بازگشت

(آيه )ـ با اين همه باز مشرك مي شويد


در آيـه قـبـل ـبـعـد از ذكـر بـخشهاى تكان دهنده اى از زندگى پنج پيامبر بزرگ ـسؤال كوتاه و پـرمـعنايى مطرح شد كه ((آيا خداوند با اين همه قدرت و توانايى بهتراست يا بتهاى بى ارزشى كه آنها ساخته اند)).
از اينجا به بعد به شرح آن سؤال پرداخته و ضمن پنج آيه كه با پنج سؤال حساب شده شروع مى شود مـشـركـان را تـحت بازپرسى و محاكمه قرار مى دهد, وروشنترين دلائل توحيد را ضمن اشاره به دوازده نمونه از مواهب بزرگ خداوندبيان مى كند.
نـخـست به خلقت آسمانها و زمين و نزول باران و بركات ناشى از آن پرداخته چنين مى گويد: آيا بـتهايى كه معبود شما هستند بهترند ((يا كسى كه آسمانها و زمين راآفريده و براى شما از آسمان آبى فرستاد پس با آن باغهاى زيبا و سرورانگيزرويانديم )) (امن خلق السموات والا رض وانزل لكم من السما مـا فانبتنا به حدائق ذات بهجة ).
در دنـبـالـه آيه روى سخن را به بندگان كرده , مى گويد: ((شما قدرت نداشتيد كه درختان اين باغهاى زيبا را برويانيد)) (ما كان لكم ان تنبتوا شجرها).
كار شما تنها بذرافشانى و آبيارى است , اما كسى كه حيات را در دل اين بذرآفريده , و به نور آفتاب و قطرات حياتبخش باران و ذرات خاك فرمان مى دهد كه اين دانه ها را برويانيد, تنها خداست .
به تعبير ديگر: توحيد در خلقت (توحيد خالق ) و توحيد در ربوبيت (توحيدتدبيركننده اين جهان ) پايه اى براى ((توحيد معبود)) شمرده شده است .
و لذا در پايان آيه مى گويد: ((آيا معبود ديگرى با خداست )) (اله مع اللّه ).
((بـلـكـه آنـهـا گـروهى هستند كه (از روى نادانى , مخلوقات را) هم طراز(پروردگارشان ) قرار مى دهند)) (بل هم قوم يعدلون ).
(آيـه )ـدر دومـيـن سـؤال به بحث از موهبت آرامش و ثبات زمين و قرارگاه انسان در اين جهان پرداخته , مى گويد: آيا معبودهاى ساختگى آنها بهتراست ((يا كسى كه زمين را مستقر و آرام قرار داد, و در مـيـان آن , نـهـرهاى آب جارى ,روان ساخت , و براى زمين , كوههاى ثابت و پابرجا ايجاد كـرد))؟! تاهمچون زرهى قشر زمين را از لرزش نگاه دارند (امن جعل الا رض قرارا وجعل خلا لها انهارا وجعل لها رواسى ).
و نـيـز ((مـيان دو دريا (از آب شيرين و شور) مانعى قرار داد)) تا با هم مخلوطنشوند (وجعل بين البحرين حاجزا).
آيا بتها نقشى در اين نظام بديع و شگفت انگيز دارند؟! حتى بت پرستان چنين ادعايى نمى كنند.
لذا در پايان آيه بار ديگر اين سؤال را تكرار مى كند كه ((آيا معبودى با اللّه هست ))؟ (اله مع اللّه ).
نه ((بلكه بيشترشان نادانند و بى خبر)) (بل اكثرهم لا يعلمون ).
(آيه )ـدر سومين سؤال , از اين سؤالات پنجگانه كه مجموعه اى از يك بازپرسى و محاكمه معنوى را تشكيل مى دهد, سخن از حل مشكلات , و شكستن بن بستها و اجابت دعاهاست .
مى گويد: آيا معبودهاى بى ارزش شما بهترند ((يا كسى كه دعاى مضطر ودرمانده را هنگامى كه او را بـخـواند به اجابت مى رساند و گرفتارى و بلا را برطرف مى كند))؟! (امن يجيب المضطر اذا دعاه ويكشف السؤ).
آرى ! در آن هـنگام كه تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مى شود واز هر نظر درمانده و مضطر مى گردد, تنها كسى كه مى تواند قفل مشكلات را بگشايدنور اميد در دلها بپاشد ذات پاك اوست و نه غير او.
از آنجا كه اين واقعيت به عنوان يك احساس فطرى در درون جان همه انسانهاست , بت پرستان نيز بـه هـنـگـامـى كه در ميان امواج خروشان دريا گرفتارمى شوند تمام معبودهاى خود را فراموش كـرده , دسـت بـه دامن لطف ((اللّه )) مى زنندهمان گونه كه قرآن مى گويد: ((هنگامى كه سوار كشتى مى شوند خدا را مى خوانند درحالى كه پرستش را مخصوص او مى دانند)) (عنكبوت /65).
سـپس مى افزايد: نه تنها مشكلات و ناراحتيها را برطرف مى سازد بلكه ((شمارا خلفاى زمين قرار مى دهد)) (ويجعلكم خلفا الا رض ).
((آيا (با اين همه ) معبودى با خداست ))؟ (اله مع اللّه ).
((ولـى شـمـا كـمـتـر مـتـذكـر مـى شويد)) (قليلا ما تذكرون ) و از اين دلائل روشن پند و اندرز نمى گيريد.
(آيه )ـدر چهارمين سؤال مساله هدايت را مطرح كرده , مى گويد: آيا اين بتها بهترند ((يا كسى كه شـمـا را در تـاريـكـيـهاى صحرا و دريا (به وسيله ستارگان )هدايت مى كند))؟ (امن يهديكم فى ظلمات البر والبحر).
((و كـسى كه بادها را به عنوان بشارت دهندگان پيش از نزول رحمتش مى فرستد)) (ومن يرسل الـريـاح بـشـرا بين يدى رحمته ) بادهايى كه بيانگر نزول بارانند و همانند پيك مخصوص بشارت , پيشاپيش آن حركت مى كنند.
و در پـايان آيه , بار ديگر, مشركان را مخاطب ساخته , مى گويد: ((آيا معبودديگرى با خداست ))؟! (اله مع اللّه ).
سـپـس بـى آنكه منتظر جواب آنها باشد اضافه مى كند: ((خداوند برتر و بالاتراست از آنچه براى او شريك قرار مى دهند)) (تعالى اللّه عما يشركون ).
(آيـه )ـدر ايـن آيه پنجمين سؤال را كه در مورد مبدا و معاد است به اين صورت مطرح مى كند: آيا مـعـبودان شما بهترند ((يا كسى كه آفرينش را آغاز كرد وسپس آن را اعاده مى كند))؟! (امن يبد الخلق ثم يعيده ).
((و كـسـى كه (در ميان اين آغاز و انجام ) شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد)) (ومن يرزقكم من السما والا رض ).
((آيا (با اين حال باز هم معتقديد كه ) معبودى با خداست )) (اله مع اللّه ).
((بـه آنـها بگو: (اگر چنين اعتقادى داريد) دليلتان را بياوريد اگر راست مى گوييد)) (قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين ).
منظور از ((رزق آسمان )) باران و نور آفتاب و مانند آن است , و منظور از ((رزق زمين )) گياهان و مـواد غـذايـى مـخـتـلفى است كه مستقيما از زمين مى رويد يا بطورغيرمستقيم از زمين نشات مى گيرد همچون دامها, همچنين معادن و مواد گوناگونى كه انسان در زندگى خود از آن بهره مى گيرد.
(آيـه )ـاز آن جـا كـه در آيـه قـبل سخن از قيامت و رستاخيز به ميان آمد دراينجا اين مساله را از جوانب مختلف مورد بررسى قرار مى دهد.
نـخـست به پاسخ سؤالى مى پردازد كه مشركان بارها آن را مطرح كرده بودند ومى گفتند قيامت كى برپا مى شود؟.
مـى فـرمـايـد: ((بـگـو: هـيچ كس از كسانى كه در آسمان و زمين هستند ـجز خداـاز غيب آگاه نيستند, و نمى دانند كى برانگيخته مى شوند)) (قل لا يعلم من فى السموات والا رض الغيب الا اللّه وما يشعرون ايان يبعثون ).
ولى اين منافات با آن ندارد كه خداوند بخشى از علم غيب را در اختيار هركس بخواهد بگذارد.
(آيه )ـسپس درباره عدم آگاهى مشركان از قيامت و شك و ترديد وبى خبريشان مى فرمايد: ((آنها اطلاع صحيحى درباره آخرت ندارند بلكه در اصل آن شك دارند بلكه نسبت به آن نابينايند))! (بل ادارك علمهم فى الا خرة بل هم فى شك منها بل هم منها عمون ).
چـرا كـه نشانه هاى آخرت در زندگى همين دنيا نمايان است : بازگشت زمين مرده به حيات در فـصـل بـهار, بارور شدن درختانى كه در فصل زمستان از كار افتاده بود و مشاهده عظمت قدرت خـدا در مـجـمـوعـه آفـريـنش , همگى دليل بر امكان زندگى پس از مرگ است , اما آنها همچون نابينايان از كنار اين صحنه ها مى گذرند.
(آيـه )ـاين آيه منطق منكران رستاخيز را در يك جمله بيان مى كندS(((كافران گفتند: آيا هنگامى كـه مـا و پـدرانمان خاك شديم باز هم (از دل خاك ) بيرون فرستاده خواهيم شد))؟ (وقال الذين كفروا اذا كنا ترابا وآباؤنا ائنا لمخرجون ).
(آيه )ـسپس آنها مى افزايند: ((اين وعده بى پايه اى است كه به ما وپدرانمان از پيش داده شده )) و هرگز اثرى از آن نمايان نبوده و نيست (لقد وعدنا هذانحن وآباؤنا من قبل ).
((ايـنـها جز همان افسانه هاى پيشينيان نيست )), اينها اوهام و خرافات است (ان هذا الا اساطير الا ولين ).
بنابراين نخست از استبعاد شروع مى كردند و بعد آن را پايه انكار مطلق قرار مى دادند.
ضـمـنـا آنها با اين تعبير مى خواستند سخن پيامبر را در مورد قيامت تحقير كنندو بگويند: اين از وعـده هـاى كـهـنـه و بـى اساس است كه ديگران هم به نياكان ما داده اندو مطلب تازه اى به نظر نمى رسد كه قابل بررسى و مطالعه باشد.
(آيه )ـدر آيات گذشته سخن از انكار معاد از سوى كفار متعصب بود.
در ايـنـجـا بـه جـاى اين كه دليلى براى آنها ذكر كند آنها را به مجازاتهاى الهى كه در پيش دارند تهديد و انذار مى كند.
روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده , مى گويد: ((بگو: در روى زمين سير كنيد (وآثار گذشتگان را بـبـيـنـيـد) پـس بنگريد عاقبت كار مجرمان و گنهكاران به كجا رسيد))؟(قل سيروا فى الا رض فانظروا كيف كان عاقبة المجرمين ).
چـگـونه مى گوييد اين وعده ها به نياكان ما نيز داده شد و آنها نيز به آن اعتنانكردند و ضررى هم نديدند؟.