بازگشت

(آيه )ـ ساحران از همه جا گرد آمدند


به دنبال پيشنهاد اطرافيان فرعون جمعى از ماموران زبده به شهرهاى مختلف مصر روان شدند و در هـر جـا ساحران ماهر را جستجو كردند, ((سرانجام جمعيت ساحران براى وعده گاه روز معين جمع آورى شدند)) (فجمع السحرة لميقات يوم معلوم ) و آنها را براى مبارزه در چنان روزى آماده كردند.
(آيه )ـاز مردم نيز براى حضور در اين ميدان مبارزه دعوت شد:((و به مردم گفته شد: آيا شما در اين صحنه اجتماع مى كنيد))؟ (وقيل للناس هل انتم مجتمعون ).
(آيـه )ـو بـه مـردم گـفـتـه شد: ((هدف اين است كه اگر ساحران پيروز شوند(كه پيروزى آنها پـيـروزى خـدايـان مـاسـت ) ما از آنان پيروى كنيم )) (لعلنا نتبع السحرة ان كانوا هم الغالبين ) و آن چنان صحنه را گرم و داغ نماييم كه دشمن خدايان مابراى هميشه از ميدان بيرون رود!.
(آيه )ـاينها همه از يكسو, از سوى ديگر ((هنگامى كه ساحران (نزدفرعون ) آمدند (و او را سخت در تـنگنا ديدند به اين فكر افتادند كه برترين بهره گيرى را كرده و امتيازهاى مهمى از او بگيرند) به فرعون گفتند: آيا براى ما پاداش قابل ملاحظه اى خواهد بود اگر پيروز شويم )) (فلما جا السحرة قالوا لفرعون ائن لنالا جرا ان كنا نحن الغالبين ).
(آيه )ـفرعون كه سخت در اين بن بست گرفتار و درمانده بود حاضر شدبرترين امتيازها را به آنها بـدهـد, بلافاصله ((گفت : آرى (هر چه بخواهيد مى دهم ) به علاوه شما در اين صورت از مقربان درگاه من خواهيد بود))! (قال نعم وانكم اذا لمن المقربين ).
(آيـه )ـهنگامى كه ساحران قول و قرارهاى خود را با فرعون گذاردند به دنبال تهيه مقدمات كار رفـتـنـد, و در خـلال مدتى كه فرصت داشتند, طنابها وعصاهاى بسيار فراهم ساختند كه ظاهرا درون آنها را خالى كرده و ماده شيميايى مخصوصى (همچون جيوه ) كه در برابر تابش آفتاب سبك و فرار مى شوددر آن ريختند.
سرانجام روز موعود فرا رسيد, و انبوه عظيمى از مردم در آن صحنه جمع شدند.
((مـوسى رو به سوى ساحران كرد و گفت : آنچه را مى خواهيد بيفكنيد)) و هرچه داريد به ميدان آوريد (قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون ).
(آيه )ـساحران كه غرق غرور و نخوت بودند و حداكثر توان خود را به كارگرفته و به پيروزى خود امـيـدوار بودند ((طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند:به عزت فرعون ما قطعا پيروزيم ))! (فالقوا حبالهم وعصيهم وقالوا بعزة فرعون انالنحن الغالبون ).
در ايـن هـنگام عصاها و طنابهاى مخصوص به صورت مارهاى كوچك وبزرگ به حركت درآمدند (طـه /66), در اين هنگام غريو شادى از مردم برخاست وبرق اميد در چشمان فرعون و اطرافيانش درخشيدن گرفت .
(آيـه )ـامـا موسى چندان مهلت نداد كه اين وضع ادامه يابد همانطور كه قرآن مى گويد: ((سپس موسى عصايش را افكند, ناگهان تمام وسايل دروغين آنها رابلعيد)) (فالقى موسى عصاه فاذا هى تلقف ما يافكون ).
در ايـنـجا گروهى پا به فرار گذاشتند, گروهى منتظر بودند پايان كاربه كجا مى رسد, و جمعى بى هدف فرياد مى كشيدند و دهان ساحران از تعجب بازمانده بود.
(آيه )ـدر اينجا همه چيز عوض شد, ساحران كه تا آن لحظه در خطشيطنت و همكارى با فرعون و مـبـارزه با موسى (ع ) قرار داشتند يك مرتبه به خودآمدند و چون از تمام فنون سحر باخبر بودند, يـقين پيدا كردند كه اين مساله قطعاسحر نيست , اين يك معجزه بزرگ الهى است ((پس ناگهان همه آنها به سجده افتادند)) (فالقى السحرة ساجدين ).
(آيـه )ـو هـمـراه بـا اين عمل كه دليل روشن ايمان آنها بود با زبان نيز ((گفتند:ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم ))! (قالوا آمنا برب العالمين ).
(آيه )ـو براى اين كه جاى هيچ ابهام و ترديد باقى نماند و فرعون نتوانداين سخن را تفسير ديگرى كند, اضافه كردند: ((به پروردگار موسى و هارون )) (رب موسى وهرون ).
آرى ! در يك لحظه كوتاه از ظلمت مطلق به روشنايى ايمان گام نهادند.
(آيه )ـدر اين هنگام فرعون كه از يك سو روحيه خود را پاك باخته بود, واز سوى ديگر تمام قدرت و مـوجـوديـت خـويـش را در خطر مى ديد, و مخصوصامى دانست ايمان آوردن ساحران چه تاثير عـمـيـقـى در روحـيه مردم خواهد گذارد وممكن است گروه عظيمى به پيروى از ساحران به سـجـده بـيـفتند, به گمان خوددست به ابتكار تازه اى زد رو به ساحران كرد و ((گفت : آيا به او ايمان آورديد پيش ازآنكه من به شما اجازه دهم )) (قال آمنتم له قبل ان آذن لكم ).
انـتـظارش اين بود كه قلب و عقل و فكر مردم نيز به اختيار و اجازه او باشدS(ولى فرعون به اين هم قناعت نكرد, و دو جمله ديگر گفت .
نخست ساحران را متهم ساخت كه اين يك تبانى و توطئه قبلى است كه ميان شما و موسى صورت گرفته , توطئه اى است بر ضد تمام مردم مصر! گفت : ((او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحر آموخته )) و شما همگى سحر را از مكتب اوفراگرفته ايد! (انه لكبيركم الذى علمكم السحر).
سـپـس آنها را تهديد كرده , گفت : اما من به شما اجازه نخواهم داد كه در اين توطئه پيروز شويد, من اين توطئه را در نطفه خفه مى كنم ! ((به زودى خواهيددانست (شما را چنان مجازاتى مى كنم كـه درس عـبـرتى براى همگان گردد) دستها وپاهاى شما را بطور مخالف قطع مى كنم (دست راسـت و پـاى چپ يا دست چپ وپاى راست ) و همگى را بدون استثنا به دار مى آويزم ))! (فلسوف تعلمون لا قطعن ايديكم وارجلكم من خلا ف و لا صلبنكم اجمعين ).
(آيـه )ـامـا فـرعـون در اينجا كور خوانده بود, زيرا ساحران يك لحظه پيش ,و مؤمنان اين لحظه , آن چـنـان قلبشان به نور ايمان روشن شده بود كه اين تهديدفرعون را در حضور جمعيت به طرز بسيار قاطعى پاسخ گفتند و نقشه شيطانى او رانقش بر آب كردند.
((گـفـتند: هيچ مانعى ندارد (و هيچ گونه زيانى از اين كار به ما نخواهد رسيدهركار مى خواهى بكن ) ما به سوى پروردگارمان باز مى گريم )) (قالوا لا ضير انا الى ربنا منقلبون ).
(آيـه )ـسپس افزودند: ما در گذشته گناهانى مرتكب شده ايم و در اين صحنه سردمدار مبارزه با پـيـامـبـر راسـتـين خدا موسى (ع ) شديم , و در ستيزبا حق پيشقدم بوديم , اما ((ما اميدواريم كه پـروردگـارمـان خطاهاى ما را ببخشدچرا كه ما نخستين ايمان آورندگان بوديم )) (انانطمع ان يغفر لنا ربنا خطايانا ان كنااول المؤمنين ).
مـا امـروز از هـيـچ چـيز وحشت نداريم , نه از تهديدهاى تو, و نه از دست و پازدن در خون بر فراز شاخه هاى بلند نخل !.
(آيـه )ـسرانجام موسى در آن صحنه سرنوشت ساز پيروز از ميدان بيرون آمد و اين زمينه مساعدى را براى اين كه موسى بتواند در ميان آن مردم بماند و به دعوت و تبليغ بپردازد و اتمام حجت كند فراهم ساخت .
ساليان دراز به اين منوال گذشت , و موسى معجزات ديگرى به آنها نشان داد.
هـنـگامى كه موسى (ع ) حجت را بر آنها تمام كرد, و صفوف مؤمنان و منكران مشخص شد, دستور كوچ كردن بنى اسرائيل به موسى داده شد.
آيـه مـى گـويد: ((و به موسى وحى كرديم كه شبانه بندگانم را (از مصر) كوچ ده ,زيرا شما مورد تعقيب هستيد)) (واوحينا الى موسى ان اسر بعبادى انكم متبعون ).
(آيـه )ـموسى (ع ) اين فرمان را اجرا كرد, و دور از چشم دشمنان شبانه بنى اسرائيل را بسيج كرده فرمان حركت داد.
امـا بـديـهى است حركت يك گروه با اين عظمت , چيزى نيست كه بتوان آن رابراى مدت زيادى پـنـهـان نـگـه داشـت , به زودى جاسوسان فرعون , مطلب را به اوگزارش دادند, و چنانكه قرآن مـى گويد: ((فرعون (مامورانى ) به شهرها فرستاد تا نيروجمع كنند)) (فارسل فرعون فى المدائن حاشرين ).
(آيـه )ـضـمنا براى اين كه زمينه روانى مردم براى اين بسيج عمومى آماده شود دستور داد اعلان كـنند ((اينها گروه اندكى هستند)) اندك از نظر تعداد در مقابل فرعونيان و اندك از نظر قدرت (ان هؤلا لشر ذمة قليلون ).
بنابراين در مبارزه با اين گروه جاى هيچ گونه نگرانى نيست كه برنده ماييم .
(آيـه )ـسـپس افزود: ما چقدر حوصله كنيم ؟ و تا چه اندازه با اين بردگان سركش مدارا نماييم ؟! ((اينها ما را به خشم و غضب آورده اند)) (وانهم لنا لغائظون ).
فـردا مـزارع مـصر را چه كسى آبيارى مى كند؟ بارهاى سنگين را در اين كشورپهناور چه كسى از زمين بر مى دارد؟.
(آيـه )ـبـه عـلاوه مـا از توطئه اين گروه ـچه در اينجا باشند و چه بروندـبيمناكيم ((و ما همگى آماده پيكاريم )) (وانا لجميع حاذرون ).
(آيـه )ـسـپـس قـرآن بـه ذكر عاقبت كار فرعونيان مى پردازد, و بطوراجمال زوال حكومت آنها و زمامدارى بنى اسرائيل را بيان مى كند, مى گويد: ((پس ماآنها را از باغهاى سرسبز و چشمه هاى پر آب بيرون رانديم )) (فاخرجناهم من جنات وعيون ).
(آيه )ـ((و از گنجها و قصرهاى زيبا و مساكن مرفه )) خارج ساختيم (وكنوزومقام كريم ).
(آيـه )ـرى ((اين چنين كرديم و بنى اسرائيل را وارث آنها (فرعونيان )ساختيم )) (كذلك واورثناها بنى اسرائيل ).