش و بى تكبر بر روى زمين راه مى روند)) (وعباد الرحمن الذين يمشون على الا رض هونا).
نـخـستين توصيف نفى كبر و غرور و خودخواهى است كه در تمام اعمال انسان و حتى در كيفيت راه رفتن او آشكار مى شود زيرا ملكات اخلاقى هميشه خودرا در لابلاى اعمال و گفتار و حركات انـسـان نـشـان مى دهند, تا آنجا كه از چگونگى راه رفتن يك انسان مى توان با دقت و موشكافى به قسمت قابل توجهى از اخلاق اوپى برد.
آرى ! آنها متواضعند, و تواضع كليد ايمان است .
دومين وصف آنها حلم و بردبارى است چنانكه قرآن در ادامه همين آيه مى گويد: ((و هنگامى كه جاهلان آنها را مورد خطاب قرار مى دهند (و به جهل وجدال و سخنان زشت مى پردازند) در پاسخ آنـهـا سـلام مى گويند)) (واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلا ما) سلامى كه نشانه بى اعتنايى توام با بزرگوارى است , نه ناشى از ضعف , نه سلام تحيت كه نشانه محبت و پيوند دوستى است .
(آيـه )ـدر اين آيه به سومين ويژگى آنها كه عبادت خالصانه پروردگاراست پرداخته , مى گويد: ((و آنـهـا كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى كنند)) (والذين يبيتون لربهم سجدا وقياما).
در ظلمت شب كه چشم غافلان در خواب است و جايى براى تظاهر و رياوجود ندارد خواب خوش را بـر خـود حـرام كـرده و بـه خـوشـتر از آن ذكر خدا و قيام وسجود در پيشگاه با عظمت اوست مـى پـردازد, پاسى از شب را به مناجات بامحبوب مى گذرانند, و قلب و جان خود را با ياد و نام او روشن مى كنند.
(آيـه )ـچهارمين صفت ويژه آنان خوف و ترس از مجازات و كيفرالهى است ((و آنها كسانى هستند كه پيوسته مى گويند: پروردگارا! عذاب جهنم را از مابرطرف گردان كه عذابش سخت و شديد و پردوام است )) (والذين يقولون ربنااصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها كان غراما).
(آيه )ـ((چرا كه جهنم بد جايگاه و بد محل اقامتى است )) (انها سات مستقرا ومقاما).
با اين كه آنها شبها به ياد خدا هستند و به عبادتش مشغول , و روزها در مسيرانجام وظيفه گام بر مـى دارنـد بـاز هـم قـلوبشان مملو از ترس مسؤوليتهاست , همان ترسى كه عامل نيرومندى براى حركت به سوى انجام وظيفه بيشتر و بهتر است .
(آيـه )ـسـپـس بـه پنچمين صفت ممتاز ((عبادالرحمن )) كه اعتدال و دورى ازهرگونه افراط و تـفريط در كارها مخصوصا در مساله انفاق است اشاره كرده ,مى فرمايد: ((و آنها كسانى هستند كه بـه هـنـگام انفاق , نه اسراف مى كنند و نه سخت گيرى , بلكه در ميان اين دو حد اعتدال را رعايت مى كنند)) (والذين اذا انفقوالم يسرفوا ولم يقتروا وكان بين ذلك قواما).
جالب توجه اين كه سخن را روى كيفيت انفاق آنان مى برد ـاصل انفاق كردن را مسلم مى گيردـ و مـى گـويـد: انـفـاقـى عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سخت گيرى دارند, نه آن چنان بذل و بـخـشـشـى كـنند كه زن و فرزندشان گرسنه بمانند, و نه آن چنان سختگير باشند كه ديگران از مواهب آنها بهره نگيرند.
(آيه )ـششمين ويژگى ((عبادالرحمن )) توحيد خالص است كه آنها را ازهرگونه شرك و دوگانه و يا چندگانه پرستى دور مى سازد.
مـى فرمايد: ((و آنها كسانى هستند كه معبود ديگرى را با خداوند نمى خوانند))(والذين لا يدعون مع اللّه الــها آخر).
نـور تـوحـيد سراسر قلب آنها و زندگى فردى و اجتماعيشان را روشن ساخته وتيرگى و ظلمت شرك از آسمان فكر و روح آنها بكلى رخت بربسته است .
هـفـتـمـيـن صـفت , پاكى آنها از آلودگى به خون بى گناهان است : ((و آنها هرگزانسانى را كه خـداوند (خونش را) حرام شمرده ـجز به حق ـ به قتل نمى رسانند))(ولا يقتلون النفس التى حرم اللّه الا بالحق ).
از آيـه فـوق به خوبى استفاده مى شود كه تمام نفوس انسانى در اصل محترمندو ريختن خون آنها مـمـنـوع است , مگر عواملى پيش آيد كه اين احترام ذاتى راتحت الشعاع قرار دهد و مجوز ريختن خون گردد.
هـشـتـمين وصف آنها اين است كه : دامان عفتشان هرگز آلوده نمى شود ((و زنانمى كنند)) (ولا يزنون ).
آنـهـا بر سر دوراهى كفر و ايمان , ايمان را انتخاب مى كنند, و بر سر دوراهى امنيت و ناامنى جانها, امنيت را, و بر سر دوراهى پاكى و آلودگى , پاكى را, آنهامحيطى خالى از هرگونه شرك و ناامنى و بى عفتى و ناپاكى با تلاش و كوشش خودفراهم مى سازند.
و در پـايـان آيـه براى تاكيد هر چه بيشتر اضافه مى كند: ((و هر كس يكى از اين امور را انجام دهد عقوبت و مجازاتش را خواهد ديد)) (ومن يفعل ذلك يلق اثاما).
(آيـه )ـاز آنجا كه اين سه گناه نهايت اهميت را دارد باز در اين آيه روى آن تكيه كرده , مى گويد: كـسـانى كه مرتكب اين امور شوند ((عذاب آنها در قيامت مضاعف مى گردد, و با خوارى , جاودانه در عذاب خواهند ماند)) (يضاعف له العذاب يوم القيمة ويخلد فيه مهانا).
مـنـظور از مضاعف شدن عذاب اين است كه بر هر يك از گناهان سه گانه كه درآيه قبل مذكور است مجازات جداگانه اى خواهد شد كه مجموعا عذاب مضاعف است .
از اين گذشته گاه يك گناه سرچشمه گناهان ديگر مى شود, مانند كفر كه سبب ترك واجبات و انجام محرمات مى گردد, و اين خود موجب مضاعف شدن مجازات الهى است .
(آيه )ـولى از آنجا كه قرآن مجيد هيچ گاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمى بندد و گنهكاران را تشويق و دعوت به توبه مى كند, در اين آيه چنين مى گويد:((مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورنـد و عمل صالح انجام دهند كه خداوند(گناهان آنان را) به حسنات مبدل مى كند, و خداوند هـمـواره آمـرزنـده و مـهربان بوده است )) (الا من تاب وآمن وعمل عملا صالحا فاولئك يبدل اللّه سيئاتهم حسنات وكان اللّه غفورا رحيما).