بازگشت

فضيلت تلاوت سوره


در حديثى از پيامبر اسلام (ص ) چنين مى خوانيم : ((كسى كه سوره شعرا رابخواند به عدد كسى كه نوح را تصديق و يا تكذيب كرده است ده حسنه براى اوخواهد بود, و همچنين هود, شعيب , صالح و ابراهيم و به عدد تمام كسانى كه تكذيب عيسى و تصديق محمد(ص ) كرده اند)).
البته منظور تلاوتى است كه مقدمه تفكر و سپس اراده و عمل باشد.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيـه )ـبـاز در آغـاز ايـن سوره با نمونه ديگرى از حروف مقطعه قرآن روبرومى شويم ((طا, سين , ميم )) (طـسم ).
روايات متعددى از پيامبراكرم (ص ) يا بعضى از صحابه در تفسير ((طسم )) نقل شده كه همه نشان مـى دهـد اين حروف علامتهاى اختصارى از نامهاى خدا, يانامهاى قرآن , و يا مكانهاى مقدس و يا بعضى از درختان بهشتى و مانند آن است .
ايـن روايات , تفسيرى را كه در آغاز سوره اعراف در اين زمينه نقل كرديم تاييدمى كند, و در عين حـال بـا آنـچـه در آغاز سوره بقره آورديم كه منظور بيان اعجاز وعظمت قرآن است كه اين كلام بزرگ از حروف ساده و كوچك تركيب شده است منافاتى ندارد.
(آيـه )ـاين آيه عظمت قرآن را اين چنين بيان مى كند: ((اينها آيات كتاب مبين است )) (تلك آيات الكتاب المبين ).
تـوصـيف ((قرآن )) به ((مبين )) كه در اصل از ماده ((بيان )) است اشاره به آشكاربودن عظمت و اعـجـاز آن مـى بـاشـد كـه هر چه انسان در محتواى آن بيشتر دقت كند به معجزه بودنش آشناتر مى شود.
از اين گذشته قرآن بيان كننده ((حق )) از ((باطل )) و آشكاركنند راه سعادت وپيروزى و نجات از گمراهى است .
(آيه )ـسپس به دلدارى پيامبر(ص ) پرداخته , مى گويد: ((گويى مى خواهى جان خود را به خاطر اين كه آنها ايمان نمى آورند از شدت اندوه بر باددهى )) (لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين ). آرى ! همه پيامبران الهى اين چنين دلسوز بودند مخصوصا پيامبر اسلام كه اين تعبير كرارا در قرآن در مورد او آمده است .
بعضى از مفسران چنين مى گويند كه سبب نزول آيه فوق اين بود كه پيامبر(ص ) مرتبا اهل مكه را به توحيد دعوت مى كرد, اما آنها ايمان نمى آورند,پيامبر(ص ) آنقدر ناراحت شده بود كه آثار آن در چهره اش آشكار بود, آيه فوق نازل شد و پيامبر(ص ) را دلدارى داد.
(آيه )ـاين آيه براى اثبات اين حقيقت كه خداوند بر هر چيز قادر است حتى مى تواند همه آنها را به اجبار وادار به ايمان كند چنين مى گويد: ((اگر مابخواهيم از آسمان آيه اى بر آنها نازل مى كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد)) (ان نشا ننزل عليهم من السما آية فظلت اعناقهم لها خاضعين ).
اشـاره به اين كه ما اين قدرت را داريم كه معجزه خيره كننده , يا عذاب شديد ووحشتناكى بر آنها فـرو بفرستيم كه همگى بى اختيار سر تعظيم در برابر آن فرود آورندو تسليم شوند, ولى اين ايمان اجـبـارى ارزشى ندارد, مهم آن است كه آنها از روى اراده و تصميم و درك و انديشه در برابر حق خاضع گردند.
(آيه )ـسپس به موضع گيرى مشركان و كافران در برابر قرآن اشاره كرده ,مى فرمايد: ((و هيچ ذكر تـازه اى از سـوى خـداوند مهربان براى آنها نمى آيد مگر اين كه از آن روى گردان مى شوند)) (وما ياتيهم من ذكر من الرحمن محدث الا كانوا عنه معرضين ).
تـعـبـيـر بـه ((الـرحـمـن )) اشاره به اين است كه نزول اين آيات از ((رحمت عامه ))پرروردگار سرچشمه مى گيرد كه همه انسانها را بدون استثنا به سعادت و كمال دعوت مى كند.
و تـعـبـيـر بـه ((محدث )) (تازه و جديد) اشاره به اين است كه آيات قرآن يكى پس از ديگرى نازل مى گردد, و هركدام محتواى تازه اى دارد.
(آيه )ـسپس اضافه مى كند: اينها تنها به ((اعراض )) قناعت نمى كنند, بلكه به مرحله ((تكذيب )) و از آن بـدتـر ((اسـتـهـزا)) مى رسند, مى فرمايد: ((آنها تكذيب كردنداما به زودى اخبار آنچه را به اسـتـهـزا مى گرفتند به آنان مى رسد)) و از مجازات دردناك كار خود باخبر مى شوند (فقد كذبوا فسياتيهم انبؤا ما كانوا به يستهزؤن ).
مـنـظـور از ((انـبـا)) در ايـنجا كيفرهاى سختى است كه در اين جهان و جهان ديگردامنگير آنها مى شود.
بررسى اين آيه و آيه قبل نشان مى دهد كه انسان به هنگام قرارگرفتن درجاده هاى انحرافى بطور تصاعدى فاصله خود را از حق بيشتر مى كند.
نـخـسـت مـرحـله اعراض و روى گرداندن و بى اعتنايى نسبت به حق است , اماتدريجا به مرحله تـكذيب و انكار مى رسد, باز از اين مرحله فراتر مى رود و حق را به باد سخريه مى گيرد, و به دنبال آن مجازات الهى فرا مى رسد.