بازگشت

(آيه )ـ موسي اينجا به اميد قبسي مي آيد


چنانكه گفتيم در اين سوره , بعد از بيان اهميت قرآن , گوشه اى از سرگذشت پنج تن از پيامبران بـزرگ و قـوم آنها به ميان آمده است , و وعده پيروزى مؤمنان ومجازات كافران در آنها به روشنى بازگو شده .
نـخـسـت از پـيامبر اولواالعزم موسى (ع ) شروع مى كند و مستقيما به سراغ لحظه اى كه نخستين جرقه وحى در دل او درخشيد, و با پيام و سخن الهى آشنا شد,مى رود, و مى گويد: به خاطر بياور ((هـنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت : من آتشى از دور ديدم ))! (اذ قال موسى لا هله انى آنست نارا).
هـمـيـن جـا توقف كنيد ((من به زودى خبر از آن براى شما مى آورم و ياشعله اى از آتش , تا گرم شويد)) (سـاتيكم منها بخبر او آتيكم بشهاب قبس لعلكم تصطلون ).
و ايـن در هـمان شبى بود كه با همسرش دختر شعيب در طريق مصر در بيابانى تاريك و ظلمانى گـرفـتـار آمـد, راه را گـم كرد, و در همين حال درد وضع حمل به همسرش دست داد, موسى احساس نياز شديدى به افروختن آتش و استفاده ازگرماى آن مى كرد, همين كه شعله آتش را از دور ديـد خوشحال شد, و آن را دليل بروجود انسان يا انسانهايى گرفت , و گفت مى روم , يا براى شما خبرى مى آورم و ياشعله آتشى كه با آن گرم شويد.
(آيـه )ـموسى خانواده اش را در همانجا گذاشت و به آن سو كه آتش ديده بوده حركت كرد ((پس هنگامى كه نزد آتش رسيد, ندايى برخاست كه : مبارك باد آن كس كه در آتش است , و كسى كه در اطـراف آن است , و منزه است خداوندى كه پروردگار عالميان است )) (فلما جاها نودى ان بورك من فى النار ومن حولهاوسبحان اللّه رب العالمين ).
منظور از كسى كه در آتش است موسى (ع ) بوده كه به آن شعله آتش كه ازميان درخت سبز نمايان شده بوده , آنقدر نزديك گرديده كه گويى در درون آن قرارداشت , و منظور از كسى كه اطراف آن قرار دارد فرشتگان مقرب پروردگار است كه در آن لحظه خاص , آن سرزمين مقدس را احاطه كرده بودند.
و يا اين كه به عكس منظور از كسانى كه در آتشند فرشتگان الهى مى باشند وكسى كه در گرد آن قرار دارد موسى (ع ).
(آيه )ـبار ديگر ندايى برخاست و موسى را مخاطب ساخته , گفت :((اى موسى ! من خداوند عزيز و حكيمم )) (يا موسى انه انا اللّه العزيز الحكيم ).
ايـن جـمله براى اين بود كه هرگونه شك و ترديد از موسى , برطرف شود, وبداند كه اين خداوند عـالـمـيان است كه با او سخن مى گويد نه شعله آتش يا درخت S(خداوندى كه ((شكست ناپذير)) و ((صاحب حكمت و تدبير)) است .
(آيـه )ـاز آنـجا كه ماموريت رسالت آن هم در برابر ظالم و جبارى همچون فرعون نياز به قدرت و قـوت ظـاهـرى و بـاطـنى و سند حقانيت محكم دارد, در اينجابه موسى (ع ) دستور داده شد ((و عصايت را بيفكن )) (والق عصاك ).
موسى عصاى خود را افكند, ناگاه تبديل به مار عظيمى شد ((هنگامى كه موسى نظر به آن افكند, ديـد بـا سـرعـت هـمـچون مارهاى كوچك به هر سو مى دود وحركت مى كند (ترسيد و) به عقب برگشت و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد))(فلما راها تهتز كانها جان ولى مدبرا ولم يعقب ).
