بازگشت

حق طلبان اهل كتاب به قرآن تو ايمان مي آورند


از آنـجا كه در آيات گذشته سخن از بهانه هايى بود كه مشركان براى عدم تسليم در مقابل حقايق قـرآن مطرح مى كردند, در اينجا از دلهاى آماده اى سخن مى گويد كه با شنيدن اين آيات , حق را پيدا كرده و به آن سخت وفادار ماندند, و ازجان و دل تسليم آن شدند, در حالى كه قلبهاى تاريك جاهلان متعصب كمترين اثرى از خود نشان نداد!.
مـى فـرمـايـد: ((و مـا آيات قرآن را يكى بعد از ديگرى براى آنها آورديم شايدمتذكر شوند)) (ولقد وصلنا لهم القول لعلهم يتذكرون ).
(آيـه )ـولى ((كسانى كه قبلا كتاب آسمانى به آنها داده ايم (از يهود ونصارى ) به آن [ قرآن ] ايمان مـى آورنـد)) (الـذيـن آتيناهم الكتاب من قبله هم به يؤمنون ) چرا كه آن را هماهنگ با نشانه هايى مى بينند كه در كتب آسمانى خوديافته اند.
(آيـه )ـسپس مى افزايد: ((و هنگامى كه (اين آيات ) بر آنها خوانده مى شودمى گويند: به آن ايمان آورديـم , ايـنـهـا مسلما حق است , و از سوى پروردگار ما است ))(واذا يتلى عليهم قالوا آمنا به انه الحق من ربنا).
سـپـس اضـافـه مى كند: نه تنها امروز تسليم سخنان پروردگاريم كه ما پيش ازاين هم مسلمان بوديم )) (انا كنا من قبله مسلمين ).
(آيـه )ـسـپـس قرآن به پاداش عظيم اين گروه تقليدشكن و حق طلب پرداخته چنين مى گويد: ((آنها كسانى هستند كه اجر و پاداششان را به خاطر صبر وشكيبائيشان دو بار دريافت مى دارند))! (اولئك يؤتون اجرهم مرتين بما صبروا).
يك بار به خاطر ايمان به كتاب آسمانى خودشان كه به راستى نسبت به آن وفادار و پايبند بودند, و يك بار هم به خاطر ايمان آوردن به پيامبر اسلام , پيامبرموعودى كه كتب پيشين از او خبر داده بود .
سپس به يك رشته از اعمال صالح آنها كه هر يك از ديگرى ارزنده تر است اشاره مى كند اين اعمال عبارتند از ((دفع سيئات به وسيله حسنات )) ((انفاق ازنعمتهاى الهى )) و ((برخورد بزرگوارانه با جاهلان )) كه به انضمام ((صبر و شكيبايى )) كه در جمله قبل آمد, چهار صفت ممتاز مى شود.
نخست مى گويد: ((آنها به وسيله نيكيها, بديها را دفع مى كنند)) (ويدرؤن بالحسنة السيئة ).
ديگر اين كه : ((از آنچه به آنان روزى داده ايم انفاق مى كنند)) (ومما رزقناهم ينفقون ).
نـه تنها از اموال و ثروتشان كه از علم و دانش و نيروى فكرى و جسمى ووجاهت اجتماعيشان كه همه مواهب و روزيهاى الهى است در راه نيازمندان مى بخشد.
(آيه )ـو بالاخره آخرين امتياز عملى آنان اين است كه : ((هرگاه سخن لغو وبيهوده اى را بشنوند از آن روى مى گردانند)) (واذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه ).
هـرگـز ((لـغـو)) را بـا ((لـغـو)) پـاسـخ نمى گويند, و جهل را با جهل جواب نمى دهند,بلكه به بيهوده گويان ((مى گويند: اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان ))!(وقالوا لنا اعمالنا ولكم اعمالكم ).
سـپـس مى افزايد: آنها با جاهلان بيهوده گو و كسانى كه با سخنان موذيانه سعى مى كنند اعصاب افراد با ايمان و نيكوكار را در هم بريزند, وداع مى گويند وگفتارشان اين است : ((سلام بر شما ما طالب جاهلان نيستيم ))! (سلا م عليكم لا نبتغى الجاهلين ).
مـا نـه اهـل زشـت گويى و جهل و فساديم , و نه خواهان آن , ما خواهان دانشمندان روشن ضمير و علماى عامل و مؤمنان راستين هستيم .
آرى ! ايـن بزرگوارانند كه مى توانند رسالت ايمان را در خود پذيرا شوند و دربرابر انواع ناملايمات براى رسيدن به سر منزل ايمان مقاومت به خرج دهند.