بازگشت

اسرار دروني اين حوادث


بعد از آن كه فراق و جدايى موسى و خضر مسلم شد, لازم بود اين استادالهى اسرار كارهاى خود را كـه مـوسى تاب تحمل آن را نداشت بازگو كند, و در واقع بهره موسى از مصاحبت او فهم راز اين سـه حـادثـه عجيب بود كه مى توانست كليدى باشد براى مسائل بسيار, و پاسخى براى پرسشهاى گوناگون .
نـخـست از داستان كشتى شروع كرد و گفت : ((اما كشتى به گروهى مستمندتعلق داشت كه با آن در دريـا كـار مـى كـردنـد, مـن خـواستم آن را معيوب كنم زيرا(مى دانستم ) در پشت سر آنها پـادشـاهـى سـتـمـگر است كه هر كشتى سالمى را از روى غصب مى گيرد)) (اما السفينة فكانت لمساكين يعملون فى البحر فاردت ان اعيبهاوكان وراهم ملك ياخذ كل سفينة غصبا).
و به اين ترتيب در پشت چهره ظاهرى زننده سوراخ كردن كشتى , هدف مهمى كه همان نجات آن از چـنـگـال يـك پادشاه غاصب بوده است , وجود داشته ,چرا كه او هرگز كشتيهاى آسيب ديده را مناسب كار خود نمى ديد و از آن چشم مى پوشيد, خلاصه اين كار در مسير حفظ گروهى مستمند بود و بايد انجام مى شد.
(آيه )ـسپس به بيان راز حادثه دوم يعنى قتل نوجوان پرداخته چنين مى گويد: ((و اما آن نوجوان پـدر و مادرش با ايمان بودند, و بيم داشتيم كه آنان رابه طغيان و كفر وادارد)) (واما الغلا م فكان ابواه مؤمنين فخشينا ان يرهقهماطغيانا وكفرا).
به هر حال آن مرد عالم , اقدام به كشتن اين نوجوان كرد و حادثه ناگوارى را كه در آينده براى يك پدر و مادر با ايمان در فرض حيات او رخ مى داد دليل آن گرفت .
(آيه )ـو بعد اضافه كرد: ((ما چنين كرديم كه پروردگارشان فرزندى پاكتر وپرمحبت تر به جاى او به آنها عطا فرمايد)) (فاردنا ان يبدلهما ربهما خيرا منه زكوة واقرب رحما).
(آيـه )ـدر ايـن آيه مرد عالم پرده از روى راز سومين كار خود يعنى تعميرديوار بر مى دارد وچنين مى گويد: ((اما ديوار متعلق به دو نوجوان يتيم در شهر بود, وزير آن گنجى متعلق به آنها وجود داشت و پدر آنها مرد صالحى بود)) (واما الجدارفكان لغلا مين يتيمين فى المدينة وكان تحته كنز لهما وكان ابوهما صالحا).
((پـس پروردگار تو مى خواست آنها به سر حد بلوغ برسند, و گنجشان رااستخراج كنند)) (فاراد ربك ان يبلغا اشدهما ويستخرجا كنزهما).
((اين رحمتى بود از ناحيه پروردگار تو)) (رحمة من ربك ).
و من مامور بودم به خاطر نيكوكارى پدر و مادر اين دو يتيم آن ديوار رابسازم , مبادا سقوط كند و گنج ظاهر شود و به خطر بيفتد.
در پـايان براى رفع هرگونه شك و شبهه از موسى , و براى اين كه به يقين بداندهمه اين كارها بر طـبـق نـقـشـه و ماموريت خاصى بوده است اضافه كرد: ((و من اين كار را به دستور خودم انجام ندادم )) بلكه فرمان خدا و دستور پروردگار بود(وما فعلته عن امرى ).
آرى ! ((ايـن بود سر كارهايى كه توانايى شكيبايى در برابر آنها را نداشتى )) (ذلك تاويل مالم تسطع عليه صبرا).