بازگشت

(آيه )ـ تهمتي ديگر بر قرآن


از آنجا كه آيات گذشته با اين جمله ختم شد كه مجرمان و گنهكاران , بعد ازمشاهده عذاب الهى و هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مى گيرند, تقاضاى مهلت وبازگشت براى جبران مى كنند, در اينجا از دو راه به آنها پاسخ مى گويد:.
نخست اين كه : ((آيا براى عذاب ما عجله مى كنند)) (افبعذابنا يستعجلون ).
(آيـه )ـديگر اين كه : ((به ما خبر ده , اگر (باز هم ) ساليانى آنها را از اين زندگى بهره مند سازيم )) (افرايت ان متعناهم سنين ).
(آيه )ـ((سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد)) (ثم جاهم ما كانوا يوعدون ).
(آيـه )ـ((ايـن تمتع و بهره گيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت )) (مااغنى عنهم ما كانوا يمتعون ).
به فرض كه به آنها مهلت جديدى داده شود ـكه بعد از اتمام حجت داده نخواهد شدـ آيا كارى جز تـمـتـع و بـهـره گيرى بيشتر از مواهب مادى خواهند داشت ؟آيا آنها به جبران گذشته خواهند پرداخت ؟ مسلما نه .
(آيه )ـدر اينجا سؤال يا سؤالهايى پيش مى آيد و آن اين كه : اصولا باتوجه به علم خداوند به آينده هر قوم و گروه چه نيازى به مهلت است ؟.
به علاوه با اين كه امتهاى گذشته پى درپى به تكذيب انبيا برخاستند, چرا بازپيامبران پست سر هم مى آيند و انذار و تبليغ مى كنند؟.
قرآن در پاسخ مى گويد: اين سنت ما است كه ((ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اين كه انـذاركنندگانى براى آنها بود)) و پيامبرانى به اتمام حجت وموعظه و اندرز كافى برخاستند (وما اهلكنا من قرية الا لها منذرون ).
(آيه )ـ((تا متذكر شوند)) و بيدار گردند, و امكان براى بازگشت داشته باشند (ذكرى ).
و اگـر بـدون اتـمـام حـجـت , بوسيله بيم دهندگان الهى و بيدارباش رسولان پروردگار, آنها را مجازات مى كرديم , ظلم بود, در حالى كه ((ما هرگز ستمكار نبوديم ))و اصلا ظلم و ستم شايسته ما نيست (وما كنا ظالمين ).
اين ظلم است كه گروهى غير ظالم را هلاك كنيم , و يا ظالمان را بدون اتمام حجت كافى .
(آيـه )ـسـپـس بـه پـاسـخ يـكـى ديگر از بهانه ها, يا تهمتهاى نارواى دشمنان قرآن مى پردازد كه مـى گفتند: محمد(ص ) با فردى از جن ! مربوط است , و او اين آيات را تعليمش مى دهد! در حالى كه قرآن تاكيد مى كند اين آيات از سوى پروردگارجهانيان نازل شده است .
در اينجا اضافه مى كند: ((شياطين و جنيان اين آيات را نازل نكردند)) (وماتنزلت به الشياطين ).
(آيـه )ـسـپـس بـه بـيـان پـاسخ اين تهمت واهى دشمنان پرداخته , مى گويد:((و براى جنيان و شياطين , هرگز سزاوار نيست )) كه چنين كتابى را نازل كنند (وماينبغى لهم ).
يـعـنى محتواى اين كتاب بزرگ كه در مسير حق و دعوت به پاكى و عدالت وتقوا و نفى هرگونه شرك است به خوبى نشان مى دهد كه با افكار شيطانى و القائات شياطين هيچ گونه شباهت ندارد.
به علاوه ((آنها توانايى (بر چنين كارى ) ندارند)) (وما يستطيعون ).
اگـر آنـهـا چنين قدرتى مى داشتند بايد ساير كسانى كه در محيط نزول قرآن ـهمانند كاهنان به اعـتـقـاد مـشـركان ـبا شياطين مربوط بودند بتوانند همانند آن رابياورند, با اين كه همگى عاجز ماندند.
(آيـه )ـبـه علاوه ((كاهنان )) خود معترف بودند كه بعد از تولد پيامبر(ص ),رابطه شياطينى كه با آنـهـا در ارتـبـاط بـودنـد از اخـبـار آسمانها قطع شد ((و آنها از شنيدن (اخبار آسمان ) معزول و بركنارند)) (انهم عن السمع لمعزولون ).