بازگشت

واي بر ما اين چه كتابي است


از آنـجا كه در آيات گذشته سخن از انسان خودخواه و مغرورى به ميان آمد كه به خاطر غرورش مـعـاد و رسـتاخيز را انكار كرد به دنبال آن , در اينجا مشروحى ازچگونگى قيامت را در سه مرحله مطرح مى كند: مرحله قبل از رستاخيز انسانها, ومرحله رستاخيز, و قسمتى از مرحله بعد.
نـخـسـت مى گويد: به خاطر بياوريد ((روزى را كه (نظام جهان هستى به عنوان مقدمه اى براى نظام نوين درهم فرو مى ريزد) كوهها را به حركت در مى آوريم , و(همه موانع سطح زمين از ميان مـى رود, به گونه اى كه ) زمين را صاف و همه چيز رادر آن نمايان مى بينى )) (ويوم نسير الحبال وترى الا رض بارزة ).
اين قسمت از آيات به حوادثى كه در آستانه رستاخيز رخ مى دهد اشاره مى كند, اين حوادث بسيار زياد است كه مخصوصا در سوره هاى كوتاه آخرقرآن فراوان به چشم مى خورد, و به عنوان ((اشراط الساعة )) (نشانه هاى قيامت )ناميده مى شود.
بـعد اضافه مى كند: ((ما همه آنها را در اين هنگام محشور مى كنيم به گونه اى كه حتى يك نفر را ترك نخواهيم گفت )) (وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا).
جمله فوق تاكيدى است بر اين حقيقت كه ((معاد)) يك حكم عمومى وهمگانى است و هيچ كس از آن مستثنى نخواهد بود.
(آيه )ـاين آيه درباره چگونگى رستاخيز انسانها مى گويد: ((آنها همه دريك صف به پروردگارت عرضه مى شوند)) (وعرضوا على ربك صفا).
ايـن تـعبير ممكن است اشاره به آن باشد كه هر گروهى از مردم كه عقيده واحديا عمل مشابهى دارند در يك صف قرار مى گيرند, و يا اين كه همگى بدون هيچ گونه تفاوت و امتياز در يك صف قرار خواهند گرفت .
و به آنها گفته مى شود: ((شما همگى نزد ما آمديد, همان گونه كه در آغاز شمارا آفريديم )) (لقد جئتمونا كما خلقناكم اول مرة ).
نه خبرى از اموال و ثروتهاست , نه امتيازات و مقامات مادى , و نه يار و ياور,درست همان گونه كه در آغاز آفرينش بوديد, به همان حالت اول !.
((امـا شـما گمان گرديد كه ما موعدى برايتان قرار نخواهيم داد)) (بل زعمتم ان لن نجعل لكم موعدا).
و ايـن هنگامى بود كه غرور امكانات مادى شما را فرا مى گرفت و تمايل به جاودانگى دنيا شما را از فكر آخرت كه در فطرت هر انسانى نهفته است غافل مى كرد.
(آيـه )ـسـپس به مراحل ديگر از اين رستاخيز بزرگ پرداخته , مى گويد: ((وكتاب [ كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست ] در آنجا گذارده مى شود))(ووضع الكتاب ).
((پـس گـنـهـكـاران را مـى بـينى كه از آنچه در آن است ترسان و هراسانند)) (فترى المجرمين مشفقين مما فيه ).
در ايـن هـنـگـام فرياد برمى آورند ((و مى گويند: اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كـوچـك و بزرگى را فرو نگذاشته مگر اين كه آن را به شمار آورده است )) (ويقولون يا ويلتنا مال هذا الكتاب لا يغادر صغيرة ولا كبيرة الا احصيها).
عـلاوه بـر اين سند كتبى اصولا ((همه اعمال خود را حاضر مى بينند))!(ووجدوا ما عملوا حاضرا) خوبيها و بديها, ظلمها و عدلها, هرزگيها و خيانتها,همه و همه در برابر آنها تجسم مى يابد!.
در واقـع آنـها گرفتار اعمال خودشان هستند: ((و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى كند)) (ولا يظلم ربك احدا).
آنـچـه دامـن آنـهـا را مى گيرد كارهايى است كه در اين جهان انجام داده اندبنابراين از چه كسى مى توانند گله كنند جز از خودشان .
راسـتـى ايـمان به چنين دادگاهى چقدر در تربيت انسان و كنترل شهوات اومؤثر است ؟ و چقدر آگاهى و بيدارى و توجه به مسؤوليتها به انسان مى بخشد؟.
آيا ممكن است انسان به چنين صحنه اى ايمان قاطع داشته باشد باز هم گناه كند؟!.