بازگشت

(آيه )ـ مرا با مال نفريبيد


فـرسـتادگان ملكه سبا با كاروان هدايا, سرزمين يمن را پشت سر گذاشتند و به سوى شام و مقر سليمان حركت كردند, به گمان اين كه سليمان از مشاهده منظره اين هدايا خوشحال مى شود, و بـه آنها شادباش مى گويد, اما ((هنگامى كه (فرستاده ملكه سبا) نزد سليمان آمد (سليمان نه تنها از آنـهـا استقبال نكرد بلكه ) گفت :مى خواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد) آنچه خدا به مـن داده بـهتر است ازآنچه به شما داده است )) (فلما جا سليمن قال اتمدونن بمال فما آتانى اللّه خير مماآتيكم ).
مال چه ارزشى در برابر مقام نبوت و علم و دانش و هدايت و تقوا دارد؟.
((بلكه شما هستيد كه به هداياى خود خوشحال مى شويد)) (بل انتم بهديتكم تفرحون ).
و بـه اين ترتيب سليمان , معيارهاى ارزش را در نظر آنها تحقير كرد و روشن ساخت كه معيارهاى ديگرى براى ارزش در كار است .
(آيـه )ـسـپـس بـراى ايـن كـه قـاطعيت خود را در مساله ((حق و باطل )) نشان دهد به فرستاده مخصوص ملكه سبا چنين گفت : ((به سوى آنان باز گرد (و اين هدايارا نيز با خود ببر اما بدان ) ما بـه زودى بـا لـشكرهايى به سراغ آنها خواهيم آمد كه توانايى مقابله با آن را نداشته باشند)) (ارجع اليهم فلناتينهم بجنود لا قبل لهم بها).
((و مـا آنـها را از آن سرزمين آباد با ذلت خارج مى كنيم در حالى كه كوچك وحقير خواهند بود)) (ولنخرجنهم منها اذلة وهم صاغرون ).
چرا كه در برابر آيين حق , تسليم نشدند و از در مكر و فريب وارد گشتند.