بازگشت

(آيه )ـ نجات نوح و غرق مشركان خودخواه


عـكـس الـعـمل اين قوم گمراه و لجوج در برابر نوح همان بود كه همه زورگويان در طول تاريخ داشتند,و آن تكيه بر قدرت و زور و تهديد به نابودى بود ((گفتند: اى نوح (بس است )اگر از اين سـخـنـان خـوددارى نـكنى (و فضاى جامعه ما را با گفتگوهايت تلخ ‌و تاريك سازى ) بطور قطع سنگباران خواهى شد))! (قالوا لئن لم تنته يا نوح لتكونن من المرجومين ).
(آيـه )ـ((نـوح )) كـه مـى بيند اين دعوت مستمر و طولانى با اين منطق روشن وبا آن همه صبر و شكيبايى جز در عده قليلى تاثير نگذارده , سرانجام شكايت به درگاه خدا مى برد و ضمن شرح حال خود تقاضاى جدايى و نجات از چنگال اين ستمگران بى منطق مى كند.
((عرض كرد: پروردگارا! قوم من مرا تكذيب كردند)) (قال رب ان قومى كذبون ).
(آيـه )ـسپس عرض مى كند: اكنون كه هيچ راهى براى هدايت اين گروه باقى نمانده ((پس ميان من و آنها جدايى بيفكن )) و ميان ما خودت داورى كن (فافتح بينى وبينهم فتحا).
سـپـس اضـافـه مى كند: ((و من و مؤمنانى را كه با من هستند نجات ده )) (ونجنى ومن معى من المؤمنين ).
(آيـه )ـدر ايـنـجا رحمت خداوند به يارى نوح و مجازات دردناكش به سراغ تكذيب كنندگان آمد چـنـانـكـه مـى فـرمايد: ((ما او و تمام كسانى را كه با او بودنددر آن كشتى كه پر (از انسان و انواع حيوانات ) بود رهايى بخشيديم )) (فانجيناه ومن معه فى الفلك المشحون ).
(آيه )ـ((سپس بقيه را غرق و نابود كرديم )) (ثم اغرقنا بعد الباقين ).
(آيه )ـو در پايان اين سخن , همان مى گويد كه در پايان ماجراى موسى (ع ) و ابراهيم (ع ) بيان كرد.
مـى فـرمـايـد:((در ماجراى نوح (و دعوت پيگير و مستمر او, صبر و شيكبائيش ,و سرانجام غرق و نابودى مخالفانش ) آيت و نشانه اى است )) براى همگان (ان فى ذلك لا ية ).
((هر چند اكثر آنها ايمان نياوردند)) (وما كان اكثرهم مؤمنين ).
بـنـابراين تو اى پيامبر! از اعراض و سرسختى مشركان قومت نگران مباش ,ايستادگى به خرج ده ! كـه سـرنـوشت تو و يارانت سرنوشت نوح و ياران اوست , وسرانجام گمراهان همان سرانجام شوم غرق شدگان است .
(آيه )ـو بدان ((پروردگار تو شكست ناپذير و رحيم است )) (وان ربك لهوالعزيز الرحيم ).
رحـمـتـش ايجاب مى كند كه به آنها فرصت كافى و مهلت دهد و اتمام حجت كند, و عزتش سبب مى شود كه سرانجام تو را پيروز و آنها را مواجه با شكست نمايد.