بازگشت

(آيه )ـ ما را اندرز مده كه در ما اثر نمي كند


در آيـات پيشين گفتگوهاى پرمغز پيامبر دلسوز, ((هود)) را با قوم سركش ((عاد))ديديم , اكنون پاسخهاى نامعقول و موذيانه آن قوم را بررسى كنيم .
قرآن مى گويد: ((آنها [ قوم عاد] گفتند: (بيهوده خود را خسته مكن ) براى ماتفاوت نمى كند چه مـا را انـذار كـنى يا نكنى )) در دل ما كمترين اثرى نخواهد گذارد!(قالوا سوا علينا اوعظت ام لم تكن من الواعظين ).
(آيه )ـاما آنچه را تو به ما ايراد مى كنى جاى ايراد نيست ((اين همان روش (و افسانه هاى ) پيشينيان است )) (ان هذا الا خلق الا ولين ).
(آيـه )ـو بـرخـلاف گـفته تو ((و ما هرگز مجازات نخواهيم شد)) نه در اين جهان و نه در جهان ديگر! (وما نحن بمعذبين ).
(آيـه )ـو بـه دنبال اين سخن , قرآن سرنوشت دردناك اين قوم را چنين بيان مى كند: ((آنها هود را تكذيب كردند, پس ما هم نابودشان كرديم )) (فكذبوه فاهلكناهم ).
و در پايان اين ماجرا همان دو جمله پرمحتواى عبرت انگيزى را مى گويد كه در پايان داستان نوح و ابراهيم و موسى بيان شد.
مى فرمايد: ((در اين سرگذشت , آيه و نشانه روشنى است (از قدرت خدا, ازاستقامت پيامبران , و از سـرانـجـام شـومـى كـه دامنگير سركشان و جباران گرديد) ولى بااين همه باز بيشتر آنها ايمان نياوردند)) (ان فى ذلك لا ية وما كان اكثرهم مؤمنين ).
(آيـه )ـ((و پـروردگار تو قدرتمند و شكست ناپذير, و رحيم و مهربان است ))(وان ربك لهو العزيز الرحيم ).
به اندازه كافى مدارا مى كند, فرصت مى دهد, دلائل روشن براى هدايت گمراهان ارائه مى كند, اما به هنگام مجازات چنان محكم مى گيرد كه مجال فرار براى احدى باقى نمى ماند!.
(آيـه )ـپـنجمين بخش از داستان انبيا كه در اين سوره آمده , سرگذشت فشرده و كوتاهى از قوم ((ثـمـود)) و پيامبرشان ((صالح )) است كه در سرزمينى به نام ((وادى القرى )) ميان ((مدينه )) و ((شام )) زندگى مرفهى داشتند.
سـرآغاز اين داستان كاملا شبيه داستان ((قوم عاد)) و ((نوح )) است , و نشان مى دهد چگونه تاريخ تكرار مى گردد, مى فرمايد: ((قوم ثمود رسولان خدا را تكذيب كردند)) (كذبت ثمود المرسلين ).
(آيـه )ـو بعد از ذكر اين اجمال به تفصيل پرداخته , مى گويد: ((در آن هنگام كه برادر دلسوزشان صالح به آنها گفت : آيا پرهيزكارى پيشه نمى كنيد))؟! (اذ قال لهم اخوهم صالح الا تتقون ).
(آيـه )ـسـپـس براى معرفى خويش مى گويد: ((من براى شما فرستاده اى امينم , (انى لكم رسول امين ) وسوابق من درميان شما شاهد گوياى اين مدعاست .
(آيـه )ـ((بنابراين تقوا پيشه كنيد و از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد)) كه جزرضاى خدا و خير و سعادت شما چيزى براى من مطرح نيست (فاتقوا اللّه واطيعون ).
(آيـه )ـو به همين دليل ((من مزد و پاداشى در برابر اين دعوت از شمانمى طلبم )) و چشم داشتى از شما ندارم (وما اسئلكم عليه من اجر).
مـن بـراى ديـگـرى كـارى مـى كنم و پاداشم بر اوست , آرى ((اجر و پاداش من تنهابر پروردگار عالميان است )) (ان اجرى الا على رب العالمين ).
(آيه )ـسپس در بخش ديگرى انگشت روى نقطه هاى حساس و قابل انتقاد زندگى آنها گذارده , و آنان را در يك محاكمه وجدانى محكوم مى كند.
مى گويد: ((آيا شما تصور مى كنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمتهايى كه اينجاست مى مانيد)) (اتتركون فى ما هيهنا آمنين ).
آيـا چنين مى پنداريد كه اين زندگى مادى و غفلت زا جاودانى است , و دست مرگ و انتقام و كيفر گريبانتان را نخواهد گرفت ؟!.
(آيـه )ـسـپـس بـا استفاده از روش اجمال و تفصيل جمله سربسته گذشته خود را چنين تشريح مى كند, مى گويد: شما گمان مى كنيد ((در اين باغها و چشمه ها))(فى جنات وعيون ).
(آيـه )ـ((و در ايـن زراعـتـها و نخلها كه ميوه هاى شيرين و شاداب و رسيده دارند)) براى هميشه خواهيد ماند؟ (وزروع ونخل طلعها هضيم ).
(آيـه )ـسـپـس بـه خـانـه هاى محكم و مرفه آنها پرداخته , مى گويد: ((و شما ازكوهها خانه هايى مى تراشيد و در آن به عيش و نوش مى پردازيد)) (وتنحتون من الجبال بيوتا فارهين ).
(آيـه )ـحـضرت صالح بعد از ذكر اين انتقادها به بخش سوم از سخنانش پرداخته , و به آنها هشدار مى دهد: ((پس از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و مرااطاعت كنيد)) (فاتقوا اللّه واطيعون ).
(آيه )ـ((و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد)) (ولا تطيعوا امر المسرفين ).
(آيه )ـ((همانها كه در زمين فساد مى كنند و هرگز اصلاح نمى كنند)) (الذين يفسدون فى الا رض ولا يصلحون ).
((اسـراف )) همان تجاوز از حد قانون آفرينش و قانون تشريع است و در يك نظام صحيح هرگونه تـجـاوز از حـد موجب فساد و از هم گسيختگى مى شود, و به تعبير ديگر سرچشمه فساد, اسراف است و نتيجه اسراف فساد.