در اينجا بار ديگر به موسى خطاب شد: ((اى موسى ! نترس كه رسولان در نزد من ترس و وحشتى ندارند)) (يا موسى لا تخف انى لا يخاف لدى المرسلون ).
يعنى S( اى موسى ! تو در حضور پروردگار بزرگ هستى , و حضور او ملازم باامنيت مطلق است !.
(آيـه )ـامـا در اين آيه استثنايى براى جمله ((انى لا يخاف لدى المرسلون ))بيان كرده , مى گويد: ((مـگر كسى كه ستم كند سپس (در مقام توبه و جبران برآيد و)بدى را تبديل به نيكى كند كه من غـفور ورحيمم )), توبه اورا مى پذيرم وبه او نيز امنيت مى بخشم (الا من ظلم ثم بدل حسنا بعد سو فانى غفور رحيم ).
(آيـه )ـسپس دومين معجزه موسى (ع ) را به او ارائه كرد, فرمود: ((و دستت را در گريبانت داخل كن هنگامى كه خارج مى شود, سفيد و درخشنده است بى آنكه عيبى در آن , باشد)) (وادخل يدك فى جيبك تخرج بيضا من غير سو).
يعنى S( اين سفيدى ناشى از بيمارى ((برص )) نيست , بلكه نورانيت ودرخشندگى و سفيدى جالبى است كه خود بيانگر وجود يك معجزه و امر خارق عادت است .
بـاز بـراى اين كه به موسى (ع ) لطف بيشترى كند و به منحرفان امكان بيشترى براى هدايت دهد, مى گويد: معجزات تو منحصر به اين دو نيست , بلكه اين دو معجزه ((در زمره معجزات نه گانه اى است كه تو با آنها بسوى فرعون و قومش فرستاده مى شوى آنان قومى فاسد و طغيانگرند)) و نياز به راهـنـمـايى دارند, مجهز به معجزات بزرگ فراوان (فى تسع آيات الى فرعون وقومه انهم كانوا قوما فاسقين ).
از ظاهر اين آيه چنين استفاده مى شود كه اين دو معجزه جز نه معجزه معروف موسى بوده است نه اضافه بر آن .
(آيـه )ـبـالاخره موسى (ع ) با قويترين سلاح معجزه , مسلح شد, و به سراغ فرعون و فرعونيان آمد و آنها را به سوى آيين حق دعوت كرد قرآن در اين آيه مى گويد: ((هنگامى كه آيات روشنى بخش ما به سراغ آنان آمد گفتند: اين سحرآشكارى است )) (فلما جاتهم آياتنا مبصرة قالوا هذا سحر مبين ).
و مـى دانيم اين تهمت تنها در مورد موسى (ع ) نبود, بلكه متعصبان لجوج براى توجيه مخالفتهاى خود با انبيا تهمت سحر را مطرح مى نمودند.
(آيه )ـجالب اين كه در اين آيه قرآن اضافه مى كند: اين اتهامات به خاطرآن نبود كه راستى در شك و تـرديد باشند, بلكه آنها ((معجزات را از روى ظلم وبرترى جويى انكار كردند, در حالى كه در دل به آن يقين و اطمينان داشتند))(وجحدوا بها واستيقنتها انفسهم ظلما وعلوا).
از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه ايمان واقعيتى غير از علم و يقين دارد, و ممكن است كفر از روى جحود و انكار در عين علم و آگاهى سر زند.
در پايان آيه به عنوان يك درس عبرت با يك جمله كوتاه و بسيار پرمعنى به سرانجام شوم فرعونيان و غرق و نابودى آنها اشاره كرده , مى گويد:.
((پس بنگر سرانجام تبهكاران و مفسدان چگونه بود))؟ (فانظر كيف كان عاقبة المفسدين ).