بازگشت

زيانكارترين مردم


ايـن آيـه و آيات آينده تا پايان سوره در عين اين كه توضيحى است براى صفات افراد بى ايمان , يك نـوع جـمـع بندى است براى تمام بحثهايى كه در اين سوره گذشت مخصوصا بحثهاى مربوط به داستان اصحاب كهف و موسى و خضر وذوالقرنين و تلاشهاى آنها در برابر مخالفانشان .
نـخـسـت به معرفى زيانكارترين انسانها و بدبخت ترين افراد بشر مى پردازد, امابراى تحريك حس كـنجكاوى شنوندگان در چنين مساله مهمى آن را در شكل يك سؤال مطرح مى كند و به پيامبر دسـتـور مـى دهـد: ((بـگـو: آيا به شما خبر دهم زيانكارترين مردم كيست ))؟! (قل هل ننبئكم بالا خسرين اعمالا ).
(آيـه )ـبـلافـاصـله خود پاسخ مى گويد تا شنونده مدت زيادى در سرگردانى نماند: زيانكارترين مـردم ((كـسـانـى هـستند كه كوششهايشان در زندگى دنيا گم ونابودشده با اين حال گمان مـى كـنـنـد كـار نـيك انجام مى دهند))! (الذين ضل سعيهم فى الحيوة الدنيا وهم يحسبون انهم يحسنون صنعا).
مسلما مفهوم خسران تنها اين نيست كه انسان منافعى را از دست بدهد بلكه خسران واقعى آن است كه اصل سرمايه را نيز از كف دهد, چه سرمايه اى برتروبالاتر از عقل وهوش ونيروهاى خداداد وعمر وجوانى وسلامت است ؟ همين هاكه محصولش اعمال انسان است و عمل ما تبلورى است از نيروها و قدرتهاى ما.
هـنـگـامـى كه اين نيروها تبديل به اعمال ويرانگر يا بيهوده اى شود گوئى همه آنها گم و نابوده شده اند.
امـا زيان واقعى و خسران مضاعف آنجاست كه انسان سرمايه هاى مادى ومعنوى خويش را در يك مسير غلط و انحرافى از دست دهد و گمان كند كار خوبى كرده است , نه از اين كوششها نتيجه اى برده , نه از زيانش درسى آموخته , و نه ازتكرار اين كار در امان است .
(آيه )ـسپس به معرفى صفات و معتقدات اين گروه زيانكار مى پردازد وچند صفت كه ريشه تمام بدبختيهاى آنهاست , بيان مى دارد.
نـخـسـت مـى گويد: ((آنها كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان كافر شدند))(اولئك الذين كفروا بـايات ربهم ).
آيـاتـى كه چشم و گوش را بينا و شنوا مى كند, آياتى كه پرده هاى غرور را درهم مى درد, و چهره واقـعـيـت را در بـرابر انسان مجسم مى سازد, و بالاخره آياتى كه نوراست و روشنايى , و آدمى را از ظلمات اوهام و پندارها بيرون آورده به سرزمين حقايق رهنمون مى گردد.
ديگر اين كه آنها بعد از فراموش كردن خدا به معاد ((و لقاى او كافر شدند))(ولقائه ).
((لـقااللّه )) يعنى انسان در قيامت آثار خدا را بيشتر و بهتر از هر زمان ديگرمشاهده مى كند, او را با چشم دل آشكارا مى بيند, و ايمان او نسبت به خدا يك ايمان شهودى مى شود.
آرى ! تـا ايـمـان به ((معاد)) در كنار ايمان به ((مبدا)) قرار نگيرد و انسان احساس نكند كه قدرتى مراقب اعمال اوست روى اعمال خود حساب صحيحى نخواهدكرد, و اصلاح نخواهد شد.
سـپـس اضـافـه مـى كـنـد: ((بـه خاطر همين كفر به مبدا و معاد ((اعمالشان حبطونابود شد)) (فحبطت اعمالهم ) درست همانند خاكسترى در برابر يك توفان عظيم .
و چـون آنـهـا عـملى كه قابل سنجش و ارزش باشد ندارند, ((لذا روز قيامت ميزانى براى آنان برپا نخواهيم كرد)) (فلا نقيم لهم يوم القيمة وزنا).
چـرا كـه تـوزين و سنجش مربوط به جايى است كه چيزى در بساط باشد, آنهاكه چيزى در بساط ندارند چگونه توزين و سنجش داشته باشند؟!.
لذا در روايت معروفى از پيغمبر اكرم (ص ) مى خوانيم : ((روز قيامت مردان فربه بزرگ جثه اى را در دادگـاه خـدا حاضر مى كنند كه وزنشان حتى به اندازه بال مگسى نيست )) چرا كه در اين جهان اعمالشان , افكارشان و شخصيتشان همه توخالى و پوك بود.
(آيـه )ـسـپـس ضـمـن بـيـان كيفر آنها سومين عامل انحراف و بدبختى وزيانشان را بيان كرده , مى گويد: ((كيفر آنها جهنم است به خاطر آن كه كافر شدند وآيات من و پيامبرانم را به باد استهزا و سخريه گرفتند)) (ذلك جزاؤهم جهنم بماكفروا واتخذوا آياتى ورسلى هزوا).
و بـه ايـن ترتيب آنها سه اصل اساسى معتقدات دينى (مبدا و معاد و رسالت انبيا) را انكار كرده و يا بالاتر از انكار آن را به باد مسخره گرفتند.
(آيه )ـمشخصات كفار و زيانكارترين مردم و همچنين سرانجام كارشان به خوبى دانسته شد, اكنون به سراغ مؤمنان و سرنوشتشان مى رويم تا با قرينه مقابله , وضع هر دو طرف كاملا مشخص گردد, قرآن در اين زمينه مى گويد: ((كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغهاى فردوس منزلگاهشان است )) (ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات كانت لهم جنات الفردوس نزلا ).
((فـردوس )) بـاغـى اسـت كـه هـمه نعمتها و تمام مواهب لازم در آن جمع باشد, وبه اين ترتيب ((فردوس )) بهترين و برترين باغهاى بهشت است .
(آيـه )ـو از آنـجـا كه كمال يك نعمت در صورتى خواهد بود كه دست زوال به دامن آن دراز نشود بلافاصله اضافه مى كند: ((آنها جاودانه در اين باغهاى بهشت خواهند ماند)) (خالدين فيها).
و با اين كه طبع مشكل پسند و تحول طلب انسان دائما تقاضاى دگرگونى وتنوع و تحول مى كند سـاكـنان فردوس ((هرگز تقاضاى نقل مكان و تحول از آن نخواهند كرد)) (لا يبغون عنها حولا ) براى اين كه هر چه مى خواهند در آنجا هست حتى تنوع و تكامل .
آيه ـ شان نزول : يهود هنگامى كه اين سخن الهى را از پيامبر(ص ) شنيدندكه : ((ما اوتيتم من العلم الا قليلا S( ((شما جز بهره كمى از دانش نداريد))((1)) گفتند:چگونه چنين چيزى مى تواند صحيح بـاشـد؟ در حالى كه به ما تورات داده شده است و هركس تورات به او داده شده , صاحب خيركثير است آيه نازل شد (وترسيمى از علم بى نهايت خدا و ناچيز بودن علم ما در برابر عمل او نمود